این ور خط

شروع موضوع توسط Nazanin ‏4/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    دو قدم این ور خط اولین تجربه داستان نویسی احمد پوری است که سفر ی به گذشته و تاریخ می کند و از زادگاهش تبریز و تهران می گوید ، از تهران آغاز کرده باز به تهران باز می گردد.



    15f19bbec62fd85d1f40434d6070f05a.jpg


    دو قدم این ور خط.احمد پوری.نشر چشمه. چاپ ششم. تهران.1389. 2000 نسخه.226 صفحه.5000 تومان.


    « این همه درباره سال و زمان حساسیت نشان ندهید. شما که در کار شعر و شاعری هستید نباید زیاد سخت بگیرید. زمان مگر چیست؟ خطی قراردادی که یک طرفش گذشته و آن قدر می رود و می رود تا به تاریکی برسد. طرف دیگرش هم آینده است که باز دو سه قدم جلوتر می رسد به تاریکی. خب همه این جوری راضی شده ایم و داریم زندگی مان را می کنیم. بعضی وقت ها می بینی یکی از ما از این خط ها خارج می شویم. پای مان سر می خورد این ور خط که می شود گذشته یا یک قدم آن طرف خط به آینده می رویم. »[1]

    دو قدم این ور خط اولین داستان احمد پوری است. وی بیش از هر چیز به عنوان مترجم شعر معرف جامعه ادبیات بوده است و این کتاب اولین تجربه قلمی وی در حوزه داستان است.

    این کتاب سفری است که از تهران آغاز می شود و به تهران باز می گردد. احمد پوری که خود در تبریز به دنیا آمده است با نگاهی دوباره به گذشته برگشته و از زندگی و آغاز خود می گوید. از کوچه پس کوچه های تبریز و از تاریخ و یادهایش می نویسد.

    این رمان به نوعی رمانی خرد ورز است و خالی از احساس، تصاویری از گذشته و سرزمین مادری اش را بیان می کند. در بخش های بعدی سفر ذهنی راوی را می خوانیم که به سمت لندن و ملاقات با آیزیا برلین و سپس تبریز و باکو و لنینگراد پرواز می کند.

    راوی می خواهد به لندن برود و با آیزیا برلین فیلسوف نامدار، نامه ایی عاشقانه دریافت و در طی سفر به گذشته به شاعر روس، آنا آخماتووا برساند. البته ملاقات با آخماتووا در لنینگراد در کتاب کمی سیر عجولانه به خود گرفته و فصل کوتاهی را به خود اختصاص می دهد. این داستان درباره نویسنده ای است که در حال جمع آوری مطلب در مورد آنا آخماتووا است و به ناگاه با مردی مواجه می شود که با آخماتووا دوست بوده و همین زمینه ای فراهم می کند برای وسوسه شدنش برای دیدار با آخماتووا . اما این مسافرت تنها یک دیدار نیست و تبریز سال های پس از سرکوب فرقه را به تصویر می کشد و شوروی زمان استالین رابه تصویر می کشد.

    احمد پوری پس از اینکه در انگلستان تحصیل خود را به پایان می برد به ایران بازگشته و به تدریس زبان و فعالیت ادبی می پردازد وی با ترجمه شعر های عاشقانه شاعران بزرگ جهان خود را به جامعه ادبی معرفی می کند. وی آثار شاعرانی چون انا آخماتووا، پابلو نرودا، فدریکو گارسیا لورکا، ناظم حکمت، نزار قبانی و یانیس ریتسوس را به فارسی ترجمه کرده است. وی همچنین رمانی از میخائیل بولگاکف و چند مجموعه داستان دیگر را نیز به فارسی بر گردانده است.

    این رمان به نوعی رمانی خرد ورز است و خالی از احساس، تصاویری از گذشته و سرزمین مادری اش را بیان می کند.

    محسن فرجی درباره این کتاب می نویسد: در این رمان، دوست‌داران داستان‌های تاریخی، تصویری جذاب و دلپذیر از شهر تبریز 50 سال پیش را می‌یابند؛ فانتزی‌خوان‌ها و کسانی که ادبیات تخیلی را می‌پسندد، نادیده انگاشتن عنصر زمان را در این رمان باب طبع خود می‌یابند؛ امروزه شاهدیم آثاری مثل «دو قدم این‌ور خط» با فاصله گرفتن از مد‌ها و موج‌های رایج و با اهمیت دادن و احترام گذاشتن به خواننده، بدون درافتادن در ورطه سهل‌انگاری زبانی، توانسته‌اند مخاطب را با ادبیات آشتی دهند ، مضامین عاشقانه کتاب مورد توجه کتاب‌خوان‌هایی قرار می‌گیرد که به داستان‌های عاطفی علاقه دارند و دوستداران ادبیات هم روایت‌هایی را از نویسندگانی چون آنا آخماتووا و آیزایا برلین می‌خوانند. این است که «دو قدم این‌ور خط» در کم‌تر از یک ماه به چاپ دوم می‌رسد.

    گذشته از تمام این‌ها، مهم‌ترین ویژگی رمان اخیر آقای پوری «سرزندگی» و «شادابی» شخصیت‌های داستان است. روح زندگی در این داستان جریان دارد. خواننده با آدم‌هایی روبرو می‌شود که حرکت می‌کنند و می‌اندیشند؛ امیدوارند با وجود سختی‌ها، زندگی را اداره کنند و در اندیشه آینده هستند. می‌توان گفت این رمان توانسته از سایه سنگین داستان‌های یاس‌آور ایرانی که پیشینه‌اش می‌رسد به نویسندگانی چون صادق هدایت، رهایی یابد. روح زندگی و طراوت از میان صفحات رمان آقای پوری نمایان است. نمی‌توان این ویژگی حیاتی را نادیده گرفت.

    این کتاب شامل هفت فصل است که عبارتند از: تهران، لندن، تهران، تبریز، باکو، لنینگراد، و یه سوی تهران.

    «هر بار که داد و فریادش بلند می شد کتک مفصلی از مامورها می خورد و یکی دو روز آرام بود. آخر سر دکتر اردوگاه تشخیص داد که باید برای معالجه برود به اردوگاه کار در سیبری. الان نزدیک چهار ماه است که بردندش.»[2]

    پی نوشت:

    [1]پشت جلد کتاب از متن رمان

    [2]صفحه 182 کتاب