غزل شیرین عشق» رمانی است که زندگی پرفراز و نشیب «شیرین» را در 408 صفحه روایت میکند. غزل شیرین عشق.لیلا عباسعلی زاده.نشرآموت.چاپ اول. تهران.1390.1650نسخه.408صفحه.10000تومان. «گاهی آدم با این که می داند کاری که می کند اشتباه است ولی باز آن را انجام می دهد. خوب من هم همین کار را می کنم و ماجرای دیدار محمد را به محبوبه می گویم. محسن خانه نیست. سامان هم رفته است استخر، غزل هم توی اتاق سارا است و با هم سرگرمند. من و محبوبه توی آشپزخانه نشسته ایم و به قول معروف داریم درد دل می کنیم. محبوبه طبق معمول از جاری ها و خانواده ی شوهرش می نالد و بعد از خانواده ی آرش می پرسد اما بر خلاف انتظارش من چیز زیادی از آن ها ندارم که بگویم. »[1] «غزل شیرین عشق» رمانی است که زندگی پرفراز و نشیب «شیرین» را در 408 صفحه روایت میکند. شیرین پس از مرگ همسرش، آرش، با دختر کوچكش، غزل، در تهران زندگی می کند تا بتواند دور از نگرانیها و دخالتهای خانواده خودش و آرش، زندگی آرامی را سپری کند. دخترش غزل در کلاس نقاشی فرهنگسرا با مردی به نام محمد آشنا میشود و به اصرار، از مادرش می خواهد او نیز محمد را ببیند. شیرین با دیدن محمد، دهانش از حیرت باز می ماند. او نمیتواند باور کند که بازی عجیب روزگار دوباره محمد را سر راه او قرار داده است. این دیدار عجیب دوباره شیرین و محمد را به سالها قبل برمیگرداند؛ سالهایی که محمد در اوج اصرار برای ازدواج با شیرین، بهطور ناگهانی او را در بی خبری رها کرده و برای همیشه از زندگی شیرین رفته است. محمد در این سالها ازدواج نکرده است. ماجراهایی پیش میآید که آن دو را به هم نزدیک می کند و غزل در این میانه سهم بیشتری دارد. غزل شیرین عشق، مملو از صحنه های تکراری و توصیفات بی موردی است که تنها به زیاد شدن صفحه های کتاب کمک می کند تا جلوتر رفتن داستان و ایجاد گره ها و تعلیقات داستانی. درازه گویی یکی از مشخصه های داستان هایی است که به نام ساده نویسی و رمان عامه پسند به بازار کتاب سرازیر می شود. این نوع رمان ها به بهانه ارتباط با مخاطبی که فرض بر ناآگاهی آنها از همه چیز شده، تنها به پرداختن روزمرگی های بی جا و بی مورد پرداخته و یک خط طرح و روایت تکراری و ساده را در 408 صفحه گسترش می دهند. غزل شیرین عشق، مملو از صحنه های تکراری و توصیفات بی موردی است که تنها به زیاد شدن صفحه های کتاب کمک می کند تا جلوتر رفتن داستان و ایجاد گره ها و تعلیقات داستانی. درازه گویی یکی از مشخصه های داستان هایی است که به نام ساده نویسی و رمان عامه پسند به بازار کتاب سرازیر می شود. پرداختن شخصیتی عاشق پیشه که در عشقش تا آخر عمر ثابت قدم می ماند و از هر گونه بدی به دور است، خصوصیتی است که نویسنده به شخصیت اول قصه اش یعنی محمد داده است. خصلت هایی که می تواند مخاطب اثر را افزایش دهد و طرفدارهای زیادی برای خود دست و پا کند. رمان های عامه پسند اگر یک چیز داشتند، آن، حوادث تلخ و شیرنی بود که برای شخصیت های داستان دست اندازهای فراوان و برای خواننده هیجان های احساسی سرشاری ایجاد می کرد که متاسفانه رمان های عامه پسند امروزی از این خصوصیت تهی هستند. صفحه ها و سطرها از پی هم می گذرد و هنوز داستان به دست مایه ای تازه و چشم اندازی جدید نرسیده است و هنوز دارد چیزی را می گوید که در سطرهای اولیه فهمانده و باز به تشریح همان می پردازد. رمان «غزل شیرین عشق» با این حال یکی از سه رمان برگزیده جایزه «رمان اول ماندگار» معرفی شده است. این جایزه هرساله بهوسیله مجله اینترنتی «ماندگار» به سردبیری «بهنام ناصح» به رمانهای اول نویسندگان اهدا می شود. « سرم را پایین می اندازم و چیزی نمی گویم. معصومه خانم می گوید: این ها را نمی گویم که خدای نکرده احساس گناه کنی و شرمنده شوی. من می دانم تو هم مقصر نبوده ای و فقط طبق خواست خانواده ات رفتار کردی. من تو را سرزنش نمی کنم. می دانم که تو هم تلاشت را کردی ولی خب... قسمت این بود دیگر. محمد می گفت بعد از شیرین دیگر نمی خواهد به هیچ دختری فکر کند. خیلی نصیحتش می کردیم. می گفتیم تو ازدواج کرده ای و زندگی خودت را داری و او هم باید به زندگی خودش برسد اما محمد می گفت: ...» [2] پی نوشت: [1]صفحه 230 کتاب [2]پشت جلد کتاب از متن داستان