در این آلبوم پورناظری سعی نکرده که صرفا سازهای کلاسیک غربی را در کنار سازهای کلاسیک ایرانی قرار دهد تا فضایی چند صدایی تولید کند. او در این آلبوم بیشتر از این که بخواهد به دین خود را موسیقی سنتی ادا کند، سعی می کند ملودی های موسیقی سنتی را که به گوش مخاطبان آشنا هستند، را در فضایی تازه و بدیع به گوش برساند. او در واقع موسیقی سنتی را به زبان روز موسیقایی ترجمه کرده است. استفاده از سازهای غربی در کنار سازهای ایرانی مسلما کار بدیع و تازهای نیست و کم نبودهاند آثاری که با استفاده از این شیوه ساخته شدهاند. اما بیشتر آلبومهایی که این خصیصه را داشتهاند همواره بیشتر روی جنبههای فرمی تاکید کردهاند و نخواسته و یا شاید نتوانستهاند که تلفیق را به ورطه محتوا هم بکشانند. مثلا بسیاری از آهنگسازان صرفا ملودیهای موسیقی ایرانی را بر روی سازهای غربی اجرا کردهاند که نتیجه کار اصلا مورد پذیرش واقع نگرفته است. لازم به ذکر است که طهمورس پورناظری، از جمله موسیقیدانان ایرانی و متولد 19 بهمن 1355 در کرمانشاه است که در نواختن سازهای تار، سهتار، تنبور، بربط، دف و دیوان چیرهدست است و با سازهایی چون سنتور، تنبک، کمانچه، دوتار و نی آشنایی کامل دارد. آوای باران نخستین کار وی به عنوان آهنگساز میباشد که پیش از 20 سالگی به بازار روانه کرد. تکنیکهایی که او در نواختن سهتار در این آلبوم به کار برد، نخستین بار بود که برای این ساز به کار گرفته میشد. طهمورس در آلبومهای بسیاری نوازندگی کرده و آهنگسازی آلبومهای زیادی را نیز بر عهده داشتهاست.وی در ایران و خارج از ایران کنسرتهای فراوانی اجرا نموده و در جشنوارههایی چون آوسون گرک، مینون و ترانههای شرق شرکت کردهاست. ویژگی های آلبوم نه فرشته ام نه شیطان در این آلبوم طهمورث پورناظری توانسته به قابلیتی در ارائه آهنگهای سنتی ایران دست یابد که این آلبوم را کیفیتی خاص می بخشد. این آلبوم نهتنها یکی از متفاوتترین آوازهای «همایون شجریان» بلکه یکی از متفاوتترین آلبومهای فعالان موسیقی سنتی ایران در سالهای اخیر است و در آن، چیزی غیر از آنچه تا به حال در آلبومهای موسیقی ایرانی مرسوم بوده، خواهیم شنید. هر هشت قطعه «نه فرشته ام نه شیطان»هم از لحاظ فرم و تکنیک موسیقایی با هم تفاوت دارند و هم از لحاظ بیان گونه و حالات مختلف احساسی؛ یعنی با این آلبوم هم می توان غمگینانه گریست و هم می توان سرخوشانه خندید در این آلبوم تعدادی از سرشناسترین نوازندگان موسیقی جهان به هنرنمایی پرداختهاند؛ هنرمندان برجستهای چون «پدرو ائوستاچه» (نوازنده نامدار سازهای بادی)، «جیمی جانسون» (نوازنده برجسته گیتار باس) و… که حضور این چهرهها در کنار نوازندگان سازهای ایرانی و آواز «همایون شجریان» میتواند ترکیب شنیدنی و جذابی برای علاقهمندان موسیقی ایران و حتی شنوندگان خارجی پدید آورد. «تهمورس پورناظری» موسیقی این آلبوم را به کلی در استودیوی «فنتزی» استودیو «راسم» امریکا و آواز همایون را در استودیو «شمس» تهران ضبط کرده است. دو ویژگی عمده این آلبوم را متمایز از دیگر آثار مشابه می کند. اول این که آهنگساز تلفیق در محتوا را سرلوحه کار خود قرار داده و از تلفیقهای خام و صرفا فرمی که در آثار مشابه ارایه می شود گذشته و به تلفیق محتوایی رسیده است. او موتیفهای متضاد موسیقایی که شبیه همدیگر نیستند را کنار یکدیگر قرار میدهد و با عنصر و مولفهای بزرگ به نام «احساس در موسیقی ایرانی» میان آنها پیوند ایجاد میکند. یعنی آهنگساز با احساسی و حال و هوایی که در موسیقی ایرانی وجود دارد پلی میزند ما بین دو زبان و لهجه متفاوت موسیقایی. ذات موسیقی او ایرانی است اما از آن نمیتوان به عنوان موسیقی اصیل ایرانی یاد کرد. پورناظری با گونه سازبندی متفاوتی که برای تنظیم قطعاتش انتخاب کرده، ادا در نمی آورد! همه سازهای او در جهت نظم دادن و هارمونی موسیقی حرکت می کنند. او مانند بسیاری از کارهای مشابه سعی نمیکند که نتهای موسیقی را بیدلیل به هوا پرتاب کند! نت ها در این آلبوم رها میشوند تا بار هارمونیک ملودیها را بر دوش بکشند. نکته دوم پرداخت درست موسیقایی بر روی اشعار است. پورناظری با استفاده از صدای همایون شجریان توانسته لحن اشعار را به خوبی منتقل کند. غالبا در موسیقی ایرانی سعی میشود که شعر تصویر شود و همه سعی میکنند تصویر و فضایی که از شعر دریافت کرده اند را منتقل کنند. اما خواننده و آهنگساز این بار به سراغ لحن شعر و شاعر رفتهاند. قطعه اول این آلبوم با نام «چرا رفتی» این ادعا را تا حدی ثابت می کند. خواننده قطعه را با بم خوانی آغاز میکند و پیانو هم با ریتمی آرام و لطیف با صدای او حرکت میکند. هیچ یک سعی نمیکنند که بر دیگری غلبه کنند و یا از یکدیگر جلو بزنند. او تلاش میکند تاکیدات و حالات غمگینانهای که شاعر بر روی کلماتش تزریق کرده را بیان کند و یا وقتی که بخشی از شعر را بالا میخواند، میخواهد اعتراضی که شاعر در شعرش به معشوقش می کند را بیان کند. بالا نمیخواند که هنر آواز و تسلطش را به رخ بکشد، او صدایش را در خدمت شعر در میآورد و ان را با درکی که از موسیقی ایرانی دارد، همراه میکند. این آلبوم از جمله آثاری است که در چند سال گذشته نمونه آن کم بوده است و در ردیف آثار ماندگار موسیقی ایران خواهد بود همیشه فضای موسیقی سنتی با دستگاههای سنتی و گوشههایی که دارد به غیر از معدود موردهایی روند یکسانی را طی کرده است و بیشتر کسانی که موسیقی سنتی ساختهاند و یا خواندهاند، در دایره تکرار قدم گذاشتهاند و فقط توانستهاند هوادارن خاص موسیقی سنتی که به نوعی معتاد این گونه موسیقیایی هستند را راضی کنند. بسیار کم بودهاند نوآوریها و خلاقیتهایی که در این زمینه صورت گرفته باشد. که البته اغلب این آثار هم با جبهه گیری ها و برخوردهای متعصبانهای که از از سوی اهالی موسیقی سنتی صورت گرفته، به انزوا رفتهاند و به شکست محکوم شدند. تنها گناهشان هم این بوده که نخواستند تنها بر روی بحرهای عروضی اشعار آهنگ سازی کنند و فقط خواستهاند اندکی سلیقه شنیداری مخاطبان را تغییر دهند. اتفاقا «نه فرشته ام نه شیطان» هم در همین دسته آثار قرار میگیرد و متعصبان موسیقی سنتی باز هم به این آلبوم خواهند تاخت و سازندگان آن را هم نکوهش خواهند کرد. قطعا پورناظری و همایون هم از وجود چنین جریانهایی در موسیقی سنتی خبر دارند و با علم بر این موضوع در ورطه نو و تازه قدم گذاشتهاند و همین جسارت و شجاعت آنها است که باعث شد این آلبوم موفق شکل بگیرد. هر هشت قطعه «نه فرشته ام نه شیطان»هم از لحاظ فرم و تکنیک موسیقایی با هم تفاوت دارند و هم از لحاظ بیان گونه و حالات مختلف احساسی؛ یعنی با این آلبوم هم می توان غمگینانه گریست و هم می توان سرخوشانه خندید. قطعات آلبومها بر خلاف رسم معمول کاملا جداگانه و تفکیک پذیر روایت می شود. یعنی آهنگساز سعی نکرده داستان سرایی کند و قطعات را به یکدیگر متصل کند تا داستانی انتزاعی و نامفهوم را سر هم کند. هر یک از قطعات او هویتی مستقل دارند و هر کدام قصه مختص خودشان را. این آلبوم از جمله آثاری است که در چند سال گذشته نمونه آن کم بوده است و در ردیف آثار ماندگار موسیقی ایران خواهد بود. در روزهایی که موسیقی ایرانی جایگاه ویژهای در بین توده مردم ندارد، باید انتشار چنین آثاری که می تواند دوباره گوش مخاطبان را با نغمات و ملودی های غنی موسیقی ایرانی آشنا کند، غنیمت شمرد.