مجموعه داستان چهاردهم شرقی شامل بیست و یک داستان کوتاه و مینیمال است. اغلب داستانها بیان کننده روایت ساده زنی شهری است از مسائل و مشکلات پیرامونش. چهاردهم شرقی. پرستو عوض زاده. تهران: نشر هزاره ققنوس. چاپ اول: 1390. 1200نسخه. 80صفحه. 2400 تومان. « سکوت به فریاد سمت چپم نگاه نمی کنم. صمیمی ترین دوستم دارد در خون خودش می غلتد! ویراژ تیر و ترکش و جنگ را نادیده می گیرم و عاجزانه برای دوستم کمک می طلبم.اما ... خیلی دیر شده! سکوت سمت چپ، در خون آرام گرفته! خدا را شکر میکنم که چند ساعت قبل از دوستم شهید شدهام!!!»[1] مجموعه داستان چهاردهم شرقی شامل بیست و یک داستان کوتاه و داستانک است. داستانک به این معنا که برخی داستانها از حد یکی دو خط تجاوز نمیکند و نه در معنای فلسفی و سبکی این کلمه. اغلب داستانها بیان کننده روایت ساده زنی شهری است از مسائل و مشکلات پیرامونش. زنی شهرنشین و تحصیل کرده که مسائل ساده و روزمره پیرامونش را روایت میکند و البته گاه در پس نگاه این زن، خود نویسنده دیده میشود که از دور ایستاده و برشی از وقایع را به تصویر میکشد. برخی از روایات تک گوییهای راوی است. تک گوییهایی که تلاش میشود با بیانی متفاوت از زبان مرسوم داستان گویی پیش برود. زبانی که به بیانی شاعرانه پهلو میزند اما درون آن مستحیل نمیشود. روایات، اما روایاتی ساده است ، خطی پیش میرود و ذهن خواننده را چندان درگیر ماجرا نمیکند. تنها حس یک لحظهای و ساده زنی شهری از یک لحظه زندگیاش به شیوه درون گویی ارائه میشود. ماجرا، مشکل و دغدغهها بیشتر بیان و گفته میشود، صحبت میشود، به جای این که با ایجاد عمل و فضا سازی برای شخصیتها نشان داده شود و خواننده به شکل ملموسی با آن ارتباط برقرار کند. میتوان گفت مجموعه بیشتر شبیه خاطرهها، یا قطعات تقریبا ادبی هستند تا داستان. روایتها از هیچ پیچیدگی و تعلیقی برخوردار نیستند و دیالوگها اغلب راه بر و پیش برنده داستان نمیشوند. نویسنده البته به راوی زن شهرنشین تحصیل کرده بسنده نمیکند و در برخی داستانها راوی را تغییر میدهد. یک شهید، موش. که جزو داستانهایی است که انگار قاعده بازی را رعایت نمیکنند. چهاردهم شرقی به نقد دیدگاه جامعه درباره زنی تحصیل کرده، اجتماعی و جسور که پیشتاز و عمل گرا است میپردازد. نگاهی که به نظر میرسد جامعه حالا دیگر با آن کنار آمده است اما با این حال هنوز هم برای بسیاری از اقشار پذیرفتنی نیست. «نردهی هفتم را رنگ آمیزی میکنم. چرا خانمها از زندگی کردن دختر مجرد در آپارتمان محل اقامتشان و ح ش ت میکنند؟!»[2] این روایات البته با تعبیرهایی بیان میشود که معمولا جایشان کمتر در داستانهای کوتاه دیده میشود و حتی برخی از آنها تعبیرهای درستی به نظر نمیرسند. برای نمونه: " بوی خوش دان هیل که از دستپاچگی خاصام عبور میکند و به درون خانه رخنه میکند، "،" اجازه میدهم سوالهای مزمن همچنان بتازند در سرزمین بی دفاع ذهنم "،" انگشت دستهایم را مهمان صفحه کلید میکنم"،" یک دنیا واژه دارند مسیر تنفسم را اشغال میکنند"،"میگذارم قطرههای آب از نوک موهایم چیک چیک کنند و یک مسیر آبی در روزگار قدمهایم بسازند" و" پسرک با چند پاکت فال حافظ نزدیک بیحوصلگیام میشود" با چنین تعبیرهایی پیداست نویسنده قصد دارد به زبانی ادبی دست پیدا کند اما این زبان را در کلیت داستان تسری نمیدهد و قادر نیست به شیوه بیانگری خود تبدیلش کند و در نهایت متن به اثری تبدیل میشود که از ضعف روایت و ناتوانی در به کارگیری زبان رنج میبرد. شاید بتوان در داستان "بارون که حمله نمیکنه" سویه نویسنده را از بکار بردن چنین تعبیرهای ادیبانه اما سرگردان در داستان به خوبی فهمید. اغلب داستانها بیان کننده روایت ساده زنی شهری است از مسائل و مشکلات پیرامونش. زنی شهرنشین و تحصیل کرده که مسائل ساده و روزمره پیرامونش را روایت میکند و البته گاه در پس نگاه این زن، خود نویسنده دیده میشود که از دور ایستاده و برشی از وقایع را به تصویر میکشد. « همیشه بعد از بارون، کلی فیلسوف میشم برات! الانم جزو اون همیشه است! بهت میگم: " از حملهی بارون خوشم میاد. از این که روزمرگیم رو به هم میزنه، لذت میبرم!... قبول داری که خاطرههامون و تاثیری که روی همدیگه میذاریم هم مثل همین بارون و احساس مطبوعشه؟!" دستام رو میگیری و با مهربونی میگی: عزیزم یک کم توی انتخاب واژهها و جملهها دقت کن! بارون که حمله نمیکنه!!!"»[3] البته این متفاوت نوشتن به شیوههای دیگری هم خودش را نشان میدهد. مثلا گاه گاه برای تاکید یا برای ارائه حسی متفاوت شاید، کلمهای حرف به حرف نوشته میشود. برای مثال: انگشتهای "م ر د ا ن ه ا ش" یا جملهای به تقطیع چنان که در نوشتن اشعار مرسوم است نوشته میشود. که لابد برای تاکید بر هر کلمه است که چنین حسی را البته ارائه نمیدهد. برای مثال: «کلا نمیدانم چرا موارد بی اهمیت این چنینی ، از فرط شادی و لذت د ی و ا ن ه ا م میکنند»[4] چنین تقطیعهایی در شعر نیز اگر بی جا و غیر لازم باشد، به ارائه مفهوم شعر نه تنها کمک چندانی نمیکند بل لطمه بزرگی نیز بر شالوده آن میزند. پرستو عوض زاده یکی از نویسندگان ثابت مجله موفقیت است و پیش از این ترجمههایی از زبان انگلیسی منتشر کرده است که میتوان به: "زارهای نقرهای موفقیت" و "کلیدهای موفقیت"،"سکانسهای بی مخاطب" و" خودم را گوشهای جا گذاشتهام انگار" اشاره کرد. « آقای اخبار ! با دستهای شش سالهاش، بطری آب معدنی را از مادرش گرفت و ریخت توی دریاچه(!). دیشب آقای اخبار گفته بود که دریاچهها دارند کم آب میشوند!» [5] پی نوشت: [1] صفحه 71 کتاب [2] صفحه 13 کتاب [3] صفحه 70 کتاب [4] صفحه 12 و 13 کتاب [5] صفحه 68 کتاب