«و پاسخی پژواک سان از کوه ها آمد» سومین اثر خالد حسینی درباره زندگی افغان هایی است که کشور خود را ترک کرده و زندگی پر ماجرایی را در غربت طی می کنند. و پاسخی پژواک سان از کوه ها آمد. خالد حسینی. مترجم: شبنم سعادت. چاپ دوم.انتشارات افراز تهران: 1392. 1100 نسخه.464 صفحه. قیمت: 22800 تومان. «وقتی دختر کوچکی بودم، من و پدرم یک رسم و رسوم شبانه خاص داشتیم. بعد از این که من بیست و یکی بسم الله را می گفتم و او من را توی جایم می گذاشت، کنارم می نشست و با انگشت شست و سبابه اش خواب های بد را از سرم بیرون می کشید. انگشتانش از پیشانی ام سمت شقیقه هایم می رفت، با صبر و حوصله پشت گوش ها و پشت سرم را جست و جو می کرد، و با هر کابوسی که از مغزم پاک می کرد یک صدای تق در می آورد مثل صدای در آوردن چوب پنبه سر بطری.»[1] ترجمه های متعدد سومین و آخرین رمان خالد حسینی به نام و پاسخی پژواک سان از کوه ها آمد با ترجمه شبنم سعادت از سوی نشر افراز به بازار کتاب عرضه شده است و در عرض دو ماه توانسته است به چاپ دوم برسد. از این کتاب تاکنون ترجمه های زیادی به بازار کتاب عرضه شده که با نام های مختلفی به چاپ رسیده است از جمله ، پژواک کوهستان، و کوه ها طنین انداز شدند، و کوهستان به طنین درآمد، پژواک کوهستان، و کوه طنین انداخت. این کتاب را محسن عقبایی، منصوره حکمی، نسترن ظهیری، مهدی غبرایی و مه گونه قهرمان نیز ترجمه کرده اند. با این حساب اکنون ترجمه های زیادی از این کتاب در بازار کتاب موجود است که به خواننده این فرصت را می دهد که بهترین ترجمه را برگزیند. هر چند این موضوع به معضل ترجمه های متعدد از یک کتاب دامن می زند و تنها راهکار جلوگیری از این مشکل همچنان قانون کپی رایت است که دولت ایران هنوز زیر بار آن نرفته است. این کتاب برای اولین بار در تاریخ 2013 منتشر و از اقبال بی نظیری برخوردار شد به همین دلیل مترجمان ایرانی نیز به سرعت دست به کار ترجمه فارسی آن شدند. گفته می شود شبنم سعادت از جمله نخستین مترجمانی بود که این رمان را به فارسی برگردانده اما به دلیل به درازا کشیده شدن زمان اخذ مجوز به چند ماه تاخیر منتشر شده است. موضوع کتاب داستان و پاسخی پژواک سان از کوه ها آمد در سال 1952 در دهکده ای از افغانستان می گذرد. شخصیت اصلی این داستان عبدالله نام دارد که خواهرش پری را بسیار دوست دارد ولی او را از دست می دهد . پری به یک خانواده ثروتمند و بی فرزند واگذار می شود و حتی بعدها از افغانستان به پاریس می رود. عبدلله هیچ گاه خواهرش را از یاد نمی برد. او و خانواده اش درگیر ماجراهای مختلفی می شوند که سرانجام عبدلله را به کالیفرنیا می کشاند. و عبدلله یک بار دیگر می تواند رد پاریس پری را بیابد و با او به گفتگو درباره خوانده اش بپردازد. این رمان رمانی احساساتی است و تلاش دارد ضمن به هیجان آوردن و تحریک کردن احساسات مخاطب، چهره متفاوت و فرهنگی ای از مردمان افغانی بسازد. در این رمان خالد حسینی زندگی سه نسل از مردمان افغان را بررسی کرده است. وی از سال های 1952 شروع کرده و تا سال 2010 ادامه داده است. این کتاب در نه فصل روایتش را پیش می برد. در این رمان خالد حسینی دیگر از بدبختی های افغانستان نمی گوید بلکه از افغان هایی سخن می گوید که این کشور را ترک کرده اند و توانسته اند به پیشرفت های خوبی دست پیدا کنند. اما در ارائه این تصویر کمی هم اغراق کرده است. درباره کتاب از زبان مترجم شبنم سعادت در مصاحبه ای درباره این کتاب می گوید: خالد حسینی بعد از نوشتن« بادبادک باز »که باعث شهرتش شد« هزار خورشید تابان» را نوشت و حالا این رمان آخرش. من از میان این سه همان رمان بادبادک باز را بیشتر از همه می پسندم. زیرا او در رمان آخرش چند روایت تکه تکه را پیش می برد و ترتیب زمانی و مکانی خاصی ندارد. در واقع خط داستانی پررنگی ندارد. او داستان را با شخصیت ها پیش می برد. خواهر و برادری که از کودکی از هم دور می افتند. اما داستان تنها از زبان این دو شخصیت پیش نمی رود و بلکه هر شخصیتی که به نوعی به این دو ربطی دارند بخشی از روایت را پیش می برند. به نظر من خالد حسینی تلاش کرده سبک تازه ای را در نوشته هایش ابداع کند اما یک جاهایی نتوانسته به خوبی از پس این کار بر آید. در این رمان خالد حسینی دیگر از بدبختی های افغانستان نمی گوید بلکه از افغان هایی سخن می گوید که این کشور را ترک کرده اند و توانسته اند به پیشرفت های خوبی دست پیدا کنند. اما در ارائه این تصویر کمی هم اغراق کرده است. درباره نویسنده خالد حسینی نویسنده افغانی خالد حسینی از پدر و مادری هراتی در شهر کابل به دنیا آمد. پدرش به عنوان دیپلمات در وزارت امور خارجه افغانستان اشتغال داشت و مادرش آموزگار زبان فارسی دری و تاریخ بود. در سال 1976 زمانی که پدر خالد از جانب امور خارجه افغانستان به پاریس اعزام می شود ارتش سرخ شوروی به افغانستان حمله می کند و پدر خالد نیز از کار برکنار شده به امریکا می رود و در آنجا پناهنده سیاسی می شود. خالد در امریکا و در شهر کالیفرنیا به تحصیل پزشکی می پردازد و اولین رمانش را به نام بادبادک باز درباره وضعیت زندگی کودکان افغانی به رشته تحریر در می آورد که سر و صدای زیادی در دنیا به پا می کند. وی پس از موفقیت اولین رمانش کتاب هزار خورشید تابان را می نویسد و اکنون آخرین و سومین رمانش و پاسخی پژواک سان از کوه ها آمد، نیز یکی از پرفروش ترین رمان های منتشر شده محسوب می شود. «ناگهان دیوی به سبزه میدان آمد. همان طور که از طرف کوه ها به روستا نزدیک می شد، با هر قدمش زمین می لرزید. روستاییان بیل و بیلچه را رها کردند و به اطراف پراکنده شدند. خودشان را توی خانه ها محبوس کردند و کنار هم کز کردند. »[2] پی نوشت: [1] صفحه 396 کتاب [2] صفحه 10 کتاب