شاهزاده خوشبخت

شروع موضوع توسط Nazanin ‏4/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    شاهزاده خوشبخت مجموعه داستان های اسکاروایلد است که یکی از مشهور ترین قصه های وایلد را شامل می شود. قصه ای که بارها به اپرا و تئاتر در آمده است.



    23617f12231fd09fce0af75b326bdeec.jpg


    شاهزاده خوشبخت. اسکاروایلد. مترجم: محمد ابراهیم اقلیدی.انتشارات صدای معاصر. چاپ سوم. تهران.1391. 1100 نسخه.191 صفحه.4500 تومان.


    «در این میدان پایین پای ما دخترک کوچکی ایستاده است و شغلش کبریت‌فروشی است. تمام کبریت‌هایی که داشته از دستش به زمین افتاده و ضایع شده است. اگر دست خالی به خانه برگردد پدرش کتکش خواهد زد. طفلک دارد گریه می‌کند. نه جوراب دارد و نه کفش و سرش هم برهنه است. چشم دیگرم را بکن و به او بده تا پدرش او را کتک نزند.» پرستو گفت: «یک شب دیگر هم با تو می‌مانم، اما از من مخواه که چشمت را بکنم. اگر چنین کاری بکنم دیگر پاک کور خواهی شد.» شاهزاده گفت: «پرستو، پرستو، پرستوی کوچک، به فرمان من عمل کن»[1]

    «شاهزاده خوشبخت» داستانی است به زبان ساده که نویسنده در آن از ملاقات یک پرستو با مجسمه‌ای می‌نویسد که همگان آن را با نام شاهزاده خوشبخت می‌شناسند اما این شاهزاده هیچ‌گاه در واقعیت خوشبختی را تجربه نکرده است. تندیس این شاهزاده در میدان اصلی شهر نصب و به یاقوت سرخ و بدنه‌ای از جنس طلا مزین شده بود. به همین دلیل بود که مردم این تندیس را اسطوره خوشبختی می‌دانستند. فقط پرستویی که هر از چند گاهی برای استراحت بر روی آن می‌نشست متوجه گریه‌های شاهزاده می‌شد.پرنده و مجسمه با واقعیت های زندگی مردم عادی روبرو می شوند و به یاری آنها می شتابند. به مرور یاقوت ها و سنگ های قیمتی شاهزاده توسط این پرنده به مردم مستمند و فقیر داده می شود.

    اسکار وایلد در 16 اکتبر 1854 در کشور ایرلند به دنیا آمد. این شاعر، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و نویسنده داستان‌های کوتاه در خانواده‌ای بزرگ شد که اعضایش از چهره‌های شناخته شده ادب و هنر آن زمان بودند. مادرش مترجم آثار نویسندگانی چون الکساندر دوما و لامارتین و پدرش یکی از عتیقه‌شناسان مطرح کشورش بود که البته دوره‌ای از عمرش را به عنوان پزشک چشم در خدمت ملکه کشورش گذراند.

    آنچه افسانه های این کتاب را از افسانه های دیگر متمایز می کند دید تحلیلی و پنجه در افکندن با پرسش های انسان امروز است.
    داستان «شاهزاده خوشبخت» نخستین بار در مجموعه‌ای با همین نام در سال 1888 میلادی منتشر شد؛ داستانی که بارها مورد اقتباس‌های مختلف قرار گرفت و بر اساس آن چند نمایش رادیویی و انیمیشن ساخته شد و همچنین داستان بارها با صدای افراد مختلف ضبط و به بازار راه یافت.

    این داستان همچنین توسط هنرمندان تئاتر بارها به روی صحنه رفته است. از سویی آهنگسازان مطرحی هستند که بر اساس آثار وایلد موسیقی ساخته‌اند و «شاهزاده خوشبخت» یکی از آن آثار است.

    برنارد هرمن و مالکولم ویلیامسون از جمله این آهنگسازان هستند. شاهزاده خوشبخت یکی از داستان های این مجموعه است.

    این کتاب شامل نه داستان کوتاه از اسکاروایلد است که عبارتند از: شاهزاده خوشبخت، غول خودخواه، دوست یکدل، موشک سرشناس، بابل و گل، شاه نوجوان، زادروز شاهدخت، کودک ستاره ای، ماهیگیر و روحش.

    همچنین پیشگفتاری در ابتدای کتاب درباره این مجموعه و زندگی نویسنده کتاب آورده شده است.

    مقاله ای تحت عنوان « یاداشت نه چندان ضروری» از متجرم پایان بخش کتاب است. این مقاله به بررسی سبک و جایگاه اسکاروایلد در ادبیات و تاریخ اروپا می پردازد. وی معتقد است اسکار وایلد یکی از جنجالی ترین هنرمندان نسلی از نویسندگان و هنرمندان اروپایی است که در برابر مطلق عصر ویکتوریا، مطلقی نسبتا نسبی تر علم می کند. مترجم همچنین می نویسد، آنچه وایلد در این قصه ها مطرح می کند پرسش هایی قدیمی همچون عدالت، عشق، زیبایی، مصلحت، حقیقت و مرگ است که چون با اخلاق واقعیت بیرونی رو به رو می شوند، پرسش هایی تازه ایجاد می کنند و لایه های بالایی راس هرم جامعه را به چالش می گیرند. آنچه افسانه های این کتاب را از افسانه های دیگر متمایز می کند دید تحلیلی و پنجه در افکندن با پرسش های انسان امروز است.

    «چنان چهره اش زشت و کریه بود که پادو ها او را بیرون می انداختند و هیچکس به او رحم نمی کرد و هر چند سه سال تمام جهان را زیر پا نهاده بود در هیچ سو از زن گدایی که مادرش بود نشانی نیافته بود.»[2]



    پی نوشت:

    [1]صفحه 23 و 24 کتاب از داستان شاهزاده خوشبخت

    [2]صفحه 131 از داستان کودک ستاره ای