مردی که هیچ بود داستانی است از زندگی مردمانی از تهران قدیم که با خواندن آن کوچه پس کوچههای تهران با تمامی زندگی صمیمانهای که در آن جریان داشت به تصویر کشیده میشود. فاطمه شفیعی- بخش کتاب و کتابخوانی تبیان مردی که هیچ نبود. مرتضی احمدی. انتشارات هیلا. چاپ اول. تهران: 1393. 1650 نسخه.96صفحه. قیمت: 5000 تومان. « کار شاغلام پخت و پز و فروختن جغور پغور « حسرت الملوک» بود. بعد از ظهر تا شب سر چارراه گمرک امیریه چسبیده به دکون نونوایی سنگکی آق الیاس بساط میکرد و با اون صدای خوشش میزد زیر آواز،" دل دارم قلوه دارم کباب سرخ کرده دارم.." » مرتضی احمدی که بود؟ آذر ماه امسال مرتضی احمدی هنرمند پیشکسوت و بازیگر شناخته شده و قدیمی سینما و تلویزیون از میان رفت. حالا کتاب "مردی که هیچ بود" بعد از خاموشی وی به بازار کتاب عرضه شده است. دغدغه او مردم بود. مردم کوچه و بازار. زبان عامه، فرهنگ عامه، تهران قدیم، کوچههای قدیمی، دوستیهای قدیمی از کف رفته و خانههای ایرانی ویران شده. دغدغه او زندگی جاری و ساری و صمیمی ایرانیان بود. رد پای این عشق را میشود در کتابهای کهنههای همیشه نو، که ترانههای تخته حوضی است، من و زندگی که برگزیده خاطرات او از سالهای جوانی و زندگی در محلههای قدیمی شهر تهران است، پرسه که در اختصاصا درباره تهران و آداب و رسوم تهرانیها است، فرهنگ بر و بچههای ترون که ضرب المثلها و تکیه کلامهای تهرانیها است، پیش پرده و پیش پرده خوانی که درباره نمایشهای سنتی ایرانی است و حالا در مردی که هیچ بود به تماشا نشست. نگاه ناصر تکمیل همایون جامعه شناس، تهران شناس و تاریخ دان درباره مرتضی احمدی ناصر تکمیل همایون در رونمایی کتاب مردی که هیچ بود درباره مرتضی احمدی میگوید: خانواده مرتضی احمدی اصالتا تفرشی بود. سابقه حضور این تفرشیها در تهران به عهد فتحعلیشاه و حتی عهد کریمخانی میرسد. در آن زمان که تعداد باسوادهای هر ایالت به اندازه انگشتان دست بود، منطقه تفرش، آشتیان و گرکان تعداد بیسوادهایش به انگشتان دست میرسید. از دوره فتحعلیشاه به بعد سیاست فرهنگی دولت قاجار مبتنی بود بر جذب این طبقات باسواد و تحصیلکرده و سکنی دادن آنان در گوشه و کنار شهر تهران. به این ترتیب بسیاری از مستوفی الممالکها و منشی الممالکهای قاجار و پهلوی اول همین تفرشیها بودند. این تفرشیها در همه زمینهها جلودار بودند. ما دانشجو که بودیم مرحوم عبدالعظیم خان قریب استاد گرامر ما بود و ما آن چنان او را احترام کرده و دوست میداشتیم که قبل از رسیدن اتومبیل شخصیاش به محوطه دانشگاه صف میکشیدیم وگاه برای باز کردن در ماشین برای وی و مشایعتش تا بالای پله، بچهها به جان هم میافتادند. خوب او یک گرکانی بود. مرحوم عبدالکریم قریب استاد مسلم و بدیل زمینشناسی ایران بود. جناب پروفسور حسابی و پدرشان هم از همین دست بودند. مرتضی احمدی هم در ادامه همین افراد است و این بار یک بچه ترونیه تفرشیالاصل پیدا و وارد عرصه مردمنگاری، مردمشناسی و آنتروپولوژی میشود! مردی که هیچ بود درباره زندگی جاهلی است از مشکین شهر که در تهران رشد پیدا کرده و بزرگ شده است و به آداب و سنت و زبان این مردمان مسلط است. از همان جنس است با ادبیات خاص تهران و حتی شوخیهای رایج در آن زمان و طنز ملایمی که در کل کتاب جریان دارد. داستان و رویه نوشتاری رمانمردی که هیچ بود درباره مردمان شهری است که در این هیاهوی ساخت و سازها و نوسازیها گم شدهاند. در این داستان تهران روایت میشود. کوچه پس کوچههای قدیمیاش، آدمهایش، عشقها و جنگهایشان، زبانشان، فرهنگشان، مرامشان، آداب و رسومشان روایت میشود. اما کمتر میتوان این مکانها و این آدمها را جایی از تهران امروزی سراغ بگیرید. به همین دلیل مردی که هیچ بود مرثیهای ایست برای شهری از دست رفته. مردی که هیچ بود درباره زندگی جاهلی است از مشکین شهر که در تهران رشد پیدا کرده و بزرگ شده است و به آداب و سنت و زبان این مردمان مسلط است. از همان جنس است با ادبیات خاص تهران و حتی شوخیهای رایج در آن زمان و طنز ملایمی که در کل کتاب جریان دارد. بیوک آقا از ده دوازه سالگی پدر و مادرشو از دست میدهد و خودش میشود نان آور خانه. او که حسرت بچه دار شدن دارد، دو بار ازدواج میکند اما بچهای نمیآورد و برای همین تنها زندگی میکند. او کافهای میزند و به کار مشغول میشود. زهرا و محمود دیگر شخصیتهای داستان هر کدام سرگذشتی دارد، یکی به جرم سیاسی به زندان میافتد و دیگری به خاطر قتل کمیسری که به کودکی تعرض کرده است. زهرا بعد از آزادی به کافه بیوک آقا میرود و مشغول کار میشود و محمود نیز که حسابی عوض شده است تصمیم میگیرد با زهرا ازدواج کند. اما شب عروسی آنها را دوباره دستگیر میکنند و برای هر کدام چندسالی زندانی میبرند و... در پایان بیوک آقا که دیگر پیر شده، مدیریت کافه را به محمود و زهرا که حالا دیگر از زندان آزاد شدهاند میسپرد.