نبودن علاقه به ازدواج در دختران

شروع موضوع توسط Nazanin ‏14/10/15 در انجمن ازدواج

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    25b453bfb6953fda5f65560d4fd92103.jpg

    چرا اکثر دختران حتی در سن بزرگسالی تمایل به ازدواج ندارند و مایل به تشکیل خانواده نیستند علت این امر چیست؟


    چندی پیش علی‌اکبر محزون، مدیر کل اطلاعات آمار و جمعیت و مهاجرت سازمان ثبت احوال ضمن تحلیل آمار ازدواج در کشور، از افزایش میانگین سنی ازدواج و همچنین تاخیر در ازدواج جوانان خبر داد. وی در ادامه صحبت‌هایش به مقایسه این آمارها نسبت به سال قبل اشاره کرد و گفت: «آمارها کاهش منفی ۶.۵ درصدی را نشان می‌دهد که البته از سال ۹۰ شاهد رشد منفی ازدواج در کشور بوده‌ایم. به طوری که در سال ۹۰ منفی ۱.۹ درصد، در سال ۹۱ منفی ۵.۱ درصد و در سال ۹۲ نیز با کاهش منفی ۶.۷ درصدی مواجه بوده‌ایم.»

    به گفته محزون، بیشترین ازدواج گروه سنی زنان ۲۰ تا ۲۴ سال به ثبت رسیده و ترکیب ازدواج مردان ۲۰ تا ۲۴ سال، با زنان ۱۵ تا ۱۹ سال بیشترین ترکیب ازدواج‌های انجام شده است. اما در این بین ازدواج در دختران و پسرانی که سن بالایی دارند محدودتر و کم‌رنگ‌ است. در حال حاضر شیوه زندگی به خصوص در دختران امروزی نسبت به گذشته تغییر کرده است و در شرایط اجتماعی حال، زنان جایگاه خاص و موقیعت اجتماعی متفاوتی نسبت به گذشته دارند و آمارها در کشور نیز هر ساله نشان از این دارد که سطح سنی ازدواج به‌خصوص در دختران بالا رفته و به طور کلی، هر ساله بر سن ازدواج چه در دختران و چه پسران افزوده می‌شود.

    وقتی پای صحبت‌های دختران و پسران می‌نشینی، دلایل متعددی را در افزایش سن موثر می‌دانند از تغییر تفکر و اعتقادات بین جوانان گرفته تا وضعیت اقتصادی، عدم آمادگی برای پذیرش مسئولیت، عدم تقویت حس سازگاری و تطبیق و…. ولی در این بین دکتر پروین ناظمی، روانشناس و مشاور خانواده معتقد است تمایل به ادامه تحصیلات و رسیدن به مقاطع تحصیلی بالاتر به خصوص در دختران بر افزایش سن ازدواج دامن زده است تا جایی که گاهی شاهد هستیم آنها تمایلی برای تشکیل خانواده ندارند و ترجیح می‌دهند در کنار پدر و مادر یا گاها در خانه‌ای جدا به زندگی خود ادامه دهند.

    موقعیت بهتر،‌ انتظارات بیشتر!

    دکتر پروین ناظمی، روانشناس در گفت‌وگو با خبرنگار شفقنا زندگی در این باره می‌گوید: «یکی از دلایلی که باعث شده سن ازدواج بالا برود، تمایل به ادامه تحصیلات است، معمولا در سنین مناسب ازدواج هم، اکثر این دختران به دلیل اینکه می‌خواهند ادامه تحصیل دهند، پیشنهاد ازدواج و خواستگاران خود را رد می‌کنند. به تدریج هم که سطح تحصیلاتشان بالا می‌رود، آرمان‌هایشان برای زندگی تغییر می‌کند و سطح انتظارها آنها نیز روز به روز افزایش می‌یابد و در نهایت هر فردی را برای ازدواج قبول ندارد. در واقع هر چه جایگاه و موقعیت اجتماعی فرد بالاتر می‌رود، سطح انتظارات او هم افزایش می‌یابد و به نسبت همین قضیه، تمایل دارد که با فردی برای ادامه زندگی همگام ‌شود که از سطح بالای تحصیلات، موقعیت و جایگاه اجتماعی برخوردار است. با نگاهی به این مساله شاید بتوان از دلایل عدم تمایل دخترانی را که می‌خواهند به درجات بالای تحصیلات برسند، در ابتدا ادامه تحصیل و سپس تغییر در چارچوب باورها و اعتقادات و انتظاراتی که از شریک زندگی آینده دارند، دانست. اغلب شاهد هستیم زمانی که دختری شاغل است و دارای خانه، ماشین و… وقتی که خواستگار او موقعیت این‌چنانی ندارد یا حتی اگر در شرایطی برابر با او باشد، نمی‌تواند به راحتی به این فرد جواب مثبت بدهد چراکه ازدواج با چنین فردی متفاوت با آرمان‌های اوست و برایش قابل قبول نیست.»

    عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «از سوی دیگر نباید از این مساله چشم پوشید که وقتی دختران یا حتی پسران ما برای سال‌ها مشغول ادامه تحصیل هستند، عملا درگیری ذهنی جز ادامه تحصیل ندارند و دامنه مسئولیت‌‌پذیری‌شان محدود به همین مساله است، پس طبیعی است که به راحتی تن به پذیرش مسئولیت‌های بیشتر و تعهد به یک نفر دیگر ندهند. متاسفانه در بیشتر دختران تحصیلکرده با سن بالا، حتی در سن بالای 30 سال که منبع درآمدی دارند، زیر بار مسئولیت زندگی رفتن برایشان دشوار است و نمی‌توانند سازگاری‌های لازم را با فرد دیگر پیدا کنند و چه دختران و چه پسران، سعی در حفظ استقلال‌طلبی خود دارند. آنها نمی‌خواهند خود را درگیر نگرانی‌ها و مشکلات ناگزیر ازدواج کنند و به قول خودشان آرامشی که دارند را بر هم بزنند یا با تکیه بر این باور که ازدواج پایان خوشی‌هاست و آزادی عمل را از بین می‌برد، تن به ازدواج نمی‌دهند. علاوه بر این، وقتی که خود تامین‌کننده مخارج زندگی‌شان هستند، نیازی نمی‌بینند که به قول خودشان آن هم در آشوب وضعیت اقتصادی امروز با فرد دیگری هم‌خرج شوند. درحالی که ازدواج هم مثل هر رابطه‌ای می‌تواند توام با تغییرات باشد و باید پذیرفت به واسطه ازدواج و مسئولیت‌های زندگی مشترک، کمیت و کیفیت فعالیت‌ها و روابط هر چند دچار تغییر می‌شود ولی می‌توان با تطبیق بر شرایط و سازگاری طرفین به نتایجی مطلوب دست یافت.»

    مشکل یکی دو تا نیست!

    وقتی با دکتر پروین ناظمی، روانشناس و مشاور خانواده درباره نظر دخترانی همچون سارا که 34 سال سن دارد صحبت می‌کنم و می‌گویم آنها در پاسخ به این سوال که چه تصمیمی برای آینده زندگی خود دارند، می‌گویند با که باید ازدواج کنم! اغلب خواستگاران ما یا سن پایینی دارند یا اینکه قبلا تجربه یک بار شکست در زندگی مشترک را داشته‌اند و سخت است که با مردی که تجربه یکبار ازدواج را داشته است، تشکیل زندگی بدهیم، توضیح داد: «متاسفانه در عصر امروزی در کنار معضل افزایش سن ازدواج، مورد دیگری که بر نگرانی‌ها می‌افزاید، این است که در درصد بالایی از پسران چه آنهایی که در سن مناسب ازدواج هستند و چه پسرانی که سن بالایی دارند، دیگر تمایل ندارند با دختران هم‌سن و سال خود یا حتی 2 تا 3 سال کوچک‌تر ازدواج کنند (مگر در مواردی که آشنایی وجود داشته باشد) بلکه ترجیح می‌دهند با دختران سن پایین یعنی 20 یا 25 ساله ازدواج کنند هر چند که به مرور به دلیل اختلافات سنی، رفتاری و حتی طرز تفکر و… این زوج‌ها در زندگی زناشویی به مشکل برمی‌خورند. مثلا ازدواج مردی 33 یا 34 ساله با دختری 22 ساله، مانع ایجاد رابطه‌ای متقابل می‌شود چون در این ازدواج، دختر در ابتدای مسیر قرار دارند که هنور آن را نپیموده، شناخت کافی از خود ندارد و در اوج تغییر و تحولات شخصیتی قرار دارد و ممکن است در ادامه زندگی مسیر دیگری را برای خود برگزیند درحالی که پسری که در دهه چهارم زندگی به ثبات نسبی شخصیتی رسیده تکلیفش را با زندگی می‌داند و از اینکه قرار است چه کار کند و چه مسیری را ادامه دهد، آگاه است.»

    وقتی دنیا برایت کوچک می‌شود

    این روانشناس با بیان اینکه طبیعی است هر چه که سن بالاتر می‌رود دامنه انتخاب‌ها محدود می‌شود و فرد با وسواس بیشتری دست به انتخاب می‌زند و مته به خشخاش می‌گذارد چون به دنبال ایده‌آل‌ترین است، گفت: «این افراد به دنبال نیمه‌گمشده‌ای هستند که هر سال تصور دست یافتن به آن دیگر دور از ذهن می‌شود. در نهایت با پوچ کردن انتخاب‌هایی که داشته‌اند، زمانی به خود می‌آیند که دیگر فرصتی برای انتخاب بهتر نیست. گاهی دلشان می‌خواهد ازدواج کنند اما گاهی هم منصرف می‌شوند و تنهایی را پیشه می‌کنند. اغلب دختران تحصیل‌کرده که موقعیت‌های ازدواجشان را در ابتدا به خاطر ادامه تحصیل و بعد دست یافتن به موقعیتی بهتر هم‌سو و هم قدم شدن با مردی با شرایط اجتماعی خوب، تحصیلات بالا، ظاهری آراسته و… از دست می‌دهند، در نهایت دیگر زیر بار ازدواج نمی‌روند و زمانی هم که به دلیل سن بالا مردانی با تجربه یک بار زندگی مشترک یا دارای فرزند یا سن بالاتر، خواهان ازدواج با آنها هستند، بیش از هر زمان دیگری برای تجردماندن مصر هستند.»

    افسردگی، وسواس فکری و اضطراب در زنان مجرد بیش از مردان بروز می‌کند

    این مشاور خانواده و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی با هشدار اینکه افراد مجرد در سنین بالا بیشتر دچار بحران‌های روحی روانی می‌شوند، گفت: «به تدریج دختران و پسران چه متاهل و چه مجرد زمانی که وارد دوران میانسالی می‌شوند از نظر روحی و روانی دچار بحران می‌شوند ولی شدت بروز آن در افرادی که شریک زندگی و همراهی ندارند، بیشتر نمود پیدا می‌کند و بیش از هر زمان دیگری ممکن است منزوی شوند و نسبت به گذشته فعالیت و شادابی قبل را نداشته باشند و حتی گاها دچار نامیدی و افسردگی شوند. از طرفی دیگر، به دلیل شرایط فرهنگی جامعه و اینکه مردان در کشور ما به راحتی می‌توانند در هر سنی تصمیم به ازدواج بگیرند، ممکن است آسیب‌های روانی از جمله افسردگی، وسواس فکری و اضطراب در زنان بیش از مردان و با شدت بیشتر اتفاق بیفتد.»

    دکتر پروین ناظمی در پایان خاطر نشان کرد: «البته بروز آسیب‌های روانی و مشکلات به چارچوب نگرشی افراد به چه شکل است و چگونه تربیت شده‌اند و چه دیدگاهی نسبت به زندگی دارند، بستگی دارد. اگر فردی که موقعیت ازدواج را دارد، بتواند واقع‌بینانه به مسائل بنگرد و معیارها و انتظارهای خود را سبک و سنگین کند و به یکسری معیارهای اصلی و مورد تایید دست یابد، قطعا انتخاب درستی خواهد داشت. واقعیت این است که درخصوص عدم تمایل دختران و پسران به ازدواج صرفا نمی‌توان مثلا فقط به عدم تمایل دختران به تشکیل خانواده اشاره کرد. چنین بحث‌هایی نیازمند این است که هر دو طرف چه دختران و چه پسران را نقد کرد و پذیرفت که متاسفانه عامل مهم دیگر در عدم ازدواج آنها نداشتن حس مسئولیت‌پذیری و سازگاری با طرف مقابل است. بنابراین ضروری است حس مسئولیت‌پذیری برای تشکیل زندگی مشترک در هر دو جنس تقویت شود و حتی میزان سازگاری در زندگی. یکی از مشکلات اغلب مراجعه‌کنندگان چه در دختران و چه پسران این است که قبول این مساله برایشان سخت است که بپذیرند طرف مقابل در برخی شرایط به آنها بگوید که این کار را انجام دهد یا ندهد. درحالی که با مهارت داشتن در گفت‌وگو و پذیرفتن شرایط جدید و سازگاری با آن می‌توان در این موارد با یکدیگر به توافق رسید. البته تقویت حس مسئولیت‌پذیری و سازگاری در زندگی مشترک به بلوغ روانی فرد بستگی دارد. در ازدواج رسیدن به بلوغ روانی بیش از بلوغ سنی اهمیت دارد. نتایج تحقیقاتی که در این مورد صورت گرفته، نشان می‌دهد درصد بسیاری از جوانان به دلیل سبک فرزندپروری و شیوه تربیتی خانواده‌ها، متاسفانه در سن 35 سالگی به بلوغ روانی می‌رسند. از این رو تاکید می‌شود از همان ابتدا یعنی دوران کودکی به فرزندانمان مسئولیت‌هایی را بدهیم و او را مسئولیت‌پذیر بار بیاوریم.»
     
    صدیقه از این پست تشکر کرده است.