يک سال رئيس بخارا به حج رفت. چون به نزديک عرفات رسيد، درويشي پيش او آمد با پاي برهنه و تاول زده، تشنه و گرسنه به رئيس بخارا گفت: «آيا روز قيامت جزاي من مثل جزاي تو باشد؟» رئيس جواب داد: «حاشا که خداي عزوجل من را چون جزاي تو دهد، زيرا که من متمول هستم و به فرمان خدا آمدم و تو برخلاف فرمان خدا آمدي.»