شش روز مرا بسته بودند. روز هفتم بازم کردند و میخواستند مرا به شورای تیمیرخان ببرند. چهل نفر سرباز با تفنگ پر مأمور من بودند. دستهایم را بسته بودند و میدانستم که دستور دارند مرا به قتل برسانند... من هم که میبینی هنوز زندهام. حاجیمراد . لئو تولستوی. ترجمهی همایون صنعتی زاده. ویراستار: علی حسنآبادی. تهران: کتاب پنجره. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه. 176 صفحه. 4800 تومان «داستان حاجیمراد پس از مرگ تولستوی در سال 1912 منتشر شد، چون تولستوی نمیخواست در زمان حیات او انتشار یابد. موضوع داستان با عقاید و ایمان تولستوی مغایرت دارد. تولستوی مسالمت، گذشت و عطوفت را حلال مشکلات جوامع آدمی میدانست. باورش این بود که خوشونت و خونریزی، در هر شرایطی که باشد، گرهی را نخواهد گشود.»[1] پرداختن به همایون صنعتیزادهی کرمانی، فقط و فقط پرداختن به یک نام و بررسی ترجمهی یک مترجم نیست. اگر بخواهیم به ترجمهی این کتاب بپردازیم، ترجمه را ضعیف خواهیم یافت ولی همانطور که در پیشگفتار کتاب هم به این مساله اشاره شده است «این ترجمه علیرغم کوشش مترجم بههیچوجه نتوانسته است استادی حیرتانگیز صورتگر را منعکس نماید.»[2] باری، پرداختن به این کتاب، پرداختن به مردی است که در هر عرصهای که پاگذاشت، به این دیار و به مردمش کمک کرد و آنچه را در آن ورود کرده بود به پیشرفت و کامیابی رساند. او دو کار را بر هر کار دیگری ترجیح میداد که آن دو کار، کشاورزی و تحقیق در احوال ایران باستان بودند. صنعتیزاده در سال 1304 به دنیا آمد و در سال 1388 از دنیا رفت. در دبیرستان البرز درس خواند. پدرش عبدالحسین صنعتیزاده از نخستین رماننویسنان ایران بود و دایی او، میرزا یحیی دولتآبادی نویسندهی حیات یحیی نام دارد. نام او با نام انتشارات فراکلین گره خورده است. صنعتی زاده در سال 1334 نمایندگی بنگاه فرانکلین نیویورک را پذیرفت. بنگاه فرانکلین ایران به ترجمه و انتشار آثار آمریکایی و اروپایی روی آورد و پس از اندکی کارش روی غلطک افتاد و تبدیل به مهمترین سازمان نشر ایران شد. او بنیانگذار چند مؤسسهی فرهنگی و اقتصادی در ایران است. مؤسسهی انتشارات فرانکلین، شرکت سهامی افست، چاپخانهی 25 شهریور، سازمان کتابهای جیبی، کاغذسازی پارس، کشت مروارید کیش و گلاب زهرا از شرکتها و مؤسسههایی هستند که او در برپایی آنها نقش تعیینکنندهای داشته است. نام او با نام انتشارات فراکلین گره خورده است. صنعتیزاده در سال 1334، نمایندگی بنگاه فرانکلین نیویورک را پذیرفت. بنگاه فرانکلین ایران به ترجمه و انتشار آثار آمریکایی و اروپایی روی آورد و پس از اندکی کارش روی غلطک افتاد و تبدیل به مهمترین سازمان نشر ایران شد. او در سال 1337 کتابهای درسی افغانستان را چاپ کرد. همایون صنعتیزاده در مؤسسهی فرانکلین برای نخستین بار در صنعت نشر ایران، حق کپیرایت بینالمللی را رعایت میکرد و برای چاپ ترجمهی کتابهایی که انجام میداد با ناشر اصلی تماس میگرفت و با پرداخت مبلغ کمی بهعنوان کپیرایت، حق ترجمهی آن کتاب را در ایران به دست میآورد. او در این انتشارات دانشنامهی مصاحب، نخستین دانشنامهی فارسی را هم منتشر کرد. در میان آثار تولستوی و همینطور در میان آثار نویسندگان روس دیگر که کارهایشان به فارسی برگردانده شده است، حاجیمراد امتیاز بالایی نمیگیرد، باید توجه کرد که متن از زبان اصلی برگردانده نشده است. اغلب ترجمههای پیشین صنعتیزاده در زمینهی جغرافی و تاریخ است که البته از دغدغههای شخص مترجم محسوب میشوند. حاجیمراد داستان مردی روستایی و ساده است که دوست و دشمن او را ستایش میکنند؛ مردی باجذبه که مریدانی با شهامت دارد که حتا در زمان تسلیم خود به شاهزاده برای خدمت به تزار روس هم او را همراه بودند. در جایی از کتاب، شرح حال حاجیمراد را از زبان خودش میخوانیم: «شش روز مرا بسته بودند. روز هفتم بازم کردند و میخواستند مرا به شورای تیمیرخان ببرند. چهل نفر سرباز با تفنگ پر مأمور من بودند. دستهایم را بسته بودند و میدانستم که دستور دارند مرا به قتل برسانند... من هم که میبینی هنوز زندهام.»[3] پی نوشت: [1] پیشگفتار مترجم – صفحهی 5 کتاب [2] پیشگفتار مترجم – صفحه ی 5 کتاب [3] صفحهی 87 کتاب