فرنی و زویی بدنبال عرفان شرقی

شروع موضوع توسط Nazanin ‏3/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    « فرنی و زویی» ماجرای کوچکترین دختر خانواده گلس است که دچار بحران های روحی ناشی از آشنایی با عرفان شرقی می شود.


    66b164ec083037ceed1e5c233272f1f2.jpg


    فرنی و زویی . جی. دی. سالینجر. مترجم:علی شیعه علی و زهرا امیر باقری. انتشارات سبزان. چاپ سوم. تهران: 1393. 4000 نسخه.224صفحه. قیمت: 8500تومان.


    « دانش باید به حكمت و معرفت منتهی بشه و اگه نشه مفت نمی ارزه! اما هیچ كس بهش اشاره نمی كنه! تو دانشگاه حتی یه كلمه هم به گوشت نمی خوره كه قراره معرفت هدف كسب دانش باشه. یعنی حتی كلمه معرفت هم به گوش آدم نمی خوره!»[1]

    فرنی و زویی دو فرزند کوچک خانواده ی بزرگ گلس هستند. به غیر از آنها خانواده گلس پنج فرزند دیگر نیز دارند. رمان فرنی و زویی شامل دو داستان درباره این دو فرزند است.

    داستان اول درباره فرنی است که کوچکترین دختر خانواده است. این داستان شرح ملاقات فرنی با پسری به نام لین کاتل است. فرنی که علاقه زیادی به ادبیات و عرفان شرقی دارد دست به گریبان یک بحران روحی عرفانی است. وی مشغول خواندن یک کتاب عرفانی می شود و آشفتگی های روحی و فکری به سراغش می آید و عوالمی برای وی آشکار می گردد.

    داستان دوم نیز روایت زویی کوچکترین پسر خانواده است. زویی برادر بزرگ فرنی است و بازیگری می خواند. وی به همراه خانواده اش تلاش می کند فرنی را از بحران روحی نجات دهد. برادر بزرگ این خانواده به نوعی قدیس خانواده آنها است که سال ها قبل خودکشی کرده است. بادی یکی دیگر از اعضای خانواده سال ها است در انزوا به سر می برد.

    داستان از آنجایی آغاز می شود که فرنی برای تعطیلات آخر هفته و مشاهده یک مسابقه فوتبال با قطار پیش دوستش لین کاتل رفته است. آنها برای ناهار به یک رستوران می روند و آنجا فرنی حالش دگرگون می شود. فرنی به شدت درگیر مطالعه کتابی است به نام سلوک زائر که درباره دعاکردن دائمی برای حضرت مسیح است. او که بیست سال بیشتر ندارد اسیر و مجذوب کتاب شده و احساس همذات پنداری با سالک پیری که شخصیت اصلی کتاب ، می کند. فرنی کم کم تارک دنیا می شود و شروع به ذکر کردن می کند. او بسیار تحلیل می رود و رنجور و گوشه گیر می شود. بخش فرنی درجایی تمام می شود که وی در رستوارن از هوش می رود و او را به خانه منتقل می کنند.

    بخش دوم داستان زویی نام دارد که حجم بزرگی را در بر می گیرد. در این بخش فرنی به خانه برگشته و می بینیم که کتاب سلوک زائر را از اتاق برادر بزگش برداشته و ورق می زند و سیمور برادر بزرگ ترش که حالا خودکشی کرده است حضور نادیدنی اما محسوس دارد. زویی برادر کوچک فرنی تلاش می کند فرنی را راهنمایی کند و او را از این حال بیرون بیاورد. زویی خود این مرحله فرنی را پیش از این تجربه کرده است و حال خواهرش را می داند. تلاش فرنی برای رسیدن به سلوک درونی بهانه ای می شود تا زویی هم به شناختی مجدد از مذهب برسد و فرنی را از مذهب بدون تفکر برهاند. فرنی در می یابد دین و عشق به مسیح و خدا فقط ذکر گفتن مدام نیست و هر چیزی که برای خدا انجام شود جزو سلوک محسوب می شود. از این رو بازیگری که شغل مورد علاقه فرنی است جنبه ای عرفانی و مقدس به خود می گیرد چرا که برای رضای خدا و آگاهی بخشی جامعه انجام می شود. فرنی و زویی پیام آور محبت و شناخت نهفته در ذات مذهب است و تلاش دارد بفهماند دین بدون اندیشیدن توخالی است و انسان را تنها دچار سردرگمی می کند.

    این کتاب پر از اسامی اشخاص و مکان ها و واقعه ها و اتفاق هایی است که نویسنده از تاریخ و مذهب برداشت کرده و در جای جای کتاب به آن ها اشاره می کند. از این رو مترجم برای فهم بیشتر وقایع و داستان در پیوست کتاب بخش بزرگی ضمیمه کرده است که مکان ها و وقایع و اشخاص در آن به تفصیل توضیح داده می شود.

    داریوش مهرجویی از این رمان اقتباس سینمای موفقی به نام پری ساخته است که ماجرای فرنی را دنبال می کند. از این رمان پیش از این دو ترجمه دیگر به فارسی برگردانده شده است.

    همه اهل این خانواده از هوش و استعداد سرشاری برخوردارند و بینشی غیر عادی دارند. سراسر کتاب پر است از جملات عمیق فلسفی و تفکر برانگیز درباره دین و عرفان که نشان دهنده دانش عمیق سالینجر از عرفان شرقی دارد.
    سالینجر را بیشتر به عنوان نویسنده ای می شناسند که شخصیت پردازی های بسیار قوی و خوبی به دست می دهد. مهمترین و پر آوازه ترین اثر سالینجر رمان ناتور دشت است که علاقمندان بسیاری در دنیا و در ایران دارد. «دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم»، «خاطرات شخصی یک سرباز»،«دختری که می شناختم» و «جنگل واژگون » از دیگر آثار وی است که به فارسی ترجمه و منتشر شده اند. بدون شک شاخص ترین اثر سلینجر را می توان فرنی و زویی دانست. فرنی و زویی در برخورد همدیگر است که گره های داستان و گره های بحران روحی شان را حل می کنند. به همین دلیل این دو بدون هم و مستقل از هم می توانند تکمیل کننده چیزی باشند. همه اهل این خانواده از هوش و استعداد سرشاری برخوردارند و بینشی غیر عادی دارند. سراسر کتاب پر است از جملات عمیق فلسفی و تفکر برانگیز درباره دین و عرفان که نشان دهنده دانش عمیق سالینجر از عرفان شرقی دارد.

    «جروم دیوید سلینجر» بخش عمده ‌ای از 91 سال زند‌گی ‌اش را گوشه ‌گیر و پنهان از کنجکاوی رسانه‌ ها و خبرنگارها و حتا خواننده ‌های پرشمار و طرف‌داران سینه‌ چاک‌ آثارش، در شهر کورنیش ایالت نیوهمپشایر، گذراند و در مقابل هر تجاوز کوچک به حریم خصوصی ‌اش قاطعانه ایستاد؛ این برای کسی که زمانی می‌توانست مشهورترین هنرمند ایالات متحده باشد جلوه‌ ای از یک صوفی ‌منشی و عزلت ‌نشینی عارفانه بود. آسان نبود از شهرت و ثروتی که هالیوود می‌ توانست با اقتباس از آثاری چون «ناتور دشت» به همراه ‌آورد چشم پوشید. در اوج شهرت کنار رفتن و زاهدانه زیستن فقط از کسی برمی ‌آمد که با نوعی عرفان درونی در جهانی بزرگ‌ تر از دنیای پرزرق و برق اما حقیر بیرون خوش باشد، و عجیب نبود که خالق «فرنی و زویی» چون‌ این باشد، که بود. «فرنی و زویی» معناگراترین نوشته‌ سلینجر است؛ کتابی است درباره‌ نقش دین در زندگی انسان‌ها با گوشه‌چشمی به مذاهب شرقی و نیز مسیحیت. اثری ا‌ست که بیش‌تر بر ذهنیت تکیه دارد تا بر عینیت. خواننده را به فکر فرو می ‌برد و به بازبینی و بازخوانی تفکرات و رفتارهای مذهبی‌ اش وامی ‌دارد. به همین دلیل، اثری است سخت ‌خوان، نخبه‌ پسند، و فلسفی، و اختلاف فاحشی با «ناتور دشت» ماجراجویانه، روایت‌گر، و همه ‌پسند دارد.به هر حال، می‌دانیم که او در سال 1919 به دنیا آمد و در سال 2010 درگذشت. در خلال سال‌های 1940 تا 1965 آثارش را نوشت و منتشر کرد و به قله‌ی ادبیات روز دنیا رسید. هر چند مرده‌ریگ سلینجر چندان پرشمار نیست اما او با همین کارنامه‌ کوچک جایگاهی بزرگ برای خود رقم زده و محبوبیتی کم ‌نظیر در سراسر دنیا دارد.

    « فرنی گفت: من فقط می دونم اگه شاعر باشی یه چیز قشنگ خلق می كنی منظورم اینه كه وقتی كارت تموم شد یك چیز قشنگ رو كاغذ به جا می ذاری. آدم هایی كه تو ازشون حرف می زنی حتی یه چیز زیبا به جا نمی ذارن. بهترین شون تنها كاری كه می كنه اینه كه به درون ذهنت رخنه می كنه و یه چیزی اونجا به جا می ذاره اما به صرف اینكار اینكه بلدن چطور اینكارو بكنن نمیشه به كارشون گفت شعر. شاید بشه گفت یه پشكل خیلی جذاب می ندازن»[2]

    پی نوشت:

    [1] صفحه 116 کتاب

    [2] صفحه 22 کتاب