اين مثل در موقعي گفته ميشود كه يك نفر از طرف آدم پر زور و قويتر از خود ظلمي ميبيند و چون زورش به او نميرسد با اوقات تلخ به خانه ميآيد و تلافي آن را سر زن و بچهاش در ميآورد و بيسبب آنان را ميزند و ميآزارد. يك مرد دهاتي بود، يك خر داشت و يك كرهخر كه هر دو را كنار مزرعهاش بسته بود. خر به هواي چرا افسارش را پاره ميكند و داخل مزرعه ميشود. مرد روستايي خبر ميشود و ميرود كه خرش را بگيرد ولي همين كه نزديك خر ميشود خر بنا ميكند و به جفتك زدن، يك لگدي هم به صاحبش ميزند و فرار ميكند. مرد دهاتي كه از لگد خر و گرفتنش عاجز ميشود به كرهخر حمله ميكند و چوبدستياش را ميكشد و پاي كرهخر را ميشكند! يك نفر كه آنجا بوده به مرد دهاتي ميگويد: مرد حسابي! خر لگدت زده، پاي كره خر ميشكني!؟»