نوع اول به آن دسته ازموسیقی گفته می شودكه درمراسم صوفیان ونوع خاصی ازعرفا رایج است كه موضوع بحث ما نیست ونوع دیگر همان است كه ازآن به موسیقی مذهبی یاد می شودواساتید موسیقی – ازجمله مجید كیانی – آن را یكی از انواع موسیقی امروز ایران می دانند. در این شیوه موسیقی كاملاٌ در خدمت مذهب قرار می گیرد.از این منظر می توان موسیقی مذهبی را به چهار گروه تقسیم كرد. 1) روضه : در فرهنگ موسیقایی و مكتوب ایران، دربارهی روضهخوانی چنین آمده است: "ذكر مصائب وارده بر امام حسین (ع) موجب پیدایش آثاری از نظم و نثر فارسی شده است كه صرفنظر از مراثی عامیانه، برخی از آنها مانند تركیببند محتشم كاشانی از لحاظ ادبی خالی از اهمیت نیست... همچنین موضوع روضهخوانی، یعنی ذكر وقایع حزنانگیز كربلا هم خالی از اهمیت نمیباشد، زیرا در این قسمت نیز موسیقی نفش مهمی داشته است." این توضیح از آنِ استاد موسیقی ایران، مرحوم روحالله خالقی است. ادوارد براون نیز در این زمینه چنین مینویسد: "وجه تسمیهی روضهخوانی آن است كه قدیمترین و معروفترین كتابی از این سنخ روضهء الشهداء نام داشته و تألیف حسینی واعظی كاشفی (متولد اوایل قرن دهم هجری) است. سابقاً قرائت این كتاب را روضهخوانی میگفتهاند. بعدها این اصطلاح، بر خواندن كتب دیگر از قبیل طوفان البكاء یا اسرار الشهداء نیز اطلاق شده است". روضهء الشهدا كتاب مفصلی است در چهار مجلد كه توسط قدیمیترین روضهخوان ایران، یعنی ملاحسین كاشفی كه اهل سبزوار بود، تألیف شده است. ملاحسین كاشفی در زمان حكومت سلطان حسین بایقرا به مركز حكومت، یعنی هرات دعوت شد و به دلیل صدای خوش و احاطهای كه بر دانش موسیقی داشت، نزد سلطان وقت، مقام بالایی به دست آورد. روضهخوانی نه فقط نزد مردم عادی، كه نزد خواص نیز مقام ویژه و حرمت بسیاری داشت، چندان كه حتی شاهان هم این شیوه از عزاداری را ارج میگذاشتند و اهمیت فراوانی برای آن قائل بودند.عموماً اهلمنبر میكوشیدند در مراسم سوگواری، جنبههای مختلف را لحاظ كرده، حضار را از هر نظر بهرهمند گردانند. پس میتوان از این نظر اهلمنبر را به دو دسته تقسیم كرد. بهعبارتی، روضهخوانهایی كه مراسم سوگواری را اداره میكردند، دو طبقه بودند: دستهی اول كه «واعظین» خوانده میشدند، به این طریق عمل میكردند كه یكی از آیات كریمهی قرآن را انتخاب كرده، با آن خطبهی خود را شروع میكردند. آنها پس از قرائت آیه، به ذكر مسائل و حكم دینی و عرفانی میپرداختند و سپس اشعار بسیار لطیف و مناسبی را برای حضار میخواندند. آنگاه در پایان، به ذكر مصیبت اقدام كرده، به همین ترتیب خطبهی خویش را به پایان میرساندند. این طبقه از روضهخوانها، نیازی به داشتن استعداد موسیقایی نداشتند، زیرا با كمكگرفتن از بحث و خطابه، منبر و مجلس را اداره میكردند و مباحث حكمی و عرفانی و مذهبی را به مردم آموزش میدادند. اما طبقهی دوم روضهخوانهایی بودند كه مستقیماً وارد ذكر مصیبت میشدند و به كمك آواز و صدایخوش و بهخصوص بهرهمندی ذاتی از هنر موسیقی و احاطه بر علم آن، اشعار را با زیباترین و سوزناكترین نغمات كه تا عمق جان و روح و قلب مستمعان نفوذ میكرد، میخواندند. از این گذشته، این دسته اغلب مردمانی باسواد و اهلفضل بودند كه آشناییشان با حكمت و رموز دینی هیچ كمتر از دستهی اول نبود؛ بنابراین از عهدهی موعظه و خطابه نیز برمیآمدند و بر جذابیت منبر خویش میافزودند. این دسته از روضهخوانها را «ذاكرین» میگفتند و چون درعینحال «هنرمند» هم محسوب میشدند، چنان شور و انقلابی در مجالس در میافكندند كه مردمان مۆمن و عزادار، از این منبر به آن منبر، و از این تكیه به آن تكیه، دنبالشان روان میشدند تا دوباره و چندباره، از منبر شورانگیز و محضر دلآویز آنان بهرهمند شوند. "وجه تسمیهی روضهخوانی آن است كه قدیمترین و معروفترین كتابی از این سنخ روضهء الشهداء نام داشته و تألیف حسینی واعظی كاشفی (متولد اوایل قرن دهم هجری) است. سابقاً قرائت این كتاب را روضهخوانی میگفتهاند. بعدها این اصطلاح، بر خواندن كتب دیگر از قبیل طوفان البكاء یا اسرار الشهداء نیز اطلاق شده است. از معروفترین روضهخوانان كهن میتوان اینها را نام برد: حاج تاج نیشابوری )معروف به تاجالواعظین)، حاج میراز لطفالله اصفهانی (مشهور به دستهبنفشه)، سید باقر جندقی، حاج سید حسن شیرازی (سرسلسلهی سادات شیرازی)، شیخ علی زرگر و شیخ طاهر خراسانی ملقب به ضیاءالدین كه از موسیقیدانان و خوانندگان مشهور عصر خود به شمار میرفت. مرحوم استاد خالقی، حكایتی در مورد توانایی برخی از روضهخوانان یادشده نقل میكند كه بسیار شنیدنی است: "مخصوصاً اهل موسیقی، حاج تاج را هنرمند بزرگی میدانند و از تأثیر مجلس روضهی او، داستانها نقل میكنند. از جمله شنیدهام وی روزی در تكیهی سادات اخوی، همه را مجذوب صوت غراء و دلنشین و مۆثر خود كرده است. شرح حكایت از این قرار است كه حاج میرزا لطفالله بالای منبر بوده است و با صدای دلكش خود به قدری خوب مجلس را اداره نموده كه همه تصور كردهاند بعد از او دیگر كسی از عهدهی جلبتوجه حضار بر نخواهد آمد. به همین جهت صاحب مجلس دستور چای و قلیان میدهد. در اینحال، حاج تاج وارد مجلس روضه میشود و شیخ علی زرگر كه او هم استاد ماهری بوده است، مطلب را به اطلاع میرساند و به وی میگوید تصور نمیكنم بعد از هنرنمایی میرزا لطفالله، بتوانی شوری در دلها برافكنی. حاج تاج فكری میكند و میگوید: "من فقط سه شعر با آواز میخوانم و امیدوارم كه از عهده برآیم". پس از صرف چای، در موقعی كه مجلس روضه پر از همهمه بوده است، حاج تاج به منبر میرود و اولین شعر را چنان با صورت جذاب دلانگیز خود میخواند كه همهی اهلمجلس ساكت میشوند، و پس از دو شعر دیگر كه آنها را با كمال مهارت و به سبك خوانندگان نامی و با تحریرات و غلتهای مناسب میسراید، از منبر پایین میآید و به شیخ علی زرگر میگوید: "حرف حساب دو كلمه بیشتر نیست و او هم استادی تاج را ستایش میكند". میگویند به قدری مردم مجذوب وی بودند كه همین كه از منبر پایی میآمد، اكثر حضار به پا میخاستند تا خود را به مجلس دیگری كه او بنا بود بخواند برسانند و از صوت دلنشین وی استفاده كنند" 2) نوحه : " نوحه اصولاً یكی از انواع موسیقی آوازی است. این آوازها بدون همراهی ساز، گاهی بهطور تنها و گاه بهطور جمعی یا با خوانندهی تنها، و همراهی آواز جمعی است، و معمولاً جملاتی به صورت روفرن (واخوان) دستهجمعی تكرار میشود".نوحه، علاوه بر نقشی كه در مراسم سوگواری دارد، عاملی برای حفظ موسیقی نیز به شمار میرود، چنان كه در كتاب شناسایی موسیقی ایران چنین آمده است: "ارتباط نوحه با موسیقی، از روضه بیشتر است، زیرا اشعار نوحه كه برای سینهزنی سروده میشوند، دارای ریتم و وزن بهخصوصی است كه با آهنگ بعضی از گوشههای آوازهای ایرانی اجرا میگردند و غالباً حالت تصنیف را به خود میگیرند. نوحه عامل بسیار بزرگی برای نگهداری و اشاعهی آوازهای موسیقی ملی ما بوده است. "