پسری که مرا دوست داشت مجموعه داستان های مینی مال از بلقیس سلیمانی است که با مضامینی چون عشق، مرگ، ازدواج، و ارتباط مردمی نوشته شده است. پسری که مرا دوست داشت. بلقیس سلیمانی. انتشارات ققنوس.چاپ اول. تهران1389. 2200نسخه.104صفحه.2000تومان. «پسرک دوچرخه سوار به سرعت از کنار دخترک دانش آموز رد می شد و می پرسید: " عروس مادر من می شی؟" دخترک هرگز به این سوال پاسخ نمی داد. سکوت علامت رضا بود، این را هر دو می دانستند. پسرک در هفده سالگی به جبهه رفت و در چهل و دو سالگی دخترک بازگشت و در قبرستان شهر کوچک آرام گرفت. فردای روز تشییع استخوان های پسرک، زن سر مزار او رفت. همان پسرک شوخ و شنگ هفده ساله در قاب عکس به او لبخند می زد. دخترکی شش ساله ظرف خرما را جلوش گرفت و گفت: " چقدر پسرتون خوشگل بوده"» [1] پسری که مرا دوست داشت مجموعه داستان های کوتاه ، کوتاه است که با مضامینی چون مرگ و ازدواج نوشته شده اند. این داستان ها که جزو داستان های مینی مال به حساب می آیند از حد یکی دو صفحه تجاوز نمی کنند. البته با وجود کوتاهی این قصه ها گاه می شود جملات حشو نیز در آن پیدا کرد. بلقیس سلیمانی این مجموعه داستان را با فضایی وهم آلود نوشته است و خود می گوید تراژدی و طنز در این اثر با هم همراه شده اند. مضامینی چون عشق، مرگ، ارتباط، و نگاه طنز به جهان دستمایه های این داستان های کوتاه است. بلقیس سلیمانی این مجموعه داستان را در ادامه مجموعه داستان قبلی خود به نام «بازی عروس و داماد» نوشته است. « بازی عروس و داماد»، « بازی آخر بانو» و « خاله بازی» از کتاب های دیگر بلقیس سلیمانی است که هر یک جوایزی را به خود اختصاص داده اند. شیوه و سبک و سیاق هر کدام از این داستان ها شبیه هم است و تنها مضامین با هم تفاوت می کند. مجموعه داستان پسری که مرا دوست داشت با زبانی عامیانه و روزمره نوشته شده است و خواننده را به راحتی با خود همراه می کند. پسری که مرا دوست داشت شامل چهل و سه داستان کوتاه است که عناوین برخی از آنها عبارتند از: عروس، بابابزرگی،شوهر آینده، صبر خوش است، آهوی جوان، مرده ها و مرغ ها، اهل معامله، خروس، سک سک، حبس و مرد، هه هه هه هه، نیاز، این سه تن و... هر یک از این داستان ها یک برش و یک لحظه را از زندگی اجتماعی روایت می کند و در واقع یک تصویر ساده و یک قاب می سازد. پسری که مرا دوست داشت شامل چهل و سه داستان کوتاه است که عناوین برخی از آنها عبارتند از: عروس، بابابزرگی،شوهر آینده، صبر خوش است، آهوی جوان، مرده ها و مرغ ها، اهل معامله، خروس، سک سک، حبس و مرد، هه هه هه هه، نیاز، این سه تن و... بلقیس سلیمانی کارشناس ارشد رشته فلسفه است؛ بیش از هشتاد مقاله در مجلات مختلف به چاپ رسانده. وی همچنین برای کتاب «آخر بازی بانو» در سال 85 برنده جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان شد. اغلب مجموعه داستان های وی در سبک مینی مال یا داستان های فلش نوشته شده اند.«روز خرگوش» آخرین رمان بلقیس سلیمانی است. این رمان یک روز زندگی یک زن میانسال را در تهران روایت میکند. سلیمانی معتقد است در رمانهای اخیرش دغدغههای دیروزش را کنار گذاشته و به دلمشغولیهای امروزش می پردازد. او در مسیری که از «بازی آخر بانو» شروع شده و «خاله بازی» و «به هادس خوش آمدید» به رمان «روز خرگوش» رسیده، تغییرات زیادی در جهان داستانیاش ایجاد شده و طبیعتاً در ذهن مخاطبان آثارش نیز این تغییرات واکنشهای مثبت و منفی داشته است. «شب در همان اتاق خواب همیشگی، روی تخت فرفورژه ای که تازه خریده بودم، خوابیدم. صبح اولین کسی که دیدم، یک مرد نکره پنجاه ساله بود که یک چاقوی دسته صدفی تا دسته در قفسه سینه اش فرو رفته بود و دهانش بوی خر مرده می داد. او طبقه بالای کشوی من بود. طبقه پایین یک دختر خانم هجده ساله بود که حماقت کرده و به خاطر عشق یک جوان 27 ساله بی کار خودکشی کرده بود،... . شب بعد در یک قبر تنگ در قبرستان تازه تاسیس شهر خوابیدم، صبح اولین کسی که دیدم یک مورچه پیر و نزار بود که راه افتاده بود طرف حفره گوشم.»[2] پی نوشت: [1]پشت جلد کتاب داستان عروس [2]صفحه 94 کتاب