"کهنه رباط" تقی زاده

شروع موضوع توسط Nazanin ‏4/9/15 در انجمن داستانک و داستان نویسی

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    ژیلا تقی‌زاده حدود 80 صفحه، از درد و از درمان گفته است، قصه‌ی دردهایی که روایت اولینِ آن، با مرگ فرزند مهشید، در سه سال پیش رقم می‌خورد و درمان خود-تجویزِ شخصیت‌ها در سرتاسر کتاب، فراموشی ست، ولی درد از در عقب که همان خواب است، راه بر شما می‌بندد و به هیئتی دیگر، قدم‌به‌قدم و سایه‌به‌سایه، شما را به خویش می‌خواند تا به یاد بیاورید.





    5455962334bfa1faef542e9888f9d23e.jpg
    "همان پرنده‌ای که با وقار خیره شده بود به مهشید و قرار بود به‌زودی پرواز کند[1]."


    معرفی کهنه رباط ژیلا تقی زاده
    کهنه‌رباط. ژیلا تقی‌زاده. رمان کوتاه. تهران: کتاب‌سرای تندیس. چاپ اول: 1389. 1500 نسخه. 80 صفحه. 1800 تومان.

    از ژیلا تقی‌زاده غیر از کهنه رباط، لباس آبی روی بند رخت و چند داستان كوتاه دیگر را نشر نی به سال 1388 منتشر کرده است و هم‌چنین سه کتاب دیگر با نام‌های داستان یاور گرامی پسری كه به مدرسه نمی‌رفت ، داستان عینك و جیبی پر از بادام و ماه ، در سال‌هایی دورتر به علاقه‌مندان کتاب عرضه شده‌اند.

    چاپ نخست کهنه رباط را کتاب‌سرای تندیس، در سال 1389 وارد بازار کتاب کرده است. ژیلا تقی‌زاده حدود 80 صفحه، از درد و از درمان گفته است، قصه‌ی دردهایی که روایت اولینِ آن، با مرگ فرزند مهشید، در سه سال پیش رقم می‌خورد و درمان خود-تجویزِ شخصیت‌ها در سرتاسر کتاب، فراموشی ست، ولی درد از در عقب که همان خواب است، راه بر شما می‌بندد و به هیئتی دیگر، قدم‌به‌قدم و سایه‌به‌سایه، شما را به خویش می‌خواند تا به یاد بیاورید. به یاد بیاورید و بدانید که گریزی نیست مگر پخش کردن درد در فضا و شریک شدن آن با دیگران در درد-قصه هایشان. درست همان چیزی که مهشید در مسیر آن قرار می‌گیرد.

    گاهی کتاب‌هایی را انتخاب می‌کنیم و می‌خوانیم، به ما کمک می‌کند تا ایده‌هایمان به مضمون‌های ذهنی ما مسیر دهند و یاری رسانند.

    کهنه رباط دست‌کم می‌تواند به خیال شما بال و پر دهد، خوراک فکری به شما پیشنهاد کند و برشی از زندگی را در برابرتان قرار دهد که اتفاقاً با آن بیگانه نیستید ولی شاید شما هم از درمان خود-تجویز فراموشی استفاده کرده‌اید.

    رمان به وضوح بیش‌تری احتیاج دارد، با توجه به سبک کابوس‌گونه‌ی نثر نویسنده، ما باید با حجم قابل‌توجهی ارجاع‌های درون‌متنی رو‌به‌رو می‌شدیم تا تصویرهای بریده‌بریده را به هم پیوند بزنند، اما کم‌بود این ارجاع‌ها، خواننده را به خیال‌پردازی می‌کشاند تا جاهای خالی بین تصویرها را پر کند، به همین خاطر است که ای‌کاش رمان حجم بیش‌تری داشت و ای‌کاش نویسنده تصویرهای بیش‌تری می‌گذاشت، تا خواننده احساس سبکی، ناآرامی و پوکی خطوط کابوس‌ها را بهتر درک کند و بپذیرد.

    کهنه رباط دست‌کم می‌تواند به خیال شما بال و پر دهد، خوراک فکری به شما پیشنهاد کند و برشی از زندگی را در برابرتان قرار دهد که اتفاقاً با آن بیگانه نیستید ولی شاید شما هم از درمان خود-تجویز فراموشی استفاده کرده‌اید.
    ترکیب مستمر دیالوگ و توصیف و تصویر‌سازی‌های ذهنی راوی‌ها که هیچ‌کدام به اکثریت متن دست پیدا نمی‌کنند، و در کنار هم پیش می‌روند، داستان را پر از صدا و تصویر ساخته، اما رنگ کم دارد: تصویرهای ‌کهنه‌رباط‌ سیاه‌و‌سفید جلوی چشم می‌گذرند و مثل یک خواب قدیمی و غمگین، با خواننده پیش می‌روند تا زنی از درونِ‌ راه‌روهای پوسیده‌ی ذهنیت خویش عبور کند و به خودش برگردد و ببیند چه از زندگی‌اش مانده، چه از خودش مانده، چه از خانواده‌اش مانده. ‌کهنه‌رباط‌ کتابی‌ست خواندنی که می‌توانست یکی از بهترین‌ها باشد.

    با خواندن کهنه رباط و کتاب‌های دیگری که از یک زاویه‌ی دید ویژه، در یک رده‌بندی قرار می‌گیرند، پرسش‌هایی در ذهن شکل می‌گیرد؛ پرسش‌هایی از این دست که وقتی کتاب‌هایمان از زیر کیبورد ما رد می‌شوند یا از زیر قلم ما عبور می‌کنند، چه مسیری را طی می‌کنند تا در مقابل چشم خواننده قرار بگیرند؟ چقدر این مسیر حرفه‌ای ست؟ چند چشم تیزبین پیش از نشر و عرضه‌ی کتاب، آن را به دیده‌ی فن و تجربه می‌نگرند‌؟

    این سوال‌ها را اگر مطرح نکنم دریغ می‌خورم، چراکه کهنه رباط و کتاب‌هایی از این دست، من را به این فکر وا می‌دارند که اگر روی این کتاب‌ها، کارهای پیش‌تولیدیِ هرچند مختصری انجام می‌گرفت، در جایگاه درخور و شایسته‌تری قرار می‌گرفتند؛ از یک نمونه‌خوانی ساده تا یک ویرایش محتوایی، می‌توانست به‌طور خاص کهنه رباط را در ظاهر بالنده‌تری وارد بازار کتاب کند. به‌روشنی می‌توان گفت که کهنه رباط کتاب بهتری می‌بود اگر با حوصله‌ی بیشتر و دید حرفه‌ای‌تری، مراحل پیش‌تولید خود را طی می‌کرد.

    پی نوشت:

    [1] کهنه رباط – ژیلا تقی‌زاده – کتاب‌سرای تندیس – چاپ اول 1389 - ص 55