هر ** بر اثر حادثه ای حالت خشم و غضب فوق العاده به او دست دهد به قسمی که چهره پر چین و جبین پر آژنگ کند ؛ چنین ** را اصطلاحاً برج زهر مار می گویند . لکن در استعمال آن باید الفاظ تشبیه مانند چون و همچون و امثال آن بکار رود تا افاده معنی کند . گر چه این عبارت ریشه نجومی دارد نه تاریخی ، ولی در هر حال باید ریشه آن به دست آید تا معلوم گردد علت تسمیه و نامگذاری آن چیست و چگونه یک اصطلاح نجومی به صورت ضرب المثل در آمده است . همانطوری که در بالا عنوان گردید در این عبارت کلمه " برج " ناظر بر بروج سماوی است و " زهر مار " کمترین خویشاوندی و ارتباطی با زهر و سم مار و اژدها ندارد ؛ بلکه شکل و تصویر هیئت اجتماعیه چند ستاره و کوکب است که معمولاً همه اسامی صورت های متشکله ستارگان را بر این مبنی تسمیه و نامگذاری کرده اند . «.... در اصطلاح علم هیئت و نجوم ، هر کوکبی که مدار منطقه البروج شمالاً یا جنوباً فاصله داشته باشد ، آن فاصله را از جانب اقرب عرض آن کوکب گویند و درجات عرض را از دایره عرض تعیین می کنند . چون شمس همیشه بر مدار منطقه البروج است آن را عرض نبود و این مدار را مدار شمس نیز گویند و به فرانسه زودیاک می نامند . چون عرض عارض کوکبی شد اگر به سمت شمال ، منطقه البروج بود ، عرض شمالی است و اگر به سمت جنوبش بود عرض جنوبی است . چون کوکبی مثلاً ماه را که یکی از سیارات است ، عرض نجومی عارض می شود ، ناچار مدار او از مدار منطقه البروج به اصطلاح علمای هیئت مایل خواهد بود و با مدار منطقه البروج در دو نقطه تقاطع می کند و چون هر دو از مدارات عظیمه اند هر یک به دور نقطه تقاطع تنصیف می شوند و به نصف متساوی یعنی یک صد و هشتاد درجه که شش برج است تقسیم می گردند . آن دو نقطه یعنی محل تقاطع مدار مایل و منطقه البروج ثابت نیستند ، بلکه در بروج دوازده گانه دور می زنند . آن نقطه ای که کوکب از جنوب منطقه البروج به شمال آید آن را نقطه رأس گویند و آن نقطه ای که کوکب از شمال منطقه البروج به جنوب آن رود ذنب گویند . این دو نقطه رأس و ذنب را " جوزهرین " که تثنیه " جوزهر " معرب " گوزهر " است هم می نامند و عقدتین نیز می گویند . بعضی گو را مخفف گودال می دانند . یعنی " گودال زهر " و برخی جوزهر را معرب گوزگره دانسته اند ، یعنی گره " سخت بسته " . با ضرب المثل " برج زهرمار " وجه اول مناسب است و با عقدتین وجه دوم که عقده به معنی گره است و جوز بنابراین وجه معرب گوز به معنی گردو است . رأس ، سر است و ذنب ، دم . وجه تسمیه آن دو نقطه به سر و دم چیست ؟ این سر و دم شکل اژدها یا مار بزرگ موهوم و مخیلی است که از هیئت تقاطع دو دایره نامبرده مشکل می شود . چنان که همه نام های صور کواکب از بروج و غیر ها بر این مبنی است . یعنی از هیئت اجتماعیه چند کوکب صورتی تصویر شده است و آن مجموعه را به آن صورت نام نهاده اند که در کتب هیئت به تفصیل مضبوط است . آن نقطه را کوکب شمالی می شود . چون اشرف و سعد پنداشتند ، رأس نامیدند و آن نقطه دیگر را که متقابل و متقاطر رأس است ، نحس دانستند و ذنب خواندند . مثلاً در شکل فوق - ( ABCDE ) - را قوسی از مدار منطقه البروج فرض کنیم و - ( EBHDR ) - را قوسی از مدار مایل که یکدیگر را در دو نقطه B رأس و D ذنب قطع کردند و از هیئت اجتماعیه دو نیم دایره که مابین B و D است شکل اژدها یا مار بزرگ متوهم می شود و در اینکه رأس سعد است و ذنب نحس ، احکام نجومی بسیار بر آن دو متفرع کردند . مثلاً گفته اند چون مشتری با رأس بود ، دلیل است بر بسیاری خیرات و رواج عدل و انصاف و عیش و خرمی در خلایق . اگر ستاره مشتری با ذنب بود ، دلیل است بر ضد آنچه رأس گفته شود . چون ذنب که یکی از دو جوزهر از " گودال زهرمار " است در برجی باشد ، احکام نجومی را در آن برج به مناسبت بودن ذنب در آن نحس دانسته اند . به همین جهت به کسی که از ناسازگاری روزگار و پدیده های تلخ زندگی روی ترش کرده است گویند " برج زهرمار " است . » سابقاً در ایران افرادی بودند که مارهای سمی را در برج هایی دور از دسترس عامه مردم نگاهداری می کردند و هر به چند وقت با وسایل موجود از مار زهر می گرفتند و به منظور استفاده پزشکی به دارو فروشان و عطاران آن عصر و زمان می فروختند . شاید این موضوع در به دست آمدن ریشه تاریخی عبارت مثلی " برج زهرمار " کمک کند . ولی در هر صورت به نظر می رسد ریشه تاریخی اولی بهتر مورد اطمینان باشد .