رفتن به شکار سنگ ،باوری برای به جریان در آوردن آب در رودهای کم آب در ایام خشک سالی وکم آبی در گیلان بود . زمانی که بر اثر گرما ، برف کوهستان ها آب می شد ورودهای اصلی کم آب می ماند ، آب به کندی می گذشت یا اسیر چاله های بستر رود می شد وذخیره ی آب پشت سدهای بومی روبه کاستی می گذشت، روستاییان با هم یاری به شکارسنگ های رود اصلی می رفتند تا اندک آب رودهای کم جریان ویا از جریان افتاده را روان کنند . به دستور میرآب وخبردهی دستیارش ، آب سوار ،مردان کاری روستای حوضه ی آبخور هر منطقه ، با نواختن بوق ، سحرگاه درکنار رود گرد می آمدند . آنان به سوی بالا دست رودخانه ، به حرکت در می آمدند وسنگ های درشت ، کنده های درختان وهرچیزی را که مانع جریان آب ویا کندی آن شده بود ، از بستر رود به ساحل می افکندند . آنان چون به چاله های آبگیر (گردابه ) می رسیدند ، سنگ های بزرگ اطراف را در آن می غلتاندند تا سطح آب بالا بیاید . دراین گونه حرکت های جمعی ، ایله جار ، هر خانوار شالی کار می بایست حداقل یک تن را با توان کاری لازم می فرستاد . اگر خانواری نمی توانست کسی را راهی کند دستمزد یک کارگر را پیش تر به آب سوار می پرداخت تا او کسی را ببرد . اگر شخصی سهل انگاری می کرد یا عناد می ورزید ومقررات سنتی یاوری ر زیر پا می نهاد ، نه تنها به او عتاب وبی مهری می کردند ، بلکه به هنگام نوبت آب ، برایش تنبیه هایی در نظر می گرفتند که گردن نهادن به آن ها اجتناب ناپذیر واجباری بود .