8 2اصل برای ارتباط با کودکان اگر ميخواهيم با کودکانمان ارتباط برقرار کنيم بايد به چند نکته اساسي توجه کنيم: 1- كار با كودك، نياز به داشتن صبر و حوصله فراوان دارد و اين که بتوانيم احساسات خود را کنترل کرده و و از كوره در نرويم. 2- كار با كودك، نياز به خود شناسي و خود آگاهي دارد و بايد بدانيم چه انتظاري از کودک خود داريم پس ابتدا خود را بشناس. 3- بايد به احوال کودک خود دانا باشيم و با مطالعه کتب روانشناسي و تعليم و تربيت دانش خود را افزايش دهيم. 4- بايد در آن چه که به کودک خود ميگوييم صادق باشيم و به آن چه که ميگوييم عمل کنيم (اصل صداقت) 5- بايد داراي ثبات عاطفي باشيم و هر لحظه به حالي در نياييم.. (اصل ثبات) 6- کودکمان را همان گونه که هست بپذيريم.(اصل پذيرش) 7- طوري با بچهها رفتار کنيم که تا خودشان قوانين و دستوراتي را که ما ميخواهيم انجام دهند و رعايت کنند و اين راه حل خوبي است. آنها ميخواهند قوانين و دستوراتي را كه بايد رعايت كنند، درك كنند و البته اين راهحل خوبي است تا خودشان محدوديتها و بايد و نبايدها را در نظر داشته باشند. 8- کودکمان را با كودك ديگر مقايسه نكنيم ، بلكه با خودش مقايسه كنيم و بدانيم كه بطور مطلق هيچ كودكي شبيه كودك ديگر نيست. (اصل فرديت) 9- نبايد نظريات خود را به او تحميل کنيم. بايد اجازه دهيم وقتي ميخواهد بازي كند يا كتابي براي خواندن انتخاب ميكند، خود اسباب بازي و كتابش را انتخاب كند. (اصل خود تصميم گيري) 10- سعي كنيم با ايجاد فضاي اطمينان بخش، رازدار و محرم اسرار كودك باشيم. (اصل راز داري) 11- در كار كردن با كودك سعي كنيم مساوات و عدالت را رعايت كنيم. نبايد فاکتورهايي چون زيبايي، هوش.... احساساتمان را تحت تاثير قرار دهد و تبعيض قائل شويم و به کودک داراي اين فاکتورها توجه بيش از حد معمول، ابراز داريد.(اصل مهار احساسات) 12- هيچگاه به كودك نگوييم: تو ديگر بچه نيستي؛ زيرا او بزرگ هم نيست و بدين ترتيب با گفتن اين جمله در او ايجاد اضطراب ميكند. به جاي همه اين حرفها بهتر است دليل انجام دادن كاري يا انجام ندادن كاري را برايش توضيح دهيم. 13- دوست داشتن يا نداشتن کودک ربطي به درست انجام دادن کارش ندارد؛ اگر كودكي كار نادرستي انجام داد، دليل نا درستي آن كار را برايش توضيح دهيم نه اينكه بگوييم: دوستت ندارم و با اين گفته در او ايجاد نا امني و اضطراب كنيم. 14- بايد بين خود و کودکمان فضايي ايجاد کنيم که او بتواند بتواند آزادانه احساسات خود را باز گو كند. 15- در هر فرصتي با كودکمان صحبت كنيم وارتباط كلامي بر قرار كنيم. همچنين سعي كنيم با فرهنگ لغات كودك آشنا شويم. كودكان سنين پايين را محکم در آغوش بگيريم. 16- نسبت به نياز ها، خواسته ها علاقهمنديها و مسائل و مشكلات كودك حساس باشيد و اقدام مناسب به عمل آوريد. مثلا: راستي كتابي را كه دنبالش بودي پيدا كردي؟ 17- براي كاهش اضطراب و حفظ ثبات عاطفي د ميان كودكان ، بين مربيان و كليه كساني كه با كودك سرو كار دارند بايستي هماهنگي وجود داشته باشد. ( اصل هماهنگي ميان كليه مربيان تربيتي) 18- در كار با كودك از تعصب و پيش داوري بپرهيزيد و از بر چسب زدن به كودكان خود داري كنيم. 19- به پرسشهاي بچهها در صورتي كه پاسخ آنها را ميدانيم با صداقت جواب دهيم و در صورتي كه نميدانيم با شهامت بگوييم: «نمي دانم». 20- با هر كودكي مطابق روحيهي او بايد رفتار كرد. پس سعي كنيم روحيهي كودك را بشناسيم. 21- كودك را حتي المقدور در انجام كارهاي مربوط به خودش مشاركت دهيد. 22- ما اگر ميخواهيم بزرگسال را بشناسيم نا گزير هستيم كه كودك را بشناسيم. 23- والدين بايد براي رفتار فرزندانشان حدودي را مشخص کنند و اجازه ندهند فرزندان از آن تعدي کنند. 24- والدين بايد ابزار يا موقعيتي را فراهم آورند تا کودک بياموزد در برابر هر عملي، چه نتيجهاي در انتظار اوست. 25- به کودکان به جاي دستور، پيشنهاد بدهيم. اين راه بچهها را از اين شانس كه تصميمگيري را ياد بگيرند، محروم ميكند. 26- تهديد توخالي و پيشنهاد پوشالي دو اشتباه بسيار بزرگ هستند که باعث ميشوند شانس تشويق كودك و القاي روحيه همكاري را از کودک بگيريم. 27- به دور از درگيري اقتدار خود را به کودک نشان دهيم. تسليم شدن در مقابل پريشاني و تقلاي كودك، نتيجه خوبي نخواهد داشت. به عنوان پدر و مادر، گاهي بايد خيلي پرطاقت باشيم. 28- مدير باشيم نه ديکتاتور، هرگز سعي نکنيم کودکمان را با زور و اجبار مجبور به اطاعت و فرمانبرداري كنيم، چرا که حتما شكست ميخوريم. به جاي اين كه به وظيفهمان مانند يك ديكتاتور نگاه كنيم، با وظيفه والدين مانند يك مسئله مديريتي كنار بياييم. در اين صورت زندگي روزمره خانوادهمان هميشه درگير كشمكش نخواهد بود.