از تو دورم من و دیوانه و مدهوش توام آنچنان محو تو گشتم که در آغوش توام یکدم از دل نبرم یاد دلاویز تورا گرچه چون عشق ز دل رفته فراموش توام نگه گرمم و در چشم سخنگوی توام هوس بوسه ام و در لب خاموش توام همچو اشکی که ز جان ریخته در دامن تو چون صدایی که ز دل خاسته در گوش توام پای تا سر همه طوفانم و آشفتگیم بحر پر موجم و عمریست که در جوش توام گرچه در حسرتم از دوری برق نگهت زنده با یاد تو و گرمی اغوش توام در دل این شب تاریک که چون بخت منست تا سحر منتظر صبح بناگوش توام خاطر نازکت آزرده شد از خاطر من بار سنگینم و آویخته از دوس توام ابوالحسن وزیری