سلام اي بي وفا،اي بي ترحم سلام اي خنجرحرفاي مردم سلام اي آشنابا رنگ خونم سلام اي دشمن زيباي جونم بازم نامه ميدم با سطر قرمز آخه اين بارشده من با تو هرگز نمي خوام حالتو حتي بدونم تعجب مي كني آره همونم هموني كه زموني قلبشو باخت همون كه از تو يك بت، يك خدا ساخت هموني كه برات هرلحظه مي مرد كه ذكر نامتو بي جون نمي برد تعجب ميكني آره عجيبه مي خوام دورشم ازت خيلي غريبه برات كافي نبود حتي جوونيم تموم شد آره گم شد مهربونيم دريغ ازيك نگاه عاشقونه دريغ از يك سلام بي بهونه ديگه كوتاه كنم با يك خدافظ كه عشق ما رسيد به سد هرگز