میان «هیلاری» و «سارا کیت» هیچ نقطهی مشترکی وجود ندارد. نه رفتارشان شبیه هم است و نه سبک زندگیشان؛ اما با وجود این تفاوتها، حس انسانیت، این دو دختر را به سوی هم میکشاند. داستان این دو دوست در «دیدار با جنها» روایت شده است. «دیدار با جنها» اثر «جانت تیلور لیسل»، نویسندهی آمریکایی است. او در این کتاب، با مقابل هم قرار دادن فقر و ثروت، داستانی خلق کرده که با همهی آن کتابهایی که چنین موضوعی دارند فرق دارد؛ او تنها از فقر مادی سخن نمیگوید. یکی از قهرمانان اصلی کتاب، دختری به نام «سارا کیت» است. او که کمی عجیب و مرموز، بدلباس، تندخو و تلخ زبان است، از همه دوری میکند و به تنهایی از مادر بیمارش نگهداری میکند چون فقط او میداند که چگونه باید از پس این کار بربیاید. پدر سارا در داستان حضور ندارد و معلوم نیست در زندان است یا در شهری دیگر زندگی میکند؛ اما هر ماه چک پولی برای او و مادرش میرسد که تا آخر ماه دوام ندارد. به همین دلیل نیز برای گذران زندگی دست به هر کاری میزند؛ حتی دزدی از فروشگاه! اما اینها تنها مشکلات این نوجوان نیست، مشکل بزرگ او این است که در روال زندگی عادی شهر نیست چون مردم شهر آنها را نمیپذیرند: «گوشکن هیلاری، مردم عادی ما را دوست ندارند، دلیلش همین است. آنها آدمهایی را که مثل خودشان زندگی نمیکنند، آدمهایی را که مریضند دوست ندارند، نمیخواهند ما این دور و بر باشیم. آنها نمیخواهند حتی یک نیم نگاه به ما بکنند.» اما موضوع عجیبتر دربارهی سارا این است که او ادعا میکند جنها در حیاط خانهشان زندگی میکنند. چند خانهی کوچک و چرخ فلک داخل حیاط را هم جنها ساختهاند و «سارا کیت» هم بعضی از تعمیرات جزئی را برایشان انجام میدهد! البته کسی جنها را نمیبیند؛ چون دوست ندارند دیده شوند، درست مانند خودِ سارا. خلاصه اینکه سارا خانم، خلوت خودش را دارد و نمیخواهد کسی را به خلوت دونفرهی خود و مادرش راه دهد؛ اما بالاخره «هیلاری» میتواند به این خلوت راه پیدا کند. گرچه هیلاری میداند که داستان جنها، ساختهی ذهن سارا است؛ اما نمیخواهد باور کند. به همین دلیل هم با وجود زندگی و دوستان خوب، تن به دوستی با سارا و تحمل توهینهای او میدهد و کار به حایی میرسد، هیلاری که تا قبل از آشنایی با سارا کیت به تنهایی از خانه دور نمیشد، از کیف مادرش پول برمیدارد و از فروشگاه جنس میدزدد؛ چون مادر و دختری که جامعه فراموششان کرده است، گرسنهاند. یکی از قهرمانان اصلی کتاب، دختری به نام «سارا کیت» است. او که کمی عجیب و مرموز، بدلباس، تندخو و تلخ زبان است، از همه دوری میکند و به تنهایی از مادر بیمارش نگهداری میکند چون فقط او میداند که چگونه باید از پس این کار بربیاید. گرچه سارا و هیلاری در دو شرایط و فضای متفاوت زندگی میکنند؛ اما انسانیت به هیلاری میآموزد که باطن افراد را هم میتوان دید: «در دل گفت او وقتی خود خودش است چه آدم خوبی است. به این نتیجه رسید که او واقعاً هیچ فرقی با دیگران ندارد. اگر آدم او را میشناخت و میتوانست پوتینها و لباسهای عجیب و غریبش را ندیده بگیرد، گاهی حتی بفهمینفهمی قشنگ هم بود...» داستان «دیدار با جنها» را «جانت تیلور لیسل»( Janet taylor lisle) آن را به افرادی تنها که نیاز به همراهی و دوستی بدون چشمداشت دارند هدیه کرده است. دیدار با جنها با نام اصلی Afternoon of the elves برای نویسندهاش موفقیتهای زیادی به ارمغان آورده است. این کتاب، برندهی لوح افتخار نیوبری در 1990 ، بهترین کتاب به انتخاب انجمن کتابداران آمریکا، جایزهی کتاب سال اسکول لایبری جورنال، بهترین کتاب به انتخاب انجمن ویراستاران، بهترین کتاب به انتخاب مجلهی هورن بوک و بهترین کتاب به انتخاب والدین شده است. «دیدار با جنها» را نسرین وکیلی ترجمه کرده و انتشارات ونوشه با قیمت 3500 تومان منتشر کرده است.