رابطه جنسی و رضایت خاطر از زندگی زناشوئی و میزان علاقه زن و شوهرمثلث زندگی شاد و پایدار هستند ،زندگی همه افراد بر پایه عشق و علاقه استوار است رابطه جنسی عامل نزدیک شدن زن و شوهر و ابراز علاقه انها به یکدیگر است روانشناس بالینی بیان کرد: عوامل مهمی نیز وجود دارد که موجب اختلافات زناشوئی و فروپاشی خانواده میشود.مقایسه شریک زندگی با دیگران به رابطه آسیب وارد میکند در حالیکه بهتر است او را با خودش مقایسه کرد. مدیر گروه سلامت روانی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان گفت: بین رابطه جنسی و رضایت خاطر از زندگی زناشوئی و میزان علاقه زن و شوهر، رابطه مستقیم وجود دارد، به سخن دیگر هرچه میزان علاقه زن و شوهر بیشتر باشد رابطه جنسی و رضایت از آن افزونتر میشود. علی بهرام نژاد ، افزود: عکس مطلب فوق نیز صادق است. نقش عوامل عاطفی و جنسی به عنوان عامل ثانوی بوده و اموری مانند استقلال زن و درجه مسوول بودن مرد تعیین کننده علاقه زن به فرد است. وی تصریح کرد: روشن است در زن و مرد کم سن و سال ناسازگاری بعد از اطفای شهوت بیشتر میشود. بهرام نژاد به دلایل پرخاش همسران، اشاره و اظهار کرد: همه انسانها توانایی فطری حل مسایل زندگی را دارند لیکن این توانایی باید مطابق با شرایط و مسایل جاری خانواده یا جامعه، پرورش داده شوند تا جایی که به عنوان مهارتهای کارآمد در آنها درونی شود. وی افزود: در صورتیکه افراد خانواده به اختلال یا انحراف که مشاجرات زناشوئی جزء آن است دچار شوند باید دید که آیا مشکل فرد ناشی از نگرشهای منفی دوران کودکی و شناختی و به عبارتی مشکل شخصیتی اوست؟ آیا ریشه اختلال و اختلافات فرد با سایر افراد خانواده از عدم تعادل جسمانی و روانی او نشأت میگیرد؟ آیا ریشه اختلالات و یا انحراف فرد در خانواده ناشی از مسائل محیطی، اجتماعی و فرهنگی است؟ و آیا ریشه اختلالات یا اختلافات ناشی از مسائل اقتصادی خانواده است؟ بهرامنژاد در پاسخ به این سوال که ناکامی در تامین نیازها تا چه حد بر رفتار پرخاشگرانه همسران تاثیرگذار است؟ بیان کرد: اگر خواستههای افراد خانواده مطابق با شرایط واقعی خانواده و واقعبینانه نباشد برآورده نخواهد شد و بدنبال آن در فرد ناکامی رخ خواهد داد و اگر مهارت لازم برای مدیریت این ناکامی وجود نداشته باشد منجر به بروز خشم وپرخاشگری خواهد شد. این روانشناس بالینی بیان کرد: عوامل مهمی نیز وجود دارد که موجب اختلافات زناشوئی و فروپاشی خانواده میشود.مقایسه شریک زندگی با دیگران به رابطه آسیب وارد میکند در حالیکه بهتر است او را با خودش مقایسه کرد. مدیر گروه سلامت روانی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان تصریح کرد: فقر را میتوان از روی مشخصات و نشانههای گوناگون چون درآمد کم، تعلیم و تربیت نامناسب و ناقص، زندگی در خانههای نامناسب و تعداد زیاد کودکان در خانوادههای از هم گسیخته شناخت. شخص فقیر در مقایسه با دیگر افراد هر جامعه، معمولاً طول عمر کمتری دارد، بیشتر بیمار میشود و غالباً بر اثر فقر و کمبود مواد غذایی و وسایل بهداشتی به نقصهای جسمانی و فکری دچار شده و با بحرانهای شخصیتی بیشتری روبرو میگردد. بهرامنژاد در ادامه اظهار کرد: بیفرزندی یا کم فرزندی نیز سبب ناپایداری خانواده میشود ضمن اینکه جو عاطفی خانواده به عوامل گوناگونی همچون نحوه ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده با یکدیگر، احساسات و علائق، همکاری یا رقابت آنها با یکدیگر و چگونگی دخالت یا عدم دخالت افراد در کارهای یکدیگر نیز بستگی دارد. وی تصریح کرد: فقر فرهنگی و آموزشی، محبت، گرمی خانواده، اجتماعی بودن، آزادی، امور اقتصادی و برقراری تفاهم و دموکراسی اصولی هستند که باید مورد توجه خانواده قرار گیرد. مدیر گروه سلامت روانی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان به مساله اعتیاد به مواد مخدر نیز اشاره کرد و گفت: مهمترین تأثیر اعتیاد به خانواده از بین رفتن کنترل، نظم و انضباط و بوجود آمدن هرج و مرج و بیبندوباری است که خود بستری برای رشد آسیب و پرخاشگری در خانواده محسوب میشود. وی، برای داشتن یک زندگی متعادلتر توصیه کرد: به منظور رسیدن به خانواده موفق، یکی از اقدامات ما این میتواند باشد که فهرستی از توانائیهای همسرانمان را در ذهن داشته باشیم و به عنوان یک اصل در زندگی به آن اهمیت دهیم. همچنین اختصاص زمانی در شبانه روز برای گفتوگو و تبادل نظر با همسر گام مؤثری در جهت سلامت روابط است. این روانشناس بالینی افزود: خود را ملزم کنید که در فرصتهای مناسب ارتباط کلامی با همسرتان داشته باشید و آنان را محدود به مواقعی که دچار بحران میشوید نکنید ضمن اینکه در برقراری ارتباط و گفتوگو با همسر به جای سخن آمرانه و تحکمآمیز میتوان نظرات خود را به صورت پیشنهاد مطرح کرد این نحوه تعامل پذیرش را میسر میسازد. بهرامنژاد تاکید کرد: در حین گفتگو با همسر حفظ آرامش و خونسردی مهم است، در غیر اینصورت هنگام بروز عصبانیت بهتراست از ادامه بحث خودداری شود. وی بیان کرد: در تصمیمگیری و انتخاب راه حلها و برنامهریزیهای زندگی لازم است هریک از زوجین حقی برای همسرشان در نظر گیرند و او را از صحنه تصمیمات دور نگه ندارند، ضمن اینکه مشارکت در امور زندگی خانوادگی و کمک به همسر، به ارتقاء و بهبود روابط کمک میکند. مدیر گروه سلامت روانی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان گفت: مقایسه شریک زندگی با دیگران به رابطه آسیب وارد میکند. خوب است او را با خودش (گذشته او) مقایسه نموده و میزان پیشرفت اخلاقی و فکریاش را مورد تقدیر قرارداد چراکه این کار بر تفاهم خواهد افزود. به منظور بهرهبردن از شیوه انتقاد سازنده در مورد رفتار همسر میتوان با ذکر یکی از جنبههای مثبت او زمینه را برای ایراد و نقد سازنده و پذیرش آن مساعد کرد. این روانشناس بالینی یادآوری کرد: چنانچه میخواهیم همسرتان خصوصیتی داشته باشد که خواهان آن هستیم اما عملاً در واقعیت آن را نمیبینیم، میتوانیم با تلقین مثبت به تدریج این ویژگی را در او ایجاد کنیم، مثلاً در برخورد با همسری که در مواجهه با مشکلات، احساس ضعف میکند میتوان گفت “من مطمئنم اجازه نخواهی داد در برابر مسائل زود از پای درآیی”. وی اظهار کرد: شناخت جنبههای مشترک روحی میان خود و همسر به ارتباط بهتر کمک میکند. حتی باید اذعان نمود که در خانوادههای متزلزل و متلاشی هم یک جنبه اشتراک فکری و روحی وجود دارد و آن علاقه والدین به سعادت فرزندشان است. بهرامنژد افزود: در صورتیکه به دلیل مشغله زیاد قادر نیستید عملاً به همسرتان کمک کنید یا علاقه خود را به کمک و همکاری با او ابراز نمائید، وی را از حمایت خود، مطمئن سازید. مدیر گروه سلامت روانی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی کرمان گفت: حفظ اسرار و رازهای درونی خانواده به جلب اعتماد و تفاهم بیشتر کمک میکند، همچنین باید تلاش شود تا از موشکافی عیوب و عیبجویی همسر و به رخ کشیدن آنها پرهیز شده و عیبپوشی سرلوحه روابط با همسر باشد. وی تصریح کرد: باید به اصل مشارکت در زندگی خانواده خود معتقد باشیم و در امور همسر و فرزندان خود کمک بگیریم و همچنین در هنگام گفتوگو، شنونده صبور و دقیق باشیم. بهرامنژاد در پایان خاطرنشان کرد: تفکر خوشبینانه تضمین کننده سلامت عواطف و موجب نشاط زندگی خواهد بود.