این موسیقی را از گذشته های بسیار دور با قصه های باربد و نكیسا با فراز و فرودهای فراوان تا به امروز به دست ما سپرده اند. ایران بزرگ یا به عبارتی امپراتوری سرزمین ایران قبل از موقعیت فعلی جغرافیایی، فرهنگ و آیین و موسیقی های متنوع تری را نسبت به چندین قرن گذشته حداقل از دوره صفویه به قبل را شامل بوده است. موسیقی عرب، موسیقی ترك، موسیقی هند، موسیقی افغان، موسیقی تاجیك، موسیقی آذربایجان و حتی موسیقی اندلس اسپانیا كه از دوره اسلامی به واسطه مهاجرت زریاب كبیر بخشی از فرهنگ غنی موسیقایی این سرزمین بدان جا انتقال یافت. شاید یكی از دلایل مهم علاقه ایرانیان به ساز گیتار نیز همین موضوع باشد كه نام این ساز با دو واژه تركیبی «گی» و «تار» ریشه در خاك و افلاك باورهای نیاكان و كنونیان ما دارد و نوعی حس نزدیكی و نوستالژیك فرهنگ شفاهی شنیداری كه نمی خواهد به راحتی بپذیرد این موسیقی و این ساز را غربی بنامند و لاجرم همواره موسیقی این سرزمین ریشه درآسمان دارد. در این كه سرزمین ایران سرمنشا بسیاری از علوم و رفتارها و هنرها بوده است شكی نیست اما در گذر زمان بسیاری از داشته ها به دلایل فراوان مذهبی، سیاسی و اجتماعی دستخوش تحولات بوده است. بی شك موسیقی از مظاهر و عناصر آسمانی است كه آدمیان به فراخور موقعیت زمانی و مكانی خود در دوره های گوناگون برداشت ها و رفتارها با این پدیده الهی داشته اند و تقسیم بندی علمی از دوره فارابی تا دوره خاندان فراهانی نسبت ساز و آواز به نسبت فرهنگ قومی و زبانی، ما به ازای درك مردمان روزگار در سطح شنیداری توده ها موثر واقع شده است. موسیقی سازی و موسیقی آوازی دو مقوله مجزا از هم همیشه در این دیار مطرح بوده است. در این كه موسیقی سازی ناب و خالص است شكی نیست ولی موسیقی آوازی به واسطه كلام فلسفی و حكمت آموز كه دردها و تالمات عاشقانه را با زیرساخت های سازی بیان می كند، بیانگر ارتباط منطقی موسیقی حنجره كه خود نوعی ساز ساخته خداوندگار است و سازهای ساخته بشر كه ملهم از برداشت نسبی خود از طبیعت الهی است نوعی ارتباط ارگانیك به وجود می آورد كه تلذذ شنیداری و روحی روانی ای را در شنونده ایجاد می كند. ایران سرزمین آواز است هر چند كه خنیاگران و رامشگران و مطربان و موسیقیدانانی از گذشته تا كنون داشته و داریم كه خلق ملودی ها با تك ساز یا همنوازی فاقد كلام شاهكارهایی آفریده اند و در جای خود معیار اعتبار هو به ما هو موسیقی مجرد و خالص است، اما كلام ناب چه از متقدمین و قدما و چه از معاصرین همواره حكم مكمل را نقش آفرینی كرده است. تاریخچه دقیقی قبل از قاجاریه از موسیقی متاسفانه نداریم، هر آنچه بوده در دوره های تاخت و تازها از بین رفته است اما به اعتبار انسجام و نظم آمیختگی از سوی خاندان فراهانی كه موسیقی ایرانی را از مایه و مقام و دیگر وجوهات باقی مانده به ردیف دستگاهی سازی و آوازی دسته بندی و مترتب می كنند، امروزه با چنین پشتوانه ای بالاخص در یك صد سال اخیر در هر دو وجه معتبرین و معتمدین و متعهدین نمونه های ارزنده داشته و داریم. در یكی دو دهه گذشته در همین روزگار نسلی از جوانان، سر بالاكرده اند كه ادامه دهنده و رونده جریان سالم موسیقی هستند؛ شاید كسوتشان موسیقی سازی و آوازی باشد، اما فی نفسه با برخورداری از بودن دانش فطری و دانش اكتسابی از استادان خود به كلیت نظام موسیقایی تعهدوار این بار پر از گوهر فرهنگ شنیداری را به درستی ناقل هستند. علیرضا قربانی در حیطه ای خاص، خود را محدود نمی كند از هر پدیده و طرح و نوآوری و جرات و جسارتی كه مبتنی بر تفكر آیینی و هنر ملی است به شرط دارا بودن انسجام و قوام و پختگی استقبال كرده و ثابت كرده است كه با یك طیف و دسته و گروه و اصطلاحاً موضوعی كه امروزه آفت موسیقی ایران شده (دركنار دیگر مواردی چون تولید و پخش و عرضه آثار موسیقایی) با عنوان پدرسالاری و پدرخواندگی و از این دست حرف ها میانه ای ندارد و خود را بنده آزاد خداوندگار می داند و با اعتقادات سلیم و شعور باطنی همراه با شور و بالندگی جوانی اش اصطلاحاً مصلحت اندیشی و سیاست نمی كند بلكه به هنر و پیشرفت سرمایه های هنری می اندیشد و درباره همكار و دوستان و دیگران قضاوت یا حرفی به میان نمی آورد و سر در كار خود گرم است علیرضا قربانی از پختگی و توانایی منحصری بهره مند است راز و رمز گونه وار ادای دین دارد به فرهنگ و هنر گذشته خود. در عین پرداختن به تازه ها و نوآوری ها ضمن رعایت مصادیق و معیارهای قدیم، به بیان زمان روزگار خود نیز واقف است چه به تصدیق آثار الواح فشرده عرضه شده در بازار و چه در سریال های تلویزیونی و چه در اجراهای داخلی و خارجی و چه در مراكز آموزشی و چه در كنسرت حریق خزان در تالار وحدت همه و همه این نشان متبلور است كه علیرضا قربانی خود را تافته جدا بافته از مردم نمی داند. هنر را برای خواص نمی خواهد هر چند كه هنر را به معنای كج افتاده امروزی برای مردم هم نمی خواهد اما هنر برای هنر به نفع گوش های منزه و پاك مردمی كه دوست دار شنیدار حنجره او هستند را با چاشنی كلمات و جملات شعرگونه موسیقایی و با ضرباهنگ و طنین نرم و ضمایم نغمگی را در حقیقت به نفع مردم و فرهنگ شنیداری سرزمین خود هزینه می كند. صدای خدادادی او در كنار فهم درست از اشعاری كه تا به حال درآثارش شنیده ایم، آموزش های دقیق و درستی كه از استادان معتبر داشته و مهم تر از همه صفت اخلاقی و حرمت نگه داشتن طبقات گوناگون جامعه از جمله خصلت های انسانی این هنرمند است كه برای ما ایرانیان همیشه از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. علیرضا قربانی در حیطه ای خاص، خود را محدود نمی كند از هر پدیده و طرح و نوآوری و جرات و جسارتی كه مبتنی بر تفكر آیینی و هنر ملی است به شرط دارا بودن انسجام و قوام و پختگی استقبال كرده و ثابت كرده است كه با یك طیف و دسته و گروه و اصطلاحاً موضوعی كه امروزه آفت موسیقی ایران شده (دركنار دیگر مواردی چون تولید و پخش و عرضه آثار موسیقایی) با عنوان پدرسالاری و پدرخواندگی و از این دست حرف ها میانه ای ندارد و خود را بنده آزاد خداوندگار می داند و با اعتقادات سلیم و شعور باطنی همراه با شور و بالندگی جوانی اش اصطلاحاً مصلحت اندیشی و سیاست نمی كند بلكه به هنر و پیشرفت سرمایه های هنری می اندیشد و درباره همكار و دوستان و دیگران قضاوت یا حرفی به میان نمی آورد و سر در كار خود گرم است. هر چه سعی در بررسی و نقد و اظهار نظر راجع به تك تك خوانده ها و آلبوم های او از آهنگسازان مختلف بخواهیم بپردازیم به نظرم كار موجهی نیست چرا كه نهایتاً مترتب به اعمال سلیقه می شود. در موسیقی ایرانی هیچ چیزی استاندارد نیست و مترش باز باز است و تابع قانونی است، مهم قضاوت و حمایت مردم است. علیرضا قربانی خواننده آوازخوانی است كه آینده موسیقی ایران مرهون توجه و هوشمندی او نسبت به ذخایر فرهنگی هنری و عرفانی نهفته در كلام و بیان است. دم و نفسش همواره گرم. آهنگساز حریق خزان مهیار علیزاده دیپلمه دبیرستان البرز و لیسانس موسیقی ایرانی از دانشگاه سوره كه هم اكنون در كشور اتریش مشغول تكمیل تحصیلات موسیقی كلاسیك است علم و هنر موسیقی را در خدمت موسیقی ایرانی به کارگرفته و به عبارتی تكنیك و متون موسیقی مغرب زمین را به درستی به نفع موسیقی ایرانی بومی سازی می كند. حریق خزان نمونه بسیار متعالی است آن هم با نخستین تجربه آهنگسازی كه جرات و جسارت به خرج داده و اشعار نو را با تركیبی نوین و روایی، اركسترال در خدمت آواز درآورده است هر چند كه تنظیم های متنوع جایگزین مناسبی برای بروز بیش از اندازه متداول شعر و آواز شده است و موسیقی در جاهایی به تنهایی حاكی از روح پرخروش كلمات است كه نیازی به گفته شدن ندارند! فواصل و نغمه چینی او در این اثر نشان داد كه اجرای استودیویی با اجرای صحنه ای یكسان است و آنچه در تخیل و انتظارات خود داشته موفق عمل كرده و قابلیت های كلام و موسیقی ایرانی را خوب می شناسد و ادامه دهنده راه و تجربه های استادان متقدم است كه نمونه های ارزنده ای در این راستا در گذشته شاهد بوده ایم همچون دار وگ.كنسرت حریق خزان با رهبری اركستر سهراب كاشف، اركستر منسجم غیر ایرانی كه با صدادهی قابل قبول رسانای تمامی مفاهیم موسیقایی و كلامی بود، انتخاب اشعار مناسب و حتی در بخش آواز و جواب آواز كه حركتی شایسته صورت پذیرفت و در لابه لای اجراهای اركستر گنجانده شد و نیز صداكشی خوب و بجا از كرال كه چاشنی مناسبی برای همپوشانی خواننده و هم حجم و فضای اركستر ستودنی بود نویدبخش هوایی تازه در موسیقی ایران است.