هیپریون» گوشه نشین یونان تنها رمان شاعر بزرگ آلمانی فردریش هلدرلین است. در این رمان هیپریون پس از جنگ با ترکان عثمانی به یونان بر میگردد و در نامههایی خطاب به دوستش بلارمین، وقایع جنگ، اندیشه ها و آرمانهایش را شرح میدهد. فاطمه شفیعی -بخش کتاب و کتابخوانی تبیان هیپریون، گوشه نشین یونان. فردریش هلدرلین. مترجم: محمود حدادی.انتشارات نیلوفر. چاپ اول. تهران: 1391. 1650 نسخه.318 صفحه. قیمت: 6500تومان. « هیچ ساقهای نمیروید مگر که یک جوانه سرشتین زندگی در آن باشد... زیرا هر چه که بر زمین از جان برخوردار است، بی شک در تخمهاش طبیعتی خدایی دارد...»[1] هیپریون نام تنها رمان شاعرکلاسیک و بزرگ آلمانی است که برای اولین بار از متن اصلی آلمانی توسط محمود حدادی ترجمه شده است. هیپریون که در معنای لغوی و در اسطوره های یونانی معنای پدر خورشید دارد داستان مردی است که پس از سالهای دراز به سرزمین اصلی خود یونان سفر میکند و در آنجا در نامههایی برای دوست خود بلارمین که در افسانههای یونان به معنای جنگجویی با ساز و برگی زیبا است، از احساسات و جهان بینی خود درباره این سفر مینویسد. این رمان کلاسیک از دو کتاب که حاوی دو دفتر است تشکیل شده و شامل سی نامه به بلارمین دوست آلمانی راوی است. نامه هایی سرشار از عشق به زیبایی و دوستی و ستایش از فرهنگی بالنده که بتواند همه انسان ها و ملتها را در صلح، به خویشتن خود برگرداند. شاید بتوان گفت پیش از هر چیز این رمان ادامه شاعری هلدرلین درباره شعر و هنر یونان باستان است. رمان هیپریون مثل رمان «رنج های ورتر جوان» اثر گوته، در مجموعهای از نامه ها شکل میگیرد. اما این نامه ها هیچ رویدادی را بیان نمی کنند بلکه تنها بیان کننده تلاش های هیپریون برای تحقق بخشیدن به آرمان های اجتماعی وی هستند که خطاب به بلارمین نوشته می شوند و مخاطب نیز مخاطبی خاموش و بی پاسخ می ماند. هیپریون جوانی دلسرد و گوشه نشین است که عشق به فرهنگ باستانی یونانی وی را وا می دارد دست به قلم برده و از امیدها و آرزو هایش بنویسد. از این رو این رمان نه تنها حاوی دیدگاههای سیاسی هلدرلین است بلکه آرمان خواهانه و فلسفی نیز هست. دیدگاه هلدرلین در این رمان اینگونه است که انسانی که در دوران کودکی تاریخ تکامل خود در هماهنگی با طبیعت و جهان زندگی میکرده، از این بهشت خود رانده میشود و باید هم رانده شود تا در کوره مناسبات ناساز و ناهمگون پختگی یابد و بتواند در مرحله والاتری دوباره به آن هماهنگی پیشین دست یابد. هیپریون لحنی سرود وار و شاعرانه دارد و پژواکی است از جهان بینی تعالی جوی این شاعر. این رمان حاوی دیدگاههای سیاسی این شاعر جهانی نیز هست. وی در این رمان دیدگاهش را درباره انقلاب فرانسه و راههای رسیدن به یک تغییر بنیادین در اجتماع آلمان که ضامن سعادت انسانی در هر اجتماع دیگری هم باشد، بیان میکند. هیپیرون برای رسیدن به آزادی خود و دیگران در جنگ یونانیان با ترکان عثمانی شرکت میجوید. اما سقوط اخلاقی که انسانها به اعتقاد او از زمان افول تمدن یونان باستان به آن دچار شده اند، سبب میشود این جنگ برخلاف انتظار هیپریون به جای پیکار در راه آزادی، رنگ تجاوزگری و غارت بگیرد. به این ترتیب است که هیپریون به یونان باز می گردد و تلاش میکند خلوص هویت خود را در گوشه نشینی و انزوا حفظ کند. هیپریون لحنی سرود وار و شاعرانه دارد و پژواکی است از جهان بینی تعالی جوی این شاعر. این رمان شامل دو دفتر و سی نامه است. علاوه بر آن به غیر از یادداشت مترجم دفتر اول با یک پیشگفتار آغاز میشود و در پایان کتاب نیز شرح مختصری از زندگی فردریش هلدرلین و توضیحات و پا نویسهایی درباره مکانها و نامهایی که در کتاب یاد شده، پیوست است. فریدریش هلدرلین در دوران شکوفایی فلسفی آلمان به سال 1770به دنیا آمد. سالی که بتهوون و هگل نیز به دنیا آمدند. در همان خردسالی پدر و سپس ناپدریاش را از دست داد و وابستگی به مادر در بیثباتی روح وی تاثیر گذاشت. او علیرغم میل مادرش، به فلسفه روی آورد و همکلاس هگل شد. وی به زودی در پی حمایت از انقلاب کبیر فرانسه به فلسفه کانت روی آورد. با شکست انقلاب و سرکوب مخالفان و روی کارآمدن ناپلئون وی نیز دلسرد و ناامید شد که این دلسردی در رمان هیپریون نیز دیده میشود. وی در انزوا و همچنان پیرو آرمانهای انقلاب فرانسه به شاعری پرداخت و تا پایان عمر از هیچ حمایت معنوی و مالی بهرهای نبرد. وی بیش از چهل سال در تاریکی و جنون و انزوا به سر برد. پس از گذشت 50 سال از مرگ وی این شاعر از تاریکی در آمد و نامش بر سر زبانها افتاد. «آیا چیست همه دانش های عاریتی این جهان، چیست تمامی بلوغ خود پسندانه اندیشههای انسانی در پیش نداهای خودجوش روحی که خود نمیداند که چهها میداند و چیست؟ چه کسی خوشه را آکنده و تازه، به آن تازگی که از ریشه برجوشیده است، خوشتر از آن کشمش چیده و خشکانیده ندارد که تاجر در صندوقاش میفشرد و به گرد جهانش میفرستد؟ چیست حکمت این یا آن کتاب در پیش حکمت فرشتهای؟»[2] پی نوشت: [1] از متن رمان [2] صفحه 101 کتاب شرح و تفسیر فلسفه هگل گفت و گوهایی درباره ی شکسپیر تاریخ مطبوعات و روزنامه فارسی