دریچه‌ای رو به جهان

شروع موضوع توسط Nazanin ‏4/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    برنده‌ی جایزه‌ی نوبل در سال 1932، رسهالده را در سال 1914 نوشت و ترجمه‌ی مستقیم آن از زبان اصلی، در سال 1388 به چاپ رسید





    11f2a6f1e2c99ca8a553ae07bec1149a.jpg
    رُسهالده. هرمان هسه. ترجمه‌ی پروانه فخام‌زاده. تهران: انتشارات بازتاب‌نگار. چاپ نخست: 1389. 1100 نسخه. 176 صفحه. 4000 تومان.

    «ده سال پیش زمانی که یوهان فراگوت رسهالده را خرید و به آن نقل مکان کرد، آن جا ملک اربابی کهنه و متروکی بود با راه های پوشیده از علف، نیمکت های خزه بسته، پلکان شکسته و باغی غیر قابل عبور از انبوه علف های هرز. بر قطعه زمین سه هکتاری جز عمارت اربابی زیبای نیمه مخروبه، اسطبل و کلبه ی عذب خانه ی معبدشکل باغ که در ورودی آن به لولاهای خمیده ی آویزان و دیوارهای آن، که زمانی به ابریشم آبی پوشیده و اکنون بستر خزه و کپک بود، ساختمان دیگری وجود نداشت.»[1]

    گنجینه‌ی ادب زبان آلمانی همیشه مائده‌های خوبی برای دوست‌داران ادب و اندیشه در چنته داشته است و همیشه نام‌های ارزنده‌ای را پیش روی ادب دوستان می‌گذارد.

    گرگ بیابان، سیدهارتا، سفر به‌سوی شرق، در ستایش سالخوردگی، داستان دوست من، پیتر کامنزنید، پرسه زدن در مه، استاد بازی مهره‌ی شیشه‌ای، دفتر شعری با عنوان از عشق و جدایی و آخرین‌ تابستان‌ کلینگرور از جمله آثاری هستند که از هرمان هسه به فارسی برگردانده شده‌اند و حتی تعدادی از آن‌ها نه یک بار بلکه چندین بار توسط چند مترجم و نشر گوناگون به دست خواننده‌ی خود رسیده‌اند، از این جهت هرمان هسه نام غریبه‌ای برای اهل ادبیات فارسی‌زبان نیست.

    برنده‌ی جایزه‌ی نوبل در سال 1932، رسهالده را در سال 1914 نوشت و ترجمه‌ی مستقیم آن از زبان اصلی، در سال 1388 به چاپ رسید و البته در همان سال، محمد بقائی‌ (ماکان‌) هم ترجمه‌ای از متن انگلیسی این رمان را به دست ناشری دیگر سپرد، ولی آن‌چه به ترجمه‌ی پروانه فخام‌زاده نسبت به همکار خود ارجحیت می‌بخشد، برگردان از زبان اصلی است.

    در هر صورت، به‌جز رسانایی زبان، به‌ویژه در متن و نوشتار ادبی، موارد دیگری چون آوا و آهنگ کلمه‌ها و جمله، چندگانگی معانی، پیچیدگی‌های زبانی و متن‌های زبان‌آورانه تقدم و ارزش ترجمه از زبان اصلی را یادآور می‌شوند.

    آن‌چه خواندن آثار نویسندگان بزرگ را خوش‌آیندتر می‌کند، ظرافت‌های نوشتاری شخصی هرکدام است که به‌ویژه در نویسنده‌ای چون هرمان هسه با ماده‌ی آلمانی در دسترسش، سادگی و نرمی کلام او، از توانمندی ادبی و لطافت روان نویسنده خبر می‌دهد.
    رسهالده، نام یک قلعه یا قصر اربابى یا ملک اربابى بزرگ، شامل باغ، شاه‏نشین و قصر و مخلفات و منضمات دیگر آن است که فراگوت، قهرمان داستان، آن را خریده است و حوادث داستان در آن مکان اتفاق می‌افتد.

    رسهالده را می‌توان مکمل گرترود دانست چراکه هر دوی آن‌ها به اعترافات یک هنرمند اشاره دارند با این تفاوت که در رسهالده این هنرمند، فراگوت نقاش نام دارد. فراگوت با دو پسر و همسرش در قلعه‌ی اربابی زندگی می‌کند. در اثر تیرگی روابطش با همسر خود، پسر بزرگ خود را به شبانه‌روزی می‌فرستد، ولی پی‌یر کوچک، فرزند دومش را هیچ‌گاه از خود دور نمی‌کند. او به‌راستی دلبسته‌ی این کودک است و بسیاری از ماجراها پیرامون ارتباط او با این کودک جریان روی می‌دهد.

    «کودک را به‌ندرت در بستر دیده بود و این نخستین بار بود که می‌دید موقع خواب، دهانش کودکانه باز نمانده است. به دهان نورسیده‌ی پر از حس او خوب نگاه کرد. شباهت آن را با دهان پدرش دریافت. با دهان پدربزرگ پی‌یر، که انسانی جسور و خیال‌پرداز ولی تندخو و بی‌قرار بود. در حال تماشای کودک و طرح زدن از او به اندیشه‌ی بازی پر معنای طبیعت با سیما و سرنوشت پدران، پسران و نوادگان فرورفت و معمای جالب و نگران‌کننده‌ی جبر زندگی و سرنوشت بشری او را، که محقق و دانشمند نبود، به خود مشغول کرد.»[2]

    مهم‌تر از خود داستان و سیر روایی آن، نگریستن به پیرامون و به زندگی از دریچه‌ی نگاه یک نقاش است. در بند بالا که از متن کتاب انتخاب شده است، به‌جز نمود شدت جذبه و علاقه‌ی هنرمند نقاش به کودک خود، آن‌چه چشم‌گیر است، زاویه‌ی دید تیزبین و نکته‌سنج یک نقاش است که شاید جای دیگری نتوان سراغ گرفت. آن‌چه خواندن آثار نویسندگان بزرگ را خوش‌آیندتر می‌کند، ظرافت‌های نوشتاری شخصی هرکدام است که به‌ویژه در نویسنده‌ای چون هرمان هسه با ماده‌ی آلمانی در دسترسش، سادگی و نرمی کلام او، از توانمندی ادبی و لطافت روان نویسنده خبر می‌دهد.

    پی نوشت:

    [1] ابتدای کتاب

    [2] - صفحه‌ی 118 کتاب