سگ در خانه اش تازی می شود این مثل را در مورد اشخاص خسیس و برای ارائه میزان خست و لئامت آنان ایراد می كنند. آورده اند كه... شخصی در دهی به میهمانی رفت . كدخدا بسیار خسیس بود و آنگونه كه شایسته میهمان نوازی بود ، نسبت به وی رفتار نمی كرد و مخصوصاً از نظر خورد و خوراك ، لوازم آسایش او را فراهم نمی ساخت . میهمان همواره در صدد بود كه نیشی بر دل او بزند و در بین دیگران او را كوچك سازد . اتفاقاً روزی كدخدا و میهمانانش با جمعی از ریش سفیدان و محترمین قریه در قلعه كدخدا ایستاده بودند كه سگی بزرگ از دورنمایان شد . كدخدا گفت: عجب سگ فربه و درشتی است . خوب است آن را بگیریم و برای پاسبانی قلعه خودمان نگه داریم. میهمان دم را غنیمت شمرده و فوراً گفت : برای رضای خدا از انجام این قصد دست بردار و گرنه روزی چند بر نگذرد كه در خانه تو از زور گرسنگی سگ تازی خواهد شد. كدخدا شرمنده شد و مقصود او را فهمید و از آن روز لوازم آسایش میهمان خود را از هر جهت فراهم آورد.