خوبی همین کرشمه و ناز و خرام نیست بسیار شیوه هست بتان را که نام نیست کامی نیافت از تو دل نامراد من جایی که نامرادی عشق است کام نیست ماییم و نیمه شب و ناله ی سحر اهل فراق را طلب صبح و شام نیست گاهی صبا به بوی تو جان بخشدم ولی افسوس کاین نسیم عنایت مدام نیست هرجا که هست جای تو در چشم روشنست بنشین که آفتاب بدین احترام نیست تا صبح مگوی پند که گفتار تلخ تو چون گفتگوی ساقی شیرین کلام نیست