این ساز با تو حرف می زند از آنچه به زبان نمی آید و گوش بهتر می شنود. صدایی كه در طول سال ها خود را از دست نداده اما در میان رنگ ها و زنگ ها كمرنگ شده است. بیم از دست رفتن این میراث ما را بر آن داشت تا با هنرمندی آشنا به همین گنج به گفت وگو بنشینیم. كیوان ساكت نوازنده و موسیقیدانی است كه معتقد است موسیقی نسل جوان ما كمتر «آن» دارد و همین هاست كه نگرانی ها را دامن می زند. نگرانی از اینكه سلایق دستخوش تغییر این میراث را برنتابد و آن را به دست فراموشی بسپارد. اما این استاد تار در پی همین دغدغه ها ردیف ها را به گونه ای دیگر به اجرا گذاشته تا جوانان هم در محافل و مجالس آن را بنوازند و لذت ببرند. در تاریخچه موسیقی معاصر، تار وامدار استاد جلیل شهناز است و در نسل بعد از وی می توان گفت 20سال است كه كیوان ساكت نامی شناخته شده برای كنسرت ها و آلبوم ها به شمار می رود. در میان جوانتر ها هم چند نفری هستند كه می توان برای آینده موسیقی ایرانی به آنها امیدوار شد، اما متاسفانه تعداد این هنرمندان تارنواز در حد و اندازه ظرفیت های موسیقی ایرانی نیست. علت این مساله را در چه عواملی می توان یافت؟ نه در ساز تار كه در كل موسیقی ایرانی دچار این معضل شده ایم. علی رغم رشد روزافزون علاقه مندان به موسیقی كه می توان نشانه های آن را در تعداد آموزشگاه ها، آموزش همه انواع سازها، افزایش سازنده های ساز علاقه مندان فراگیر موسیقی یافت، بیش از 600 آموزشگاه موسیقی در تهران وجود دارد. این تعداد مهر تاییدی بر صحت گفته هایم است. معضلی كه متاسفانه در فضای موسیقی مشاهده می شود، نابهنجاری و هنجارگسیختگی ذهنی در میان نوازنده است. می توان گفت خلا” صد در صدی كه در نتیجه چند سال كمبود موسیقی در سالهای گذشته در جامعه رخ داد، باعث شده هنرمندان با سرعت زیاد مسیر را طی كنند؛ به یقین این سرعت هنجارگسیختگی هایی را به همراه می آورد. در موسیقی امروز تعداد هنرجوها، آموزشگاه ها، مدرسین، كتاب ها، آلبوم ها و كنسرت های موسیقی زیاد شده است. اما هنرمندان از یكدیگر دورافتاده اند. بنابراین معرفت شناسی هنرمندان قدیم نسبت به موسیقی را در میان هنرمندان جوان كمتر می توان دید. امروز آهنگساز آهنگش را می سازد، نوازنده بدون اینكه با آهنگ ارتباط برقرار كرده باشد، نت را در مقابلش می گذارد و آن آهنگ را در استودیو اجرا می كند. خواننده نیز با چند بار تمرین آن را می خواند بدون اینكه ارتباط عاطفی و احساسی عمیقی بین او و آهنگ برقرار شود و همه اینها به لطف سیستم های پیشرفته ضبط صدا انجام می شود؛ در حالی كه در گذشته هنرمندان با یكدیگر زندگی و تمرین می كردند و زمانی كه آهنگ را كاملادرك می كردند آن را به اجرا می گذاشتند. موسیقی گذشته «آن» داشت و «آن» یعنی شرافت، معرفت، صداقت و معنویت نهفته در جمله جمله موسیقی زیبای وطن ما ایران كه از گذشته های دور به یادگار مانده است. هدف هنرمندان گذشته (بویژه دوران طلایی گلهای جاویدان) تنها آفریدن ملودی های زیبا نبود، آنها به دنبال پدیده ای فراتر از یك هنر بودند، موسیقی دغدغه آنها به شمار می رفت، اما دغدغه اغلب هنرمندان این روزها زندگی روزمره است. موسیقی وسیله ای برای كسب درآمد بیشتر به شمار می رود. در پی همین عامل است كه موسیقی های مناسبتی زیاد می شود، بدون اینكه در ذهن كسی رسوب كند از حافظه ها پاك می شود و آلبومش را در هیچ خانه ای نمی توان پیدا كرد. در برابر آهنگ هایی در فضای موسیقی ایران وجود دارد كه بعد از گذشت سی و اندی سال هنوز مردم آن را زمزمه می كنند و بازسازی اش خاطره آفرین است. در موسیقی امروز تعداد هنرجوها، آموزشگاه ها، مدرسین، كتاب ها، آلبوم ها و كنسرت های موسیقی زیاد شده است. اما هنرمندان از یكدیگر دورافتاده اند. بنابراین معرفت شناسی هنرمندان قدیم نسبت به موسیقی را در میان هنرمندان جوان كمتر می توان دید. این حكایت نوازندگان موسیقی است یعنی احساس معنویت و معرفت شناسی لازم را نسبت به موسیقی ندارند. مشكل دیگر هنرمندان جوان عدم آشنایی نسبت به ادبیات معاصر است. جوانان امروز كمتر كتاب می خوانند و شعر را نمی شناسند و این عامل نابهنجاری ها و هنجارگسیختگی های موسیقی شان را بیشتر می كند. گاه دیده می شود جوانی ساز را خوب می نوازد، اما در زمینه ادبیات و تاریخ حرفی برای گفتن ندارند. معتقدم كسی كه از گذشته هنری، تاریخی و ادبی كشور اطلاع ندارد، تنها یك صنعتگر است و نمی توان انتظار داشت موسیقی این صنعتگر بر مخاطب اثری عمیق و طولانی بر جای بگذارد. این معضلات ریشه های تاریخی و روانشناختی هم دارد؟ بله، نكته دیگر این است كه از دیرباز به دلیل شرایط ویژه ای كه بر این كشور حاكم بوده، شعر و ادبیات تفوق بیشتری نسبت به دیگر هنرها یافته و همه هنرها و بویژه موسیقی را تحت تاثیر قرار داده است. از این رو موسیقی آوازی باید براساس افاعیل كلام پارسی بیان شود و اگر كسی با ساز، آواز هم می خواند، باید بر اساس افاعیل باشد، به این ترتیب كه هر پاره ای از یك آهنگ باید این قابلیت را داشته باشد كه بتوان كلامی را بر آن استوار كرد. آواز (موسیقی بدون ریتم در موسیقی ایرانی) دو قسم متن و حاشیه دارد. متن باید كاملاً براساس افاعیل كلام باشد و حاشیه می تواند به عنوان تزئینات ملودی تندتر یا كندتر نواخته شود. استاد شهناز، استاد كسایی، استاد شریف، استاد لطف الله مجد و اساتید دیگر همه براین اساس می نواختند، به همین دلیل شنونده خیلی سریع و راحت با موسیقی ارتباط برقرار می كرد. اما اغلب نوازندگان امروزی با شعر و این ویژگی مهم موسیقی ایرانی بیگانه هستند، گاه به آهنگسازی برخورد می كنیم كه موسیقی را بر یك وزن می سازد و پس از آن شعری را در آهنگ ساخته شده جای می دهد. در این صورت ممكن است مفهوم شعر با مفهوم موسیقی همسویی نداشته باشد. ممكن است همه چیز در ظاهر خوب باشد اما در گوش و ذهن شنونده ثبت نمی شود؛ در حالی كه می بینیم هنوز بسیاری از ترانه های قدیمی با وجود گذشت سال ها در خاطر مردم مانده است. بنابراین نواختن ساز بر پایه افاعیل كلام عنصر اساسی برای یك آهنگ دلنشین به شمار می رود؟ اغلب قطعات سازی استاد كسایی، استاد وزیری، استاد صبا و... قابلیت كاربرد شعر را دارند، آهنگ های سریع هم به شرط رعایت این خصیصه قابلیت پذیرفتن شعر را دارند؛ آنچنان كه استاد صبا روی بسیاری از كارهای استاد وزیری شعر گذاشته بود. البته آشنایی نوازنده و آهنگساز با ادبیات ایران و بویژه شعر و نیز برخورداری از ذوق و استعداد را نباید از قلم انداخت. با گوش دادن به موسیقی گلها صداقت در هنر را احساس می كنید، متانت و آرامش خاصی در این نغمات و الحان وجود دارد كه نشان از نحوه زیستن مردم آن دوره است. متاسفانه فشارهای روانی برخاسته از جامعه ملتهب امروز به هنرمند منتقل می شود، تحول و دگرگون شدن مناسبات اجتماعی، تغییر در نگاه هنرمند به جامعه و هنر را ضرورت می بخشد، و در نهایت تاثیرپذیری از موسیقی های كم مایه غربی و عدم مطالعه كافی باعث ظهور نوعی موسیقی می شود كه ماندگار نیست؛ دگرگونی هایی كه به سرعت در جامعه در حال شكل گیری است موجب شده نوازنده معاصر، نسلی نباشد كه بتواند تاثیری عمیق و ماندگار در زمینه موسیقی داشته باشد.