اشعار مبعث پیامبر اکرم (ص)-4

شروع موضوع توسط Nazanin ‏30/7/15 در انجمن شعر و ترانه

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    de178ac6879fe008a4ed4ed9adf862a4.jpg

    سرود مبعث پیغمبر



    احمد مرسل آن چراع جهان
    رحمت عالم آشكار و نهان


    آمد از رب سوى زمين عرب
    چشمه زندگانى اندر لب


    هم عرب هم عجم مسخّر او
    لقمه خواهان رحمت در او


    در جهانى فكنده آوازه
    با خود آورده سنّتى تازه


    دين بدو يافت زينت و رونق
    زانكه زو يافت خلق راه به حق


    سخن او برد تو را به بهشت
    ادب او رهاندت ز كنشت


    دل پر درد را كه نيرو نيست
    هيچ تيماردار چون او نيست


    بر تو از نفس تو رحيم‌تر است
    در شفاعت از آن كريم‌تر است


    از كرم، نزهوا و نزهوسي
    مهربانتر ز تست بر تو بسي


    گر تو خواهى كه گردى او را يار
    از حرام و سفاح دست بدار


    در حريم وي اى سلامت جوي
    شرم‌دار از حرام و دست بشوي


    اى فرو مانده زاروار و خجل

    در حجيم تن و جهنم دل


    گر تو را ديده هست و بينايي
    چون ز دوزخ سبك برون نايي؟


    پاك شو، پاك، رستى از دوزخ
    كو رهاند ترا از آن برزخ


    خاك او باش و پادشاهى كن
    آن او باش و هر چه خواهي كن


    تا به حشر اى دل ار ثنا گفتي
    همه گفتى چو مصطفي گفتي


    شمع بود آن هماى فرخنده
    از درون سوز و از برون خنده


    گنج همسايه بد دل پاكش
    رنج سايه نبود بر خاكش



    0107b9b86d39803e64c381d26fcd8371.jpg

    اشعار مبعث پیامبر اکرم (ص)



    عید بعثت،عید الطاف داور/توأمان شد،خنده با چشمان تر
    که محمد،شده بر ما پیغمبر/مبارک مبارک

    او که با امر خدا آیه ی حق میخواند/اِقرا بِاسم ربِّکَ الذی خَلق میخواند
    ذکر دل توحید و تبارک/این جشن فرخنده مبارک
    رسول الله رسول الله مدد مولا مولا مولا مولا...



    به شب خلق،تو سراج منیری/تو امیری،تو بشیر و نذیری
    دست ما نه،دست عالم بگیری/یا مولا یا مولا
    نور حق جلوه گر از ماه رخ مُصطفوی/جاهلیت شده منفور به نور نبوی
    رسول امجد و اعظمی/امید همه ی عالمی
    رسول الله رسول الله مدد مولا مولا مولا مولا...



    آرزوی ِ،همه ی ما این باشد/پیروی از،مکتب و آیین باشد
    هستی ما،به فدای دین باشد/یا مولا یا مولا
    ما که بر مکتب نورانی تو دل بستیم/جان نثاران تو و عاشق حیدر هستیم
    می مانیم همه با عنایت/تا آخر یاور ولایت



    5bfb61589efdcaa151096eceb30019a1.jpg

    مولودی مبعث پیامبر (ص)



    عرب در جهل کامل غوطه ور بود
    درخت کفرشان هم بارور بود



    همه سرگرم شرک و بت پرستی
    ودختر خار بر چشم پدر بود



    به زیر خاک زنده دفن دختر
    برای هر عرب نوعی ظفر بود



    در این احوال تقدیر الهی

    معین کردن دینی دگر بود



    برای امر ابلاغش خداوند
    به دنبال رسولی دادگر بود



    میان مردم آن روز مکه
    محمد(ص)نزد او محبوبتر بود



    چهل سالی زعمرش می گذشت و
    محمد شمس ومکه چون قمر بود



    رسید آن لحظه ی موعود ،در غار
    محمد (ص)غرق نجوایی دگر بود



    به ناگه جبرئیل آمد کنارش
    نبوت را برایش خوش خبر بود

    بگفتا ای رسول ا...اقرآ
    به نام آنکه خلقت را اثر بود



    بدینسان بعثتی آمد پدیدار
    که آنرا عدل وحق جوئی ثمر بود



    پیمبر شد رسول دین اسلام
    که آخر دین رب دادگر بود



    برای مسلمین عید است اینروز
    بر ایشان مطلع فتح وظفر بود