«زن در ریگ روان» داستان تلاش بیهوده و بی وقفه زن و مردی است که در گودالی از شن دفن شده اند و برای نجات خود از مرگ با طبیعتی بس خشن می جنگند. زن در ریگ روان. کوبو آبه. مترجم: مهدی غبرایی. انتشارات نیلوفر.چاپاول. تهران.1391. 1650نسخه.236صفحه. 7000 تومان. « بهترین راه این بود که ده را دور بزند و بگریزد و اصلا از آن نگذرد. اما دیواره غربی را دماغه ای نسبتا شیبدار بسته بود که گرچه ارتفاع زیادی نداشت، انگار صخره پر شیبی شده بود که موج ها از ازل آن را فرسوده اند. هر چند جای پاهایی بود که دهاتی ها موقع گرد آوری هیزم از آنها استفاده می کردند، اما خاربته ها راهشان را بسته بود و تعیین جایشان مشکل بود. وانگهی کار نسنجیده ای بود که با سوال پیک کردن سوء ظن زن را برانگیزد. »[1] زن در ریگ روان درباره مردی به نام جومپی است که در تعطیلات آخر هفته به واسطه علایق حشره شناسی اش به جایی در ساحل دریا می رود. او به دنبال حشره تازه ای می گردد که نام خودش را روی آن بگذارد و برای ابد جادوانه شود. بعد از گشت و گذار در بخشی از ساحل به دهکده ای می رسد و در گفتگو با پیرمردی از اهالی ده تصمیم می گیرد که شب را در آنجا بگذراند. اما بخشی از ده ساختاری عجیب دارد گودال عمیقی که در انتهای آن کلبه ای قرار گرفته است. او را به یکی از این گودال ها هدایت می کنند که در آنجا زنی زندگی می کند. فردای آن روز متوجه می شود که خلاصی از این گودال ممکن نیست چون گودال از شن های روان پر شده است. آنها در این گودال زندانی می شوند. شب ها تا صبح باید شن های اضافی را جمع کنند و در زنبیل بریزند تا افرادی که در بالا هستند آنها را بالا بکشند. اگر یک روز این کار را انجام ندهند، کلبه روی سرشان خراب می شود و آنها در آن زنده زنده دفن می شوند. از طرف دیگر این گودال ها خود مانعی است بر سر طوفان های شن و از سایر ده محافظت می کند. برای همین مردم ده مراقب هستند که آنها کارشان را به درستی انجام دهند و فرار نکنند. این داستان روایتی است از تلاش به نظر بیهوده مرد برای فرار از این موقعیت. این رمان اسطوره سیزیف را به یاد می آورد و کنایه از نفرین خدایان و درد زیستن و تلاش عبث انسان در برابر زندگی و مرگ است. این رمان سوال های زیاد فلسفی درباره ماهیت زندگی، فردیت و مرگ پیش می کشد. این رمان کوتاه در سی و یک فصل نوشته شده است وبه خاطر موقعیت خطیری که برای شخصیت هایش پیش آمده ، ذهن خواننده را بسیار به خود مشغول می کند. این رمان کوتاه در سی و یک فصل نوشته شده است وبه خاطر موقعیت خطیری که برای شخصیت هایش پیش آمده ، ذهن خواننده را بسیار به خود مشغول می کند. زن در ریگ روان یکی از پر آوازه ترین رمان های معاصر ژاپنی است. این رمان به نحو چشمگیری عناصر داستان دلهره آور را با اصول رمان های اگزیستانسیالیستی معاصر در هم می آمیزد. کوبه آبه در 1924 در توکیو به دنیا آمد اما در موکون منچوری بزرگ شد. وی در جوانی به ریاضیات و گرد آوری حشرات علاقمند شد و در رشته پزشکی فارغ التحصیل شد اما هرگز طبابت نکرد. نخستین کتاب کوبو آبه « علامت جاده در انتهای خیابان» است.رمان بعدی او « جنایت آقای س. کاروما» جایزه اکتاگاوا را دریافت کرد. زن در ریگ روان برنده جایزه یومیوری شد. در سال 1966 هیروشی تشیگاهارا فیلمی از روی این رمان ساخت که جایزه هیات داوران جشنواره را کن را به دست آورد. «نقشه ویران» از دیگر اثار کوبو آبه است. کنزابورو اوئه که خود برنده جایزه ادبی نوبل در سال 1994 شد، استاد خود را کوبو آبه معرفی می کند. بوک ویک یکی از منتقدان ادبی درباره این رمان می گوید: "این رمان خصوصیت اسطوره های بزرگ را دارد که با دقت داستان های واقعی روایت می شود. استعدادی را نمایان می کند که محدود به مرزهای جغرافیایی نمی شود. دستاوردی است عظیم" « حرکات و سکوت زن معنای غیر منتظره و هولناکی به خود گرفت. آن را باور نمی کرد، اما دلش خبردار بود که آنچه می ترسید به سرش آمده است. شاید نردبان را با اطلاع او و بی شک با رضایت کامل برداشته بودند. بی تردید زن همدستشان بود. پیدا بود که واکنشش هیچ ربطی به دستپاچگی ندارد. حالت قربانی ایثارگری را داشت. حالت بزهکاری که حاضر است هر مجازاتی را بپذیرد. مرد فریب سوسکی را خورده و مانند موشی گرسنه در بیابانی به دام افتاده بود که راه گریزی نداشت.»[2] پی نوشت: [1]صفحه 162 کتاب [2]صفحه 54 کتاب