سویی قازان اگر باران نبارد مراسمي به نام «سويي قازان» برپا ميشود. اهالي محل در يک چهارشنبه گوسفندي کشته و در مسجد به خواندن دعاي مخصوص ميپردازند. هنگام دعا دستها کشيده است، انگشتان را به طرف پايين ميگيرند و طلب رعد و برق و نزول باران ميکنند. پس از دعا و صرف غذا در گروههاي سني تا چهل نفري به همراه روحاني به در منازل مردم رفته و آرد جمع ميکنند. اگر اهالي منزل خواسته آنها را برآورده کنند، دعا ميکنند و سپس با اين آرد، آش ميپزند و ميان مردم تقسيم ميکنند. اين رسم که در ميان گوگلانها به «توي تاتان» معروف است با جمع آوري و فروش آردها و دادن صدقه، در شب بعد پايان مييابد. باسلاشماق يکي ديگر از مراسم مربوط به طلب باران «باسلاشماق» است که ضمن آن جوانان به روستائي که چشمه يا رودخانه دارد هجوم ميبرند و سعي ميکنند چند نفر از اهالي آنجا را گرفته و در آب بيندازند يا با سطل روي آنها آب بريزند (نوعي نمايش نمادين قرباني کردن براي رودخانه) در اين حالت تنها ياران فرد دستگير شده حق دارند به کمکش بشتابند و او را از دست آن افراد نجات دهند. کل اليکوسه در مواقع خشکسالي که بارندگي دير ميشود يک نفر ادم کوسه (بيريش و سبيل) را انتخاب ميکنند و برايش ريش و سبيل ميگذارند. يک کيسۀ چرمي بزرگ را نيز روي سرش قرار ميدهند؛ لباس هاي گشادي به تنش ميکنند و کيسهاي را هم روي دوشش ميگذارند. سپس عدۀ زيادي دور او را گرفته و با هم دسته جمعي به در خانهها ميروند و شروع ميکنند به خواندن اين شعرها: هار هار هارونک خدا بزن بارونک سي او عيال دارون خدا بزن بارونک گندما که زير خاکن ز تشنئي هلاکن هر هار هارونک خدا بزن بارونک آنگاه شخصي که به در خانه يا چادرش رفته اند، مقداري آرد يا گندم به آنها ميدهد، اما در ابتداي امر کمي آب روي سر آنها ميريزد. به همين ترتيب اين کار تا شب ادامه پيدا ميکند. بعد با آردهايي که بدست آوردهاند نان ميپزند و در ميان آنها چوب کوچکي نيز پنهان ميکنند، آنگاه نانها را تقسيم ميکنند که در حضور جمع خورده شود. کسي که چوب از نانش در بيايد او را ميگيرند و آنقدر ميزنند تا يک نفر بيايد و ضمانت کند و بگويد که مثلاً تا فلان روز باران ميبارد. اگر تا روز تعيين شده باران نبارد ضامن او را کتک ميزنند تا يک نفر ديگر بيايد و ضامن او شود. اين کار تا آمدن باران ادامه دارد. هبرسه مردم بويراحمد، دعاي باران را «هبرسه» ميگويند. چنانچه باران مدت زيادي نبارد و مردم دچار بيآبي شوند، عده زيادي از مردم هر آبادي اول شب جمع ميشوند و هر يک دو پاره سنگ در دست ميگيرند و دستجمعي به راه ميافتند و ضمن به هم زدن سنگها ميگويند: هبرسه هبرسه، بارون بزنه به کاسه به درب همه خانه ها ميروند و به در هر خانه که ميرسند افراد خانه بر روي آنان کاسه اي آب ميپاشند. در اين هنگام آنان نيز چنين ميگويند: اوشه کي دي دونشه بيه يعني آب را دادي، آذوقه آن را هم بده. سپس صاحبخانه مقداري آرد را به آنان ميدهد. آنگاه در محلي جمع ميشوند، آردهاي جمع آوري شده را خمير ميکنند و سه دانه سنگ ريزه در خمير مياندازند، بعد خمير را چانه مينمايند، سپس افراد به دلخواه خود چانهاي را برميدارند. فردي که مسئول خمير کردن و انداختن ريگها بوده ميداند که چانه محتوي سنگريزه را چه کسي برداشته است، لذا مچ او را ميگيرد و چانه را به اطرافيان ميدهد که بررسي کنند، زيرا آنان معتقدند تقصير همين فرد بوده که باران نباريده است. از اين رو شروع به کتک زدن اين شخص ميکنند تا اين که يک يا دو نفر مورد اطمينان ضامن او ميشوند و تعهد ميکنند که در مدت معيني (از 3 تا 7 روز) باران ببارد. آنگاه از او دست برميدارند. اگر دراين مدت باران نبارد، شخص ضامن را حاضر کرده و او را نيز کتک ميزنند تا آنکه شخص سومي بيايد و ضامن او شود. اين عمل به همين ترتيب ادامه مييابد تا باران ببارد. حال اگر باران زياد ببارد که اين هم مشکلات خاص خود را دارد، براي بند آمدن باران علاوه بر خواندن دعا، تعدادي از کچلهاي ايل را نام ميبرند و ريسماني به تعداد آنان گره ميزنند. ريسمان گره زده را به جلو در چادر آويزان ميکنند و يکي از کچلها را آورده و کتک ميزنند تا اين که فردي ضامن وي شود و تعهد بسپارد که باران در مدت يک تا سه روز بند بيايد. اگر باران بند نيامد شخص ضامن را حاضر کرده کتک ميزنند تا شخص سومي ضامن او شود. اين عمل تا بند آمدن باران ادامه مييابد.