پاییز فصل آخر سال است

شروع موضوع توسط Nazanin ‏3/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    پاییز فصل آخر سال است " اولین رمان مستقل نسیم مرعشی است که تحت عنوان کتاب های قفسه آبی از سوی نشر چشمه منتشر و وارد بازار کتاب شده است. این رمان برشی از زندگی سه زن در آستانه سی سالگی است.
    فاطمه شفیعی- بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
    422a0daa0c7ad2e6fd3444d487c2a766.jpg


    پاییز فصل آخر سال است. نسیم مرعشی. نشر چشمه. چاپ اول. تهران: 1393. 1000 نسخه.189صفحه. قیمت: 12000 تومان.
    " این همه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی می کنند. بیدار می شوند و می خورند و می دوند و می خوابند. همین. مگر به کجای دنیا بر خورده؟ بابا گفت جوری زندگی کن که بعد از تو آدم ها تو را یادشان بیاید. تئاتر نونهالان گیلان اول شده بودم. بابا ماشین آقاجان را گرفته بود و من را آورده بود خانه. لباس شیطان را از تنم در نیاورده بودم هنوز. شنل و شاخ و دمی که مامان درست کرده بود نمی گذاشت درست راه بروم. بابا برایم یک عروسک جایزه خریده بود. کله عروسک را کنده بودم داشتم چشمش را از گردنش می آوردم بیرون. می خواستم بفهمم چرا وقتی می خوابانمش چشم هایش بسته می شود."
    رمان "پاییز فصل آخر سال است" اولین مجموعه مستقل نسیم مرعشی است که از سوی نشر چشمه و تحت عنوان کتاب های قفسه آبی به بازار کتاب عرضه شده است.
    این رمان در دو بخش تابستان و پاییز روایت می شود و هر کدام دارای سه فصل است که با نام تکه اول و دوم و سوم روایت می شود. تابستان و پاییز روایت سه دختر سی ساله است که روزگاری هم دانشگاهی هم بودند. حالا هر کدام جایی افتاده و زندگی متفاوتی را پیش می گیرد. شاید بهتر است بگویم زندگی شبیه به همی دارند که خود خیال می کنند زندگی متفاوتی است. راهشان اما از هم جدا شده است با دغدغه ها و درگیری های کما بیش شبیه به هم. زندگی هر یک روی زندگی دیگری اثر می گذارد. به نوعی به واسطه ارتباط هایشان توی زندگی هم جاری هستند.
    این رمان روایت محور، سه کاراکتر دارد که هر کدام قصه ای می سازد بی اینکه سه شخصیت ویژه با زندگی ویژه ای داشته بخوانیم. از این جهت است که هر سه شخصیت، نوع بیان و زبان و اسلوب و روش هایشان تا حدی به هم شبیه است. فقط مسیرهایشان از هم جدا شده و ماجراهایشان متفاوت است. شخصیت ها مشترکاتی دارند و قسمت هایی از رمان نیز با هم فصل اشتراک می یابد اما شخصیت ها تعدد زبانی خاصی ندارند. فقط یکی با مهاجرت درگیر است، یکی با شغل و موقعیت اجتماعی اش و دیگری با روابط عاطفی. یکی می خواهد از ایران برود و دیگری درگیر جدایی.

    تابستان و پاییز روایت سه دختر سی ساله است که روزگاری هم دانشگاهی هم بودند. حالا هر کدام جایی افتاده و زندگی متفاوتی را پیش می گیرد. شاید بهتر است بگویم زندگی شبیه به همی دارند که خود خیال می کنند زندگی متفاوتی است. راهشان اما از هم جدا شده است با دغدغه ها و درگیری های کما بیش شبیه به هم.

    نویسنده خود درباره این موضوع در مصاحبه ای می گوید: راستش قرار بود بشود. در واقع بیشترین وقتی که در نوشتن گذاشتم برای درآوردن همین تعدد زبانی بود. البته واقعا سنگ بزرگی برداشته بودم. اگر سه شخصیت، اول شخص روایت نمی‌شدند مجبور نبودم به سه زبان مختلف بنویسم. در طراحی سعی کرده بودم زبان لیلا شاعرانه، زبان شبانه ساده و زبان روجا به هم ریخته و شاکی و کمی هم کابوس‌وار باشد. زبان لیلا و شبانه را که نوشتم برای نوشتن زبان روجا به مشکل برخوردم. تقریبا شش ماه طول کشید تا برای روجا به زبانی رسیدم که راضی‌ام کرد. کتاب می‌خواندم، با آدم‌های مختلف حرف می‌زدم، صدایشان ضبط می‌کردم و گوش می‌دادم، زمان متفاوتی در روز مثلا وقتی خیلی خوابم می‌آمد می‌نوشتم، در جاهای خیلی شلوغ می‌نوشتم و خلاصه هر کاری که فکر کردم می‌تواند من را به لحن متفاوتی برساند را انجام دادم. حالا از فصل سه، چهار ورژن مختلف، با چهار زبان مختلف در کامپیوترم دارم که در ‌‌نهایت این لحن را انتخاب کردم. امیدوارم توانسته باشم به اندازه کافی بین زبان شخصیت‌های مختلف فرق بگذارم.
    در بخش اول کتاب شخصیت ها چند ساعت از یک روز خاص را روایت می کنند و در بخش دوم کتاب که ظاهرا سه ماه بعد از اتفاقات بخش اول است، شخصیت ها هر کدام سه روز متفاوت را روایت می کنند.
    نویسنده درباره هدف نوشتن این رمان می گوید: " بعد از بحران‌هایی که چند سال پیش رخ داد و خیلی‌ها را دچار سردرگمی کرد، دلم می‌خواست داستانی بنویسم که شخصیت‌هایش در کنار هم معرف و نماینده‌ی نسلی باشند که خودم جزء آن هستم. شخصیت‌ها، داستان‌هایشان و فرم روایت را بر این اساس انتخاب کردم."
    در مجموع این رمان چیزی بیشتر از دیگر رمان های روایت محوری ندارد که این روزها بازار کتاب را اشباع کرده است. شخصیت هایی درگیر خود و دنیای وانهاده خود، جنسی از طبقه متوسط اجتماع با دغدغه های سانتیمانتال که رنگ و بوی اجتماعی و گاه در برخی مواقع سیاسی هم به خود می گیرد اما این رنگ و بو همچون کاغذ دیواری به نوعی تزیین اثر است بی تاثیری در عمق. این خصلت البته تنها شامل این رمان نمی شود بلکه بیماری است که گریبانگیر اغلب رمان های این روزها است. درگیری های سطحی که در سطح می رود و در سطح می ماند.
    نسیم مرعشی پیش از این جایزه داستان بیهقی را در سال 92 برای داستان نخجیر گرفته است. داستان سنگر او در مجموعه داستان " پرسه در حوالی داستان امروز 2" منتشر شد که زیر نظر حسین سناپور و در کارگاه وی شکل گرفته بود. وی این رمان را تابستان 90 آغاز کرده و تابستان 92 به اتمام رسانده و به دست ناشر سپرده است.


    a7c4fc9550c8223e3155507cc1305e57.jpg
    دود
    9389f5762eb84222bb2da6fe44449c98.jpg
    قوچ
    e0b608e1726c7d1d882c16e5261d7f61.jpg