ضرب المثل های نوروزی

شروع موضوع توسط Nazanin ‏28/7/15 در انجمن ایرانگردی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    d95370bb6ea9229cbe8811d4d5c5aa89.jpg

    ضرب المثل های نوروزی

    زیبایی بهار همواره موجب شده است بسیاری از نویسندگان و شاعران سرزمین كهن ایران در وصف آن سخن بسرایند و همچون ‏‏«صدای سخن عشق» گفتارشان اصلاً تكراری نیست. ‏
    در ادبیات عامیانه و شفاهی مردم كوچه و بازار هم این فصل نمود خاصی دارد و آنچه كه در ضرب المثل ها، متل ها، قصه ها و ‏باورهای مردم آمده است نشانگر جایگاه خاص این فصل در زندگی مردم است.



    عباراتی همچون ‏
    ‏«سیاه بهار» ‏و یا ‏‏«گدابهار»‏
    از خشكسالی و یا وقوع سیل و نزول برف و باران زیاد و بی موقع حكایت داشت. كافی بود در فصول پاییز و زمستان برف و ‏باران به اندازه كافی نازل نشود و طبیعی بود كه خطر بی آبی كشاورزی دیم را تهدید كند و «قحط و غلا» پیامد این خشكسالی ‏بود و كمبود میوه ها و غلات، گرانی آنها را در پی داشت و در این جا عبارت «سیاه بهار» مصداق می یافت.



    گویا در یكی از ‏قحطی های سال های پایانی قرن گذشته بخیل شدن آسمان بر زمین چنان شد كه افراد خیر جهت رفع گرسنگی مردم «دمپختك» ‏در كوچه و خیابان بار می گذاشتند، با این حال تعداد بسیار زیادی از مردم تهران از گرسنگی تلف شدند.



    در مقابل عبارت «سیاه بهار» كه عموماً مختص امور دام و كشاورزی بود، عبارت «گدا بهار» در مورد امور اداری و شاغلان در ‏ادارات دولتی رایج بود. ‏
    برخلاف امروز كه پول به شكل اسكناس بسیار و فراوان در بازار رواج دارد و دست به دست می شود و مازاد تورم هر ساله ریشه ‏در این درد بی درمان دارد، پول ـ اعم از مسكوك و اسكناس ـ چندان در بازار گردش نمی كرد و با توجه به درآمد اندك ‏شاغلان در بخش دولتی و همچنین تعداد كم افراد شاغل در این رشته، اكثراً نقدینگی خود را در اسفند و فروردین از دست می ‏دادند و برای ماه های بعد، دچار بی پولی می شدند و جالب آن بود كه برخلاف این روزها، قیمت ها سیر نزولی پیدا می كرد و ‏با آمدن میوه های گوناگون و فراوانی و ارزانی آنها، باز هم قدرت خرید، چندان وجود نداشت و مردم در حسرت میوه های ‏نورسیده می ماندند و عبارت «گدابهار» مصداق می یافت. ‏



    حال، نگاهی داریم به برخی از ضرب المثل ها و كنایه های مردم طهران ـ و یا منسوب به آنها ـ و همچنین ظرایفی كه در این ‏عبارات وجود دارند؛



    سالی كه نكوست از بهارش پیداست:‏
    نیم بیت دوم این عبارت «ماستی كه ترشه از تاغارش (=تغارش) پیداست.» سال اگر «ترسال» بود و برف و باران به موقع می آمد، ‏نكویی آن هویدا بود و اگر سرمای بی موقع موجب از بین رفتن سردرختی ها می شد، مردم آن را به بدیمنی تعبیر می كردند و ‏از آن جا كه ماست چرخ كرده ـ چربی گرفته تا انتها ـ فقط در تغار عرضه می شد و قیمت نازلی داشت و خریداران چندانی جز ‏افراد فقیر و تهیدست نداشت، تاغاری بودن ماست، دلیل بدی آن بود و این ضرب المثل رایج در محاورات عامه می گشت.



    بزك نمیر بهار میاد، كـُمبـُزه با خیار میاد:‏
    كمبزه یا كنبزه یا كنبیزه، نوعی خیار یا به عبارتی خربوزه كال است و در صورت رسیدن، حلاوت و خوش خوراكی كال آن را ‏ندارد. ‏
    كمبزه بسیار كمیاب بود و از آن جا كه خیار درختی شناخته شده نبود در زیر مشمع و گلخانه هم بلد نبودند به عمل آورند، خیار ‏نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه و كالك كمبزه، كار هر كس نبود و وعده دادن آن، وعده سرخرمن بود و این ‏ضرب المثل به كار می رفت.



    مثل ابر بهار:‏
    ابرهای بهاری رگبار به دنبال دارند و بر خلاف امروز كه تمامی خیابان ها آسفالت هستند و غیر قابل نفوذ، در گذشته كافی بود ‏رگبار تندی «در بگیرد» و سیلاب در كوچه ها و خیابان ها سرازیر می شد و از آن جا كه معبر و جوی چندان شناخته شده ‏نبودند، سیل لاجرم از راه می رسید، عبارت «مثل ابر بهار» حكایت اشك سیل آسا را نیز تداعی می كرد.



    بهار خواب:‏
    امروز دیگر در ساختمان سازی، چیزی به نام «بهار خواب» وجود خارجی ندارد ‏
    اما در روزگاران گذشته، یكی از شیرین ترین خواب ها، خوابیدن در بهارخواب در هوای سكرآور بهار بود. ‏
    اكثر بهارخواب ها رو به حیاط خانه ها بود و آن دسته از بهارخواب ها كه رو به خیابان بودند به علت سكوت حاكم بر شهر، ‏باعث اغتشاش خواب نمی شدند، اما خوابیدن در بهارخواب رو به حیاط، اگر در زیر آن حوض خانه واقع شده بود، لذت ‏دیگری داشت. ‏
    چه بسیار بهارخواب در فصل بهار و تابستان كه مورد استفاده قرار می گرفت و با طلوع آفتاب، سحرخیزی به سراغ شخص می ‏رفت.