صحبت از رضا صادقی خیلی ساده است. یعنی خود رضا صادقی این را موجب شده است. شعرها و ملودیهای او سخن از سادگی، بی پروایی و صراحت لهجه دارند. صادقی با آدم قصه هایش بی پروا و صریح حرف می زند. او این را در چند اثر خود نشان داده و انصافا خوب از پس گفتگو با "او" برآمده است. معمولا در آلبومهایش غالب ترانه ها را خود او می گوید. پس بنوعی راوی دل خویش است. "رضا صادقی" هم همچون "محسن یگانه" از آن دست خوانندگانی است که به اصطلاح "همه فن حریف" به شمار می آیند. ترانه، ملودی، و گاها تنظیم. از آن دست خوانندگانی که در نوازندگی هم دست توانایی بر آتش دارند. صادقی در آثارش نشان داده است که شفاف تر از بسیاری از خوانندگان مضراب بر تار دردها، دغدغه ها، دلواپسی ها، خاطره ها، و عشقها می زند. او همیشه سوالی نهانی از عشق خود دارد. عشقی خیالی اما بغایت محسوس در دل زندگی. عشقی که می توان آن را در شعرهای شعرای کلاسیک و نیمایی دید. او سمج نمی شود. حرفش را می زند و می رود. چون می داند سمج شدن زیبایی درد و نیاز را می کاهد. عزت عاشق داستانهای صادقی به سرافراز بودن و گذشتن اوست. عموما، مردم عاشق سمج و مترصد محبت را دوست ندارند. عزت عاشق به سالک بودن اوست. به عزت نفس اوست. چرا می گویم عاشق؛ چون صادقی دست روی همین مقوله گذاشته و ریشه بسیاری از دردهای امروزی قلبهای ما را فقدان عشق راستین می داند. عاشق داستانهای صادقی این چنین است: "تو که از دنیا گذشتی واسه یه خنده من ... چرا من نگذرم از یه پوست و خون به اسم تن". گاهی او خود را به شدیدترین شکل ممکن مواخذه میکند و مقصر می داند: "ممنونم که بچه بازیهامو عادت می کنی... هرچقدر بد میشم اما تو نجابت میکنی". این انصاف صادقانه و "عزیز" در این روزهای سرد و خاکستری دغلگری در ترانه غنیمتی است برای خودش. صادقی در آثارش نشان داده است که شفاف تر از بسیاری از خوانندگان مضراب بر تار دردها، دغدغه ها، دلواپسی ها، خاطره ها، و عشقها می زند. او همیشه سوالی نهانی از عشق خود دارد. عشقی خیالی اما بغایت محسوس در دل زندگی. عشقی که می توان آن را در شعرهای شعرای کلاسیک و نیمایی دید. او سمج نمی شود. حرفش را می زند و می رود. چون می داند سمج شدن زیبایی درد و نیاز را می کاهد. عزت عاشق داستانهای صادقی به سرافراز بودن و گذشتن اوست. این روزها، که با ماه بسیار زیبای مهر عجین شده فرصتی بسیار مناسب برای شنیدن آثار موسیقیایی بکر چون کارهای "رضا صادقی" است. به این بهانه و با این وصف به سراغ بررسی آلبوم جدید و تازه منتشر شده وی تحت عنوان "دیگه مشکی نمی پوشم" می رویم. صادقی در آثارش نشان داده است که شفاف تر از بسیاری از خوانندگان مضراب بر تار دردها، دغدغه ها، دلواپسی ها، خاطره ها، و عشقها می زند. او همیشه سوالی نهانی از عشق خود دارد. عشقی خیالی اما بغایت محسوس در دل زندگی. عشقی که می توان آن را در شعرهای شعرای کلاسیک و نیمایی دید. او سمج نمی شود. حرفش را می زند و می رود. چون می داند سمج شدن زیبایی درد و نیاز را می کاهد. عزت عاشق داستانهای صادقی به سرافراز بودن و گذشتن اوست. "چراغا رو خاموش کن" اولین اثر این آلبوم به جز ترانه اش، چیزی ندارد. ملودی که باز از کلیشه های سالهای قبل تبعیت کرده و تنظیم هم با ریتم و پاضرب سرگردان تندش مثال اسب افسار گسیخته شده است. "یادگاری"، اثر دوم، با سوز جانگداز و در عین حال نوازشگر ویولن آغاز می شود و در همان آغاز تکلیف قلب مخاطب را یکسره میکند. ترانه بسیار گویا، خوب، و مهربان (تو وجودت مهربونه ... مهربون مثل عبادت ...)، ملودی پایا (بدلیل اینکه این تم موسیقی جزء ذائقه ثابت موسیقیایی صادقی است کلیشه ای محسوب نمیشود) و تنظیم هوشمندانه از عناصر توفیق ساز این اثر هستند. اجرای خواننده نیز عالی و همه تحریرها و فراز و فرودها درست است. بی شک "یادگاری" یکی از سه اثر خوب آلبوم "دیگه مشکی نمی پوشم" محسوب می شود. "سرت سلامت" سومین اثر، قطعه ریتمیک ترنس سالم و پویایی است که پس از گوش دادن آهنگ ملو و لایت "یادگاری" خیلی چسبیده و مخاطب را سر حال می آورد. ترانه این اثر هم به مثابه وصف محبوب راوی حرفش مشخص است. "خرابم نکن"، اثر چهارم، یک کار شش و هشت Slow/Fast Rock است که با تنظیم تقریبا خوب و البته استفاده بهینه از آکاردئون لطف بسیاری پیدا کرده است. ترانه خرابم نکن، ترانه خوبی است. این ترانه از همان دست ترانه هاییست که با خودش ملودی می آورد. به این نوع ترانه ها در اصطلاح ادبیات می گویند ترانه ملودی ساز. اما اثر پنجم، "دیگه مشکی نمی پوشم" یکی از بهترین ملودیهای امسال پاپ موسیقی ما را داراست. تنظیم عالی کار شده است. ترانه هم صلابت و جذابیت بسیاری دارد. اگر این اثر را بهترین تراک آلبوم جدید صادقی بدانیم، سخن به گزاف نگفته ایم. فضا سازی (البته به لطف ملودی تلفیقی ایرانی-استانبولی) بسیار کارساز بوده است و شما را قدرتمندانه وارد فضای روایت می کند. تنظیم عالی و هوشمندانه و پخته "مهران خالصی" قابل تحسین است. در مورد "دلیل بودن"، اثر ششم، باید بگویم "صادقی را که می شناسید". او حتما باید در هر آلبوم یک چنین اثری داشته باشد. ملودی این اثر شعر مخصوص به خود را می طلبد. شعر محاوره ای. اصلا اصولا چنین کاری سوال و جدل با خود می آورد. یعنی راوی داستان از عشق خود سوال دارد. با او بحث می کند. برایش خط و نشان میکشد و گاهی هم بی تفاوتی خود را ابراز می دارد. الحق ملودی و تنظیم هم با اینکه کلیشه کار شده اند، اما ترانه را خوب حمایت کرده اند. اثر هفتم یعنی "شیر خسته" شروعی بسیار عالی دارد. ملودی و ریتم نوید یک اثر جان گیر را میدهد. فضا، فضای وهم آور کار شده است تا اعتراض به بدیها به نحو احسن کار شود. ترانه خیلی خوب کار شده است. ترانه ای پیرو ادبیات تعلیمی. حرفی صریح، شرافتمندانه و بی پروا که خاصه اخلاقیات و معیارهای صادقی است: "وقتی قیمت شهامت کمتر از قیمت نونه وقتی نقل نقد و سکه ست هر شغالی مهربونه" انصافا انتخاب ریتم 4/2 ترنس کار عاقلانه ای بوده است. پایان کار (Fade out) هم با تلقین حس توحش و تاسف که خاصه حرف ترانه است، بسیار عالی کار شده است. حقیقتا، شیر خسته یکی از سه اثر خوب این آلبوم است. "دروغ گفت"، اثر بعدی، با استفاده از "ساز مادر" یعنی پیانو خیلی توانمندانه حس تاسف و تنهایی را به تصویر کشیده است. به سوز و بغض صدای صادقی توجه کنید که دلچسب است. البته جاهایی افراط در اجرای تحریرها توسط خواننده موجب زدگی ذائقه مخاطب می شود. ترانه حرف برای گفتن دارد اما خیلی صلابت ندارد. ملودی تا حدودی زیبا و لطیف است. اما تنظیم اصلا خوب کار نشده است. "معین راهبر" در تنظیم این اثر توفیق "سرت سلامت" را نداشته است. بندر را که می شناسید. حال و هوای خوب و باصفای خود را دارد. حس تفتان گرمای شرجی های عاشقانه جنوب کشورمان. شرجی های صداقت، تلاش و سوز. اثر نهم "جان دل" روایت همین حس و مکان است. حس صادقی به طبعه جنوبی بودنش عالی است و طبیعی است که این کار را خوب اجرا کند. در این اثر همه چیز هماهنگ شده که اجرای صادقی هم خوب باشد و طبیعتا نمی شود بیشتر به آن پرداخت. "راهبر" هم با توجه به آشنایی چندین ساله همه ما و بالاخص خود او با موسیقی بندری کار سختی پیش رو نداشته است. اما "زبون آسمون" یعنی اثر دهم؛ کاری کلیشه ای که با وجود این ویژگی به لطف تنظیم خوب ارزش شنیده شدن را دارد. ترانه اما "مضمون نهاد" کار شده است. یعنی بار فنی کمی دارد اما در آن معنا هدف قرار گرفته شده است. اثر یازدهم یعنی "حق با تو بود" کاری جدید از صادقی است. او این بار تصمیم گرفته از ترانه یک ترانه سرا دیگر، و تنظیمی دیگر استفاده کند. اما ملودی را نمی توان کلیشه دانست. چرا که این نوع ملودی خاصه ذائقه و ذات هنری صادقی است. یعنی رنگ و بوی قلب و ذهن صادقی را دارد. "رضا صادقی" این رنگی است. انصافا ترانه "مرجانه زنگنه" ترانه ای خوب است. روان، سلیس، راحت. ترانه باید حرف خود را به سادگی بزند. یعنی نه آزار بدهد و نه خود در تقابل با ملودی و تنظیم آزار بکشد. تنظیم کننده هم با انتخاب ریتم 4/4 رومبا و استفاده مناسب از سازهای گیتار و ویولن و فضاسازی عالی رنگ و جلای خاصی به این تنظیم خوب متفاوت داده است. "دلم گفت" یک کار ترنس 4/2 دیگر، اثر دوازدهم این آلبوم است. این تراک خیلی خوب کار شده است. کاری تابع فضای مدرن آهنگسازی. تنظیم در جهت پیوسته و زنجیره کردن ملودی حرکت میکند. گویی ریتم پیوسته و نامتقاطع در گوشهای مخاطب جاری میشود. ملودی هم جدید و هم دلنواز است. ترانه با این که خوب است اما نمره کمتری نسبت به ملودی جان بخش و تنظیم عالی این اثر دارد. "دلم گفت" با توجه به ملودی و تنظیم جذاب و حرفه ای، یکی دیگر از کارهای خوب این آلبوم است. خوب و بد اثر سیزدهم این آلبوم، ترانه شفاف و خوبی داشته که متاسفانه بار فنی کمی دارد اما در کل قابل قبول است. ملودی از تم عربی، یونانی، و استانبولی که بسیار هم زیبا و جذاب بوده، بهره برده است (در پشت جلد آلبوم هم نوشته شده الهام از "موزیک شرقی". واقعا در اعجاز "ویولن کر" شکی نیست. حسی که جمعی از ویولن ها به گوش حساس مخاطب امروزی می دهند بی نظیر است. تنظیم "صادقی" و "راهبر" هم به موازات ملودی بسیار جذاب، موفق بوده است. "دلم گفت" یکی دیگر از سه اثر خوب این آلبوم است. تراک چهاردهم هم که تکرار "چراغا رو خاموش کن" می باشد. در کل، مهربانی و شفافیت مهم ترین عناصر محسوس کارهای صادقی هستند. آلبوم "دیگه مشکی نمی پوشم" همچون آلبوم "وایسا دنیا" آلبومی موفق است که باید به آن احترام گذاشت، آن را عمیق شنید، و از آن غایت بهره را برد.