شکست عهد من و گفت: هرچه بود گذشت بگریه گفتمش: آری، ولی چه زود گذشت بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت شبی بعمر گرم خوش گذشت آنشب بود که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت چه خاطرات خوشی در دلم بجای گذاشت شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت گشوده بس گره آنشب ز کار بسته ی ما صبا چواز بر آن زلف مشکسود گذشت غمین مباش و میندیش از این سفر که ترا اگرکه بر دل نازک غمی فزود،گذشت