مجموعه داستان «بخت برگشته» به ماجراهای زندگی یک کارمند ساده و مفلوک میپردازد که در مواجه با مشکلات روزمره و گاه شبه مدرن، همان روشهای سنتی خود را به کار میگیرد که باعث شکلگیری موقعیتهای طنز در داستانها میشود. در میان نویسندگان معاصر که به شکل حرفهای در عرصه طنز قلم می زنند و فعالیت دارند، نام های کمی خودنمایی می کنند. شاید به دلیل دشواری هایی که عرصه طنز در نویسندگی دارد یا جسارتی که نوشتن داستان های طنز می طلبد. در گذشته و تاریخ ادبیات داستانی معاصر کشورمان هم وضعیت تقریباً به همین شکل کنونی بوده است. تعداد کمی از نویسندگان توانستد با زبان طنز داستان بنویسند و آثارشان مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار گیرد. شاید شاخص ترین آنها، بهرام صادقی باشد که طنز منحصر به فرد این نویسنده به رغم تلخی های که داشت، همواره مورد استقبال خوانندگان قرار می گرفت؛ طنز بهرام صادقی، طنز سیاه و تلخی بود که خواننده را به تأمل وا می داشت. در میان نوینسدگان جدید، فرزام شیرزادی روش مشابه با بهرام صادقی دارد. داستان های شیرزادی هم طنز است و هم تلخ و خواننده وقتی اثری از این نویسنده جوان را می خوانند، در مواجه شدن با یک موقعیت طنز که برای شخصیت های داستانی ایجاد شده است، در عین بهره مندی از موقعیت طنزی که نویسنده فراهم کرده، با شخصیت داستانی همذات پنداری کرده و دچار اندوه ناخواسته ای می شود. اوج پختگی آثار فرزام شیرزادی را می توان در مجموعه داستان جدید او با عنوان «بخت برگشته» دید که اخیراً راهی بازار کتاب ایران شده است. در بخشی از متن معرفی کوتاهی که ناشر به کتاب ضمیمه کرده آمده است: در داستانهای به هم پیوسته کتاب حاضر که شخصیت اصلی آن صفدر تابنده است، عنصر طنز پیدا و پنهان، کارکرد داستانی دارد. پشت رویه طنز داستانهای شیرزادی، سیاهی اجتماعی و مفلوکان شکست خورده و از پا افتاده نهفتهاند. در داستانهایی هم که پیشتر، از این نویسنده منتشر شده، زمینه داستان گسترده میشود تا نابسامانیهای اجتماعی بیان شود.» در این کتاب 120 صفحه ای، داستان های کوتاه مستقل اما از نظر موضوعی مرتبط با هم ارائه شده که به واسطه شخصیت های واحدی که دارند، نوعی آثار به هم پیوسته محسوب می شوند که وجه مشترک فراوانی در بین آنها دیده می شود. اولین وجه مشترک این آثار که پررنگتر از سایر وجوه در داستان های مجموعه خودنمایی می کند، شخصیت های واحد، به ویژه شخصیت محوری داستان ها، «صفدر تابنده» است که در همه حضور پررنگ و موثری دارد. به بیان دیگر، این شخصیت صفدر تنابنده است که مانند نخ تسبیح، طرح های داستانی نویسنده را به هم پیوند می زند و به دنبال خود، شخصیت های ثابت دیگر مانند «ملیحه»(همسر صفدر)، «جلیل»(فرزند صفدر)، «نسترن»(دختر صفدر)و... را در ماجراهای داستان ها وارد می کند. وجه مشترک دیگر، موقعیت های طنزی است که در همه داستان ها جاری است. نوع ماجراها هم تقریباً شبیه هم هستند که در اغلب آنها، صفدر تنابنده به دلیل موقعیت اقتصادی پایینی که دارد معمولا دچار دردسرهایی می شود که بیشتر آنها هم موقتی هستند و با پیدا شدن راهکارهایی از جانب صفدر یا افرافیانش برطرف می شوند. ماجراهای داستانی این کتاب، در بخش های گوناگون شهر تهران اتفاق می افتند و شخصیت های داستانی هم به واسطه ارتباط های اجتماعی، با کارمندان و کارگران اصناف مختلف اجتماعی برخورد می کنند که همین مسئله باعث می شود مخاطب با فعالان مشاغل مختلف شهری از جمله رانندگان، مکانیک ها، بنگاهی ها، معلم ها، دانشگاهی ها، مهندس ها، پزشک ها و... در طول داستان ها آشنا شود کتاب بخت برگشته، شامل 23 داستان کوتاه و به هم پیوسته شهری است که در هر یک از آنها، ماجرای تازه ای برای صفدر تنابنده اتفاق می افتد و باعث واکنش اغلب طنز این شخصیت می شود. او کارمند ساده و مفلوکی است که همه هزینه ها و مخارج زندگی خود و خانواده اش را بر اساس حقوق اندکی که از اداره محل کار خود می گیرند تنطیم کرده که در بسیاری از موارد، دخل و خرجش جور در نمی آید. مخصوصا مواقعی که اتفاق تازه ای برای او و خانواده اش می افتد. از یک سو، شخصیت صفدر تنابنده به سمت یک تیپ آشنای اجتماعی، کارمندان ساده و مفلوک متمایل است و از سوی دیگر، او شخصیت مستقل خود را دارد که اغلب با راهکارهای طنز خود بر مشکلات پیش رو غلبه می کند. ماجراهای داستانی این کتاب، در بخش های گوناگون شهر تهران اتفاق می افتند و شخصیت های داستانی هم به واسطه ارتباط های اجتماعی، با کارمندان و کارگران اصناف مختلف اجتماعی برخورد می کنند که همین مسئله باعث می شود مخاطب با فعالان مشاغل مختلف شهری از جمله رانندگان، مکانیک ها، بنگاهی ها، معلم ها، دانشگاهی ها، مهندس ها، پزشک ها و... در طول داستان ها آشنا شود. کتاب نثر ساده و بی آلایشی دارد: «صفدر، همین که آخرین لقمه کنسرو ماهی را خورد، دلش گواهی بد داد. گفت:«ملیحه، روغن ماهیه بوی بدی می داد.» ملیحه صدایش جیغ مانند شد:«چیه؟ بازم ایراد. کنسرو ارزان هیمنه دیگه. هر چی پول بدی آش می خوری. ارزون بود یه کارتون خریدم. بد کردم، فکر جیبت بودم.» صفدر هیچ نگفته بود. اصلاً نای جواب دادن نداشت. کنسرو را خورده بود و ملیحه و جلیل چون هوس املت افتاد بود به دلشان ناهارشان را از صفدر سوا کرده بودند...» ( ص 90) شخصیت صفدر تنابنده به رغم فلاکتی که معمولاً به آن گرفتار است، در مجموع، خصلت های انسانی و پاک فراوانی دارد که او را دوست داشتنی می کند. او معمولا سعی می کند با داشته های خود که اغلب هم ناچیز و اندک است، گره های زندگی پر دردسر خود و خانواده اش را بگشاید. او هیچگاه برای غلبه بر مشکلات زندگی، راه و روش غیر اصولی و خلافی را در پیش نمی گیرد و همین هم باعث بسیاری از خوانندگان با او احساس همذات پنداری کنند و این ویژگی، یکی از امتیازهای کتاب بخت برگشته است. صفدر تنابنده زندگی تقریباً ساده و سنتی دارد، اما در روند زندگی روزمره، گاه با مشکلات شبه مدرن هم مواجه می شود که در این مواقع معمولا همان راهکارهای سنتی خود را به کار می گیرد و همین باعث شکل گیری موقعیت های طنز در داستان ها هم می شود. چاپ اول(1392)مجموعه داستان «بخت برگشته» نوشته فرزام شیرزادی با شمارگان 1000 نسخه، در 120 صفحه و قیمت 4500 تومان از سوی نشر گلآذین در تهران چاپ و منتشر شده است.