بودا، در اتاق زیر شیروانی

شروع موضوع توسط Nazanin ‏3/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    بودا در اتاق زیر شیروانی» صدای فریاد زنانی است که مجبور به مهاجرت به امریکا شده اند تا همسر مردان ژاپنی کارگری بشوند که در امریکا به عنوان رختشو و آشپز به کار مشغولند.


    bb726f9a91134864ebbb22358c8339ac.jpg


    بودا در اتاق زیر شیروانی. جولی اتسکا. مترجم: فریده اشرفی. تهران. چاپ اول. انتشارات مروارید. تهران: 1392. 1100 نسخه.132صفحه. قیمت: 6500 تومان.


    « اولین کاری که در کشتی انجام دادیم پیش از اینکه تصمیم بگیریم از چه کسی خوشمان می آید و از چه کسی خوشمان نمی آید، پیش از اینکه به هم بگوییم اهل کدام جزیره هستیم، و چرا جزیره مان را ترک می کنیم،حتی پیش از اینکه به خودمان زحمت یادگرفتن اسم یکدیگر را بدهیم مقایسه عکس های شوهرانمان بود. در کشتی مدام از خودمان می پرسیدیم: از آنها خوشمان می آید؟ می توانیم دوستشان داشته باشیم؟اول که آنها را روی بار انداز ببینیم ، می توانیم از روی عکس آنها را بشناسیم؟»[1]

    آنچه که اوتسکا می نویسد
    اوتسکا یکی از نویسندگان زن مشهوری است که موضوع داستان هایش درباره مشکلات و مصائب زنان مهاجر است.

    وی متعلق به سنت ادبیات مهاجرت است زیرا که خود نویسنده ای است ژاپنی که به امریکا مهاجرت کرده است و از تجریبات و زندگی و مشاهداتش در آثار خود استفاده می کند.

    این رمان صدای زنان ژاپنی است که به عنوان نوعروسانی سفارشی – پستی به اردوگاه های اقامت اجباری امریکا فرستاده می شوند. اتسکا در رمان بودا در اتاق زیر شیروانی بی پروا صدای صد ها نفر را تحریر می کند. صدای افرادی که به پا خاسته و غم و تنهایی خودشان را فریاد می کنند. همه آنها زنان و دختران ژاپنی هستند که به عنوان کارگران رختشوی خانه و آشپزخانه های سواحل غربی امریکا همراه همسرانشان به کار مشغولند. اغلب آنها وادار به مهاجرت شده اند تا زنان کارگران ژاپنی در امریکا باشند.

    این رمان صدای زنان ژاپنی است که به عنوان نوعروسانی سفارشی – پستی به اردوگاه های اقامت اجباری امریکا فرستاده می شوند. اتسکا در رمان بودا در اتاق زیر شیروانی بی پروا صدای صد ها نفر را تحریر می کند. صدای افرادی که به پا خاسته و غم و تنهایی خودشان را فریاد می کنند. همه آنها زنان و دختران ژاپنی هستند که به عنوان کارگران رختشوی خانه و آشپزخانه های سواحل غربی امریکا همراه همسرانشان به کار مشغولند. اغلب آنها وادار به مهاجرت شده اند تا زنان کارگران ژاپنی در امریکا باشند.
    در این رمان نیز همچون رمان های دیگر این نویسنده صداهای زیادی در متن رمان شنیده می شود. بر اساس طرح داستانی این نویسنده صدای افراد و شخصیت های کم و یا بیشتری را می شنویم و گاه یکی دو صدا از دیگر صدا ها بلند تر می شود. این زنان مدت کمی پس از مهاجرت با واقعیت سخت آن مواجهه می شوند و خواستشان ناپدید شدن است. ما می خواهیم ناپدید شویم جمله ای است که این زنان نه تنها به شوهرانشان بلکه به مردم امریکا می گویند. به مردمانی که نمی خواهند آنها را به خود راه بدهند. مردان رمان وی نیز مردانی ناامید و تنها و سرخورده هستند. از این جهت در این رمان موجی دردناک از ناامیدی جریان دارد. در نهایت اینکه اتسکا در رمان خود به شکلی جالب گروهی کر از صداهای فراموش شده را به ما نشان می دهند. آنها فریاد می زنند امریکایی ها نباید کاری را که با ما کرده اند فراموش کنند.

    نظر مترجم درباره این کتاب
    فریده اشرفی درباره این رمان می گوید: این نویسنده ژاپنی اصل امریکایی در داستان های خود به سراغ زنان ژاپنی رفته است که در خلال سال های میان جنگ جهانی اول و دوم با کشتی از ژاپن به ارمیکا فرستاده می شوند و در وضعیت بدی به سر می برند تا جایی که برای انتخاب همسر به آنها تعدادی عکس نشان داده می شود تا بر مبنای آن تصمیم بگیرند با کدام یک ازدواج کنند. در ادامه داستان و با شروع جنگ جهانی وضعیت زیستی آنها در امریکا دگرگون می شود.

    درباره نویسنده
    جولی اوتساکا نویسنده زن معاصر ژاپنی آمریکایی است که به خاطر نگارش رمان های تاریخی اش از شهرت جهانی برخوردار است. او در سال 1962 میلادی در کالیفرنیا و از پدر و مادری ژاپنی الاصل متولد شد. پدر و مادر او هر دو به عنوان نیروهای متخصص فنی در آمریکا اشتغال داشتند. او در سال 1999 میلادی در رشته هنرهای زیبا و در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل گردید. رمان نخست او با نام «وقتی امپراتور الهی بود» در سال 2002 میلادی منتشر شد. او در آثار خود موضوع مهاجرت زنان ژاپنی و مشکلات آن ها را محور قرار داده است. اوتساکا که از سال 2012 میلادی در نیویورک زندگی می کند تاکنون برنده جوایز مهمی چون پن/فالکنر، پریس فمینا و... شده است.

    درباره مترجم کتاب
    از فریده اشرفی پیش از این نیز ترجمه‌هایی از رمان «آقای پیپ» نوشته لوید جویز، «دختر ستاره‌ای همیشه عاشق» نوشته جری اسپینلی و مجموعه داستان «خوب شد شناختمت» نوشته جرج کرول اوتس منتشر شده است.

    «در کشتی بیشتر ما دختر بودیم. بعضی از ما تا همین دوره نوجوانی چیزی به جز برنج اماج نخورده بودیم و پاهایمان کمی خمیده بود و بعضی از ما چهارده سال بیشتر نداشتیم و هنوز بچه به حساب می آمدیم. »[2]

    پی نوشت:

    [1] صفحه 9 کتاب

    [2] صفحه 9 کتاب