ماجراهای قلعه‌ی متحرک

شروع موضوع توسط Nazanin ‏4/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    در این داستان جذاب در هر صفحه با شگفتی تازه‌ای روبه‌رو خواهید شد! وقتی سرانجام آخرین نبرد بین جادوگر و هاول پایان می‌پذیرد تمام قطعات پازل به شکل جادویی بر سر جای خود قرار می‌گیرند.





    5dc7be836e2aa040465fffe980be62ef.jpg
    قلعه متحرک. دایانا واین جونز. ترجمه‌ی شراره صدیق. تهران: کتابسرای تندیس. چاپ سوم: 1389. 2000 نسخه. 302 صفحه. 6000 تومان.

    «در این پازل جادویی هیچ‌‌چیز و هیچ‌** آن‌چه به نظر می‌آید نیست. سرنوشت‌ها به هم گره خورده و هویت انسان‌ها با هم عوض می‌شوند. جادوگر طلسمی به‌دنبال هاول فرستاده است. آیا سر نخ شکستن این طلسم درون ابیات یک شعر است؟ قرارداد اسرارآمیز بین شیطانک آتش، کلیسیفر چیست؟

    در این داستان جذاب در هر صفحه با شگفتی تازه‌ای روبه‌رو خواهید شد! وقتی سرانجام آخرین نبرد بین جادوگر و هاول پایان می‌پذیرد تمام قطعات پازل به شکل جادویی بر سر جای خود قرار می‌گیرند.»[1]

    شاید اگر حوصله نکنید و کتاب را تا جایی پیش نبرید، نتوانید از دنیای فانتستیک کتاب لذت ببرید چراکه تا نیمه‌های کتاب بسیاری از معانی قابل فهم نیستند و از آن طرف، روند ماجراها کمی کند پیش می‌رود، ولی به خواننده توصیه می‌شود تا صبر پیشه کند و ضعف تالیف یا قلم مترجم را تاب آورد تا به جاهای خوب ماجرا برسد.

    برای هر سه خواهر ماجراهای عجیب و غریب و درعین‌حال به‌هم‌تنیده‌ای رخ می‌دهد و آن‌ها را وارد فضایی گرداب‌مانند می‌کند که همه‌ی چیزهایی که در آن می‌چرخند در نهایت همگی به یک جا می‌رسند.

    از دایانا واین جونز، توسط کتابسرای تندیس و با ترجمه‌ی خانم صدیق خانه‌ی هزارتو و قلعه‌ای در آسمان هم منتشر شده‌اند که اگرچه در هیچ‌کجای کتاب به سریالی بودن این کتاب‌ها اشاره نشده است، ولی به‌نظر می‌رسد که این سه کتاب در پی هم و از مجموعه‌ی گسترده‌تری انتخاب شده‌اند.

    برای هر سه خواهر ماجراهای عجیب و غریب و درعین‌حال به‌هم‌تنیده‌ای رخ می‌دهد و آن‌ها را وارد فضایی گرداب‌مانند می‌کند که همه‌ی چیزهایی که در آن می‌چرخند در نهایت همگی به یک جا می‌رسند.

    «در سرزمین اینگاری که چیزهایی مثل چکمه‌های هفت‌فرسخی و شنل‌هایی برای نامرئی شدن وجود دارد بزرگ‌ترین فرزند خانواده بودن یک بدشانسی واقعی است. همه می‌دانند که تو اول شکست می‌خوری، و اگر هر سه با هم به‌سراغ خوشبختی بروید اوضاع بدتر است.»[2]

    08879701627fba2fc9e3b0e6c06bcc28.jpg


    سوفی هتر همان آدم بدشانس ماجراست. نامادری سه خواهر را برای یادگرفتن حرفه‌های مختلف از هم جدا می‌کند تا برای آینده مهیا شوند. سوفی را نزد خود نگاه می‌دارد و یکی از دو خواهر را به قنادی و آن دیگری را به ساحره‌ای به نام فرفکس می‌سپارد.

    در ادامه‌ی این داستان، سوفی با طلسم جادوگر ویست شصت سال پیر می‌شود و برای دوباره جوان شدن، باید قراردادی را بشکند که در این هنگام با هاول، صاحب قلعه‌ی متحرک آشنا می‌شود. سرانجام او موفق به انجام این کار می‌شود، دوباره جوانی خود را به دست می‌آورد و با هاول ازدواج می‌کند.

    «او قدم دیگری برداشت، بادی که به صورتش می‌خورد اصلاً او را خنک نکرد. سنگ‌ها و بوته‌ها تغییری نکرده بودند اما شن‌ها خاکستری‌تر به نظر می‌رسیدند. در دوردست چیزی دیده می‌شد. سوفی قدم دیگری برداشت.»[3]

    پی نوشت:

    [1] پشت جلد کتاب

    [2] صفحه‌ی 5 کتاب

    [3] صفحه‌ی 284 کتاب