چشم‌های دویده بر تاریکی

شروع موضوع توسط Nazanin ‏4/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    داستان این کتاب، به زندگی خانوادگی دختری چهارده‌ساله می‌پردازد که پدرش مربی فوتبال مشهوری است و زندگی اشرافی و متفرعنانه‌ای را در کنار خانواده در شهر سیاتل می‌گذراند.



    983f1f2b5d0e564d81968252f27a94f5.jpg

    چشمان همیشه هشیار. جویس کرول اوتس. ترجمه‌ی رویا بشنام. تهران: انتشارات کتابسرای تندیس. چاپ نخست: 1390. 1500 نسخه. 232 صفحه. 5200 تومان.


    «من با کفش‌های دو، به این ننگ خیره شده بودم. به این فکر می‌کردم که چطور اتفاق می‌افتد، یک جفت کفش جدید می‌خرید و آن‌ها فوق‌العاده خوب به نظر می‌رسند، با این حال یک روز که برای من قطعن خیلی زود بود، آن‌ها لکه‌ی ننگی را به جای می‌گذاردند و شروع به نگاه کردن کفش‌های قدیمی می‌کنند که آن‌ها را به‌اضافه‌ی دو یا سه جفت دیگر در کمدتان انبار کردید و هنوز دورشان نینداخته‌اید. به این فکر کردم که چقدر سریع اتفاق می‌افتد و حالا قطعن آن کفش‌ها دیگر جدید نیستند.»[1]

    داستان این کتاب، به زندگی خانوادگی دختری چهارده‌ساله می‌پردازد که پدرش مربی فوتبال مشهوری است و زندگی اشرافی و متفرعنانه‌ای را در کنار خانواده در شهر سیاتل می‌گذراند. پس از مدتی به‌رغم انکارها و پرده‌پوشی‌های مادر، اختلافات والدین از پرده بیرون می‌آید و بچه‌ها نیز نسبت به آن‌ها آگاه می‌شوند. مادر خانواده را ترک می‌کند و به کلبه‌ی دور افتاده و تنهایی خود پناه می‌برد. درنهایت مادر ناپدید می‌شود و اولین گزینه‌ی مورد اتهام، پدر است و این شک سرانجام به یقین می‌انجامد.

    ماجرای رمان چشمان همیشه هشیار از آن دست ماجراهایی است که چیدمان آن و سلسله رویدادهای تشکیل‌دهنده‌اش به‌طور قطع به فضا و کیفیت زیست شخصیت‌هایش وابسته است. اگرچه منطق شخصیت‌پردازی در این کتاب، نقصان دارد، ولی پیگیری توصیف هر یک از شخصیت‌ها با یاری گرفتن از شیوه‌ی زیست، مکان‌ها و سایر موارد وابسته به هر کدام قابل ذکر است. رویدادهایی که در پی هم می‌آیند خواننده را به‌سوی جریانی غیر منتظره و خارق‌العاده نمی‌کشانند و از سویی شما با کتابی روبه‌رو هستید که منطق روایت‌هایش، کدهایی برای غافل‌گیری را نوید می‌دهد. درهرحال و با تمام این موارد، رمان خانم اوتس کتاب خوش‌خوانی است که نباید از آن انتظار یک اثر ادبی منحصر به فرد را داشت.

    رویدادهایی که در پی هم می‌آیند خواننده را به‌سوی جریانی غیر منتظره و خارق‌العاده نمی‌کشانند و از سویی شما با کتابی روبه‌رو هستید که منطق روایت‌هایش کدهایی برای غافل‌گیری را نوید می‌دهد. درهرحال و با تمام این موارد، رمان خانم اوتس کتاب خوش‌خوانی است که نباید از آن انتظار یک اثر ادبی منحصر به فرد را داشت.
    جویس کارول اوتس در سال 1938 میلادی به دنیا آمد. نخستین کتابش را در سال 1963 منتشر کرد و تا کنون تعداد رمان‌های او از مرز پنجاه اثر هم گذشته است. اوتس علاوه‌بر رمان، تعداد زیادی داستان کوتاه، مجموعه‌ی شعر و آثار غیر داستانی نیز منتشر کرده و جایزه‌های فراوانی را هم به دست آورده است.

    نویسنده‌هایی چون جویس کرول اوتس، در ادبیات آمریکا کم نیستند. این دست نویسنده‌ها در هر سطح و با هر دامنه‌ی مخاطبی، حرفه‌ای هستند و خوب و منظم و طبق اصول می‌نویسند. آن‌ها از آن دست نویسندگانی هستند که مترجم‌ها و ناشران ایرانی با اشتیاق بی‌حد و حصری از ایشان استقبال می‌کنند چراکه بازار نشر مبتنی بر ترجمه و منطق غیر تولیدی و غیر آفرینشی را می‌چرخانند و می‌توان تا مدت‌ها از مجموعه‌ی آثارشان سود جست. این اتفاق در ایران بی‌سابقه نیست و پیش از اوتس نیز نویسندگان دیگری بوده‌اند که بدین گونه با آن‌ها با منطق کالامحور برخورد شده است. باری، اگرچه حضور کتاب‌هایی در این سطح برای مخاطب متوسط ضروری است ولی باید به این نکته نیز توجه کرد که این کمبود صرفن با ترجمه جبران نمی‌شود.

    «روزها یکی پس از دیگری به‌سرعت می‌گذشت. همه منتظر تابستان بودند. من هم می‌کوشیدم همین احساس را داشته باشم. تا دیروقت شب بیدار می‌ماندم تا مقالات انگلیسی و مطالعات گروهی‌ام را که موعد تحویلش سر آمده بود، تمام کنم. به خودم می‌گفتم فرانکی می‌تونه خودش رو برسونه. مثل یک شیرجه‌ی با مهارت. خودم را برای امتحانات آماده می‌کردم و خیلی خوب پیش می‌رفتم. مامان خانه نبود و می‌توانستم تا نیمه‌های شب بیدار بمانم، هیچ ** نمی‌فهمید.»[2]

    پی نوشت:

    [1] صفحه‌ی 156 کتاب

    [2] صفحه‌ی 64 کتاب