ضرب المثل اشتهايم آمد پس...

شروع موضوع توسط Nazanin ‏28/7/15 در انجمن ضرب المثل و حکایت

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    203fc0093e3f58fcd1e2fbee068d8d0a.jpg

    هرگاه كسي بنا به مصلحت، از چيزي روي بگرداند يا از كاري دست بكشد اما بعد صرفه خود را در آن ببيند و پشيمان شود و دوباره به آن چيزي رو بياورد يا به آن كار بپردازد اين مثل را مي‌زنند.


    روزي نزديك‌هاي ظهر شخصي كه وارد آبادي دوستش شده بود به او برخورد. آن شخص اهل محل پس از احوالپرسي، رفيق تازه واردش را براي ناهار به منزلش دعوت كرد و آن مرد هم قبول كرد.

    هر دو سر ظهر وارد منزل شدند زن به شوهرش گفت: «غذا به اندازه كافي نداريم» شوهر فكري كرد و گفت: «هرچه غذا داريم در مجمعه‌اي خالي كن تا ببرم سر سفره» زنش گفت: «آن وقت بچه‌ها بي‌غذا مي‌مانند».


    مرد گفت: «من فكري كردم، غذا را كه بردم چند لقمه‌اي كه خورديم من خودم را كنار می كشم ميهمان هم مجبور است دست بكشد. آن وقت بقيه غذا را مي‌آورم براي تو و بچه‌ها» زن تمام غذا را در سيني خالي كرد و مرد هم آن را سر سفره برد و دو تايي مشغول خوردن شدند. ميزبان چند لقمه‌اي كه خورد دست از غذا كشيد و گفت: «من خوشدم بس» ميهمان زرنگ كه از رندي ميزبان سر در آورده بود گفت: « من خو مي‌خورم تا شوهس » و همچنان به خوردن ادامه داد.


    ميزبان كه ديد ميهمان بي‌توجه، مشغول خوردن است و غذا هم دارد تمام مي‌شود پيش خودش فكر كرد: حالا كه بچه‌هام بي‌غذا مي‌مانند چرا خودم گرسنه بمانم و گفت: «من هم اشتهام اومد پس» و دوباره پاي سفره رفت و با ميهمان بقيه غذا را خوردند.