از معدود هنرمندانی است كه مصاحبه های مطبوعاتی را دوست دارد و از گفت وگو لذت می برد. نقاشی می كشد، شعر و داستان می نویسد، در عرصه موسیقی كار می كند و بارها گفته است دوست دارد همه هنرها را تجربه كند.این هنرمند پس از زلزله ارمنستان نشان داد تمایل زیادی هم برای انجام كارهای انساندوستانه دارد. چكناواریان پس از این حادثه، كیلومترها مسیر را پیاده پیمود تا برای زلزله زدگان كمك های مالی جمع آوری كند. او همچنین موفق به دریافت مدال از سوی رئیس جمهور اتریش هم شده است.با او درباره تازه ترین فعالیت هایش و همچنین نگاهش به موسیقی كشورمان به گفت وگو نشستیم. آقای چكناواریان، اگر اجازه بدهید فعالیت شما در سبك های مختلف موسیقی را مورد بازخوانی قرار دهیم... موسیقی انواع مختلفی دارد و من به اغلب آن ها علاقه مندم؛ پاپ، سنتی، جاز و انواع فولكلورهایی كه در موسیقی وجود دارند گاهی به دلم می نشیند ولی علاقه و دلبستگی اصلی ام به موسیقی كلاسیك است، چون با آن بزرگ شده ام. البته در ارتباط با موسیقی تعصب چیز خوبی نیست. موسیقی مانند لباس است كه برتن انسان با هر فرهنگ و قومی وجود دارد. همان طور كه هر قومی لباس خاص خودشان را دارند، موسیقی مخصوص خودشان را هم می نوازند. چه كارهایی در زمینه موسیقی ایرانی انجام داده اید و چه نوع موسیقی ایرانی را می پسندید؟ در موسیقی ایرانی بیشتر تمایلم به موسیقی زورخانه ای است. در كودكی از طریق رادیو با صدای «شیرخدا» آشنایی پیدا كردم و به آن علاقه مند شدم و به همین خاطر در اپرای «رستم و سهراب» از سازهای زورخانه ای استفاده كردم. علاقه و اشتیاق من به موسیقی ایرانی و زورخانه ای باعث شد طی سال ها تحقیق و مطالعه و همچنین همكاری با مرحوم «فرامرز پایور» اپرای باله سیمرغ را به رشته تحریر و اجرا درآوردم كه سعی ام بر این بوده است كه چند صدایی سازهای ایرانی را نشان دهم. تحلیل كلی شما از شرایط كنونی موسیقی ایران چیست؟ موسیقی ایران رنگ و بوی مخصوص خود را دارد و این رنگ و بو در شعر و ادبیات اصیل ایرانی دیده می شود. برای درك موسیقی ایرانی باید با شعر و ادبیات كلاسیك ایران آشنا بود. موسیقی اصیل صرفاً یك موسیقی بی كلام نیست و ارتباط تنگاتنگی با شعر و ادبیات ایرانی دارد. به همین دلیل اكثر خواننده های «اصیل ایرانی» از اشعار حاف1 سعدی و مولانا در آثارشان استفاده می كنند. و اگر از شما بپرسم اساسی ترین مشكل و یا ایرادی كه به موسیقی سنتی وارد می دانید چیست، چه پاسخی دارید. موسیقی اصیل ایرانی نتوانسته به سمت چند صدایی «پلی فونیك» پیشرفت قابل ملاحظه داشته باشد. هر چند اساتیدی چون مرحوم وزیری، خالقی و صبا زحمت زیادی كشیدند تا موسیقی ایرانی زنده و پویا بماند، اما متاسفانه هنوز در تك صدایی «مونوفونیك» مانده است. موسیقی ایران رنگ و بوی مخصوص خود را دارد و این رنگ و بو در شعر و ادبیات اصیل ایرانی دیده می شود. برای درك موسیقی ایرانی باید با شعر و ادبیات كلاسیك ایران آشنا بود. موسیقی اصیل صرفاً یك موسیقی بی كلام نیست و ارتباط تنگاتنگی با شعر و ادبیات ایرانی دارد. به همین دلیل اكثر خواننده های «اصیل ایرانی» از اشعار حاف1 سعدی و مولانا در آثارشان استفاده می كنند. همین مونوفونیك (تك صدایی) بودن موسیقی ایرانی باعث شده نتواند در عرصه بین المللی جایی برای خود باز كند؟ ممكن است كسی از این تك صدایی بودن خوشش بیاید ولی موسیقی ایرانی به خاطر ارتباط نزدیكش با ادبیات فارسی برای فرهنگ های دیگری كه با این زبان آشنا نیستند قابل فهم نیست. اگر ما موسیقی اصیل ایرانی را در كشوری چون انگلستان اجرا كنیم به سبب ناآشنایی مردم این كشور با زبان فارسی شاید چندان مورد توجه قرار نگیرد. روح الله خالقی علاقه داشت موسیقی اركسترال را به مردم معرفی كند اما بعدها به من گفت كه مردم هنگام پخش این نوع موسیقی رادیوهایشان را خاموش می كنند و علاقه ای به شنیدن موسیقی بی كلام ندارند. اگر بخواهیم موسیقی اصیل ایرانی را همان گونه كه <رابی شانكرال> موسیقی هند را به دنیا معرفی كرد به جهان بشناسانیم باید بتوانیم آن را به گونه ای ارائه دهیم كه متكی به شعر نباشد و توسط هنرمندانی ارائه شود كه در جهان شناخته شده باشد. وضعیت موسیقی اركسترال ایران را چگونه ارزیابی می كنید؟ اركستر در ایران وضعیت غم انگیزی دارد. سازها قدیمی و بی كیفیت هستند و سالن ها جوابگو نیستند ضمن این كه هنرستان های موسیقی خوبی نداریم كه بتواند موزیسین های خوب و زبده تربیت كنند. در موسیقی اركسترال ابتدا باید به تربیت موزیسین های خوب بپردازیم و به خاطر طولانی بودن زمان یادگیری باید از آن ها حمایت و پشتیبانی كنیم تا برای 50 سال آینده اركستر خوب و درخوری داشته باشیم كه بتواند هر قطعه ای را به خوبی اجرا كند. متاسفانه نوازندگان كنونی به دلیل مشكلات مالی هر نوع موسیقی اعم از سنتی، پاپ، جاز و كلاسیك را برای امرار معاش اجرا می كنند كه باعث می شود نتوانند به صورت تخصصی موسیقی مورد علاقه خود را پیگیری كنند. البته مردم نیز نیاز به بودن یك اركستر ملی خوب در جامعه را احساس نمی كنند و علاقه ای هم به موسیقی كلاسیك ندارند. ایرانی ها اغلب دوست دارند یك نفر بنشیند تار بنوازد و دیگری آواز بخواند. به چه نوع یادگیری موسیقی اعتقاد دارید. روش سنتی استاد و شاگردی را می پسندید یا آموزش آكادمیك؟ یادگیری موسیقی در گذشته به صورت مدرسه ای نبود. بتهوون و حافظ به صورت آكادمیك این گونه شده اند، آن ها نزد اساتید و بزرگان می رفتند و با استعداد و هوش خود در یك محیط فرهنگی پرورش می یافتند. نقش محیط در پرورش هنر و هنرمند بسیار حائز اهمیت است. شما تحصیلات آكادمیك داشته اید و در مدرسه موسیقی پرورش یافته اید چرا به آموزش آكادمیك اعتقاد ندارید؟ بله تحصیلات آكادمیك دارم ولی بتهوون نزد موتسارت موسیقی آموخت و موتسارت نزد هایدن و... در قدیم هنرمندان بزرگ، اساتید بزرگی داشتند ولی در حال حاضر، تولیدات هنری، متاسفانه كارخانه ای شده است. به نظر شما یك رهبر اركستر باید چه خصوصیاتی داشته باشد و با حضور رهبر و نوازندگان مهمان در اركستر موافق هستید؟ نخستین ویژگی یك رهبر انتقال احساسات به سایر اعضای گروه است. دومین نكته كه اثر روانی زیادی بر هنرمندان نوازنده دارد؛ اعتبار رهبر اركستر است. پس باید سابقه طولانی در فعالیت هنری داشته و در این مسیر اعتبار و آبروی لازم را كسب كرده باشد. سومین خصلت یك رهبر شخصیت قابل احترام اوست كه سبب می شود تا گروه مستحكم و منظمی را هدایت كند. یادگیری موسیقی در گذشته به صورت مدرسه ای نبود. بتهوون و حافظ به صورت آكادمیك این گونه شده اند، آن ها نزد اساتید و بزرگان می رفتند و با استعداد و هوش خود در یك محیط فرهنگی پرورش می یافتند. نقش محیط در پرورش هنر و هنرمند بسیار حائز اهمیت است. با حضور رهبر و نوازنده مهمان كاملاً موافق هستم. حضور رهبر اركستر یا نوازندگان بخشی از تعامل هنری ما به دنیا به حساب می آید و برای ارتقای هنر بسیار مفید خواهد بود. این موضوع باعث رشد فرهنگی و موسیقایی ما می شود. رهبران اركستر در هر گوشه از دنیا توانایی و استعدادهای خاص خود را دارند. ممكن است نوازندگان یا رهبران درجه یك به ایران نیایند اما حضور هر هنرمند برجسته ای در ایران خواهد توانست تجارت خوبی را به هنرمندان ما منتقل كند. همین موضوع در مورد رهبران اركستر ایران نیز صدق می كند. آن ها نیز باید در تعامل با جهان بوده و برای اجرا در تیم های خارجی قرار گیرند. در واقع موسیقی ملیت نمی شناسد و به باور من زبان خداوند است. آقای چكناواریان از آخرین فعالیت های خود بگویید. نگارش سمفونی «كوروش بزرگ» به اتمام رسیده است. منتظر اسپانسری هستم كه آن را به اجرا درآورم كه فعلاً محقق نشده است. جامعه ما هنوز به این سطح نرسیده كه برای فرهنگ و هنر اسپانسر شود. اینجا اسپانسر را سرمایه گذار تلقی می كنند و منتظر سود هستند. در فرهنگ نمی شود پول خرج كرد و منتظر برگشت آنی همراه با سود آن بود. این اسپانسرینگ نیست بلكه سرمایه گذاری است. فراموش نكنیم دنیای هنر در كشور ما همانند یك حوض كوچك است كه با هر قطره ای متلاطم می شود، باید اقیانوس باشیم كه هر حادثه ای ما را آشفته نكند و این كه پیشرفت فرهنگی یك جامعه بسیار مهم تر از پیشرفت صنعتی و تجاری آن است. ساختن سالن كنسرت و تئاتر از كارخانه و جاده مهمتر است. تا فرهنگ یك جامعه ساخته نشود، جهان بینی آن دستخوش تغییرات نمی شود. پرداختن به مسائل فرهنگی در آلمان و ژاپن پس از جنگ، نتیجه اش را در اقتصاد امروز آن ها نشان داده است. فرهنگ ریشه رفتار و تربیت انسان است و باعث تغییر تعاملات مردم نسبت به یكدیگر می شود. به امید روزی كه فرهنگ در اولویت قرار بگیرد.