در مقاله گذشته با هنر سوزندوزی بلوچ آشنا شدید. در این مقاله با نقوش بکار رفته در این هنر بیشتر آشنا خواهید شد. خاستگاه نقش و نگارها نقش و نگارهای عامیانه آمیخته با زندگی مردم است . منبع الهام بخش ، دیدهها و شنیدهها یا حتی آرزوهای مردم است . به بیان دیگر موتیفهای اصلی این نقش و نگارها بن مایه ذهنی دارد ، به همین دلیل ممكن است سوزن دوز در حین كار آن فی البداهه چیزی بیفزاید یا از آن كم كند . این نقش و نگارها نیز چون ترانههای عامیانه كه سرایندهی مشخصی ندارد معلوم نیست از كدام ذهن پویایی نشأت گرفته و جاودانه شده اند .( 1 ) از دیگر ویژگی نگارههای عامیانه یكی هم این است كه برخی از آنها به مرور نام و مفهوم اولیه خود را از دست داده و به صرف تشابهی كه با شیئی یا حیوان بخصوصی داشته اند نام آن شیء یا حیوان را گرفته اند ، به این دلیل كه بدواً حضور بعضی نقشها منطقی به نظر نمی آید هر چند در هنر عامیانه نباید در جستجوی منطق و چار چوب از پیش تعیین شده ای بود ولی این بدان معنی نیست كه هنر عامیانه فاقد ضابطه و قانونمندی است . ابهامی اگر وجود دارد بی تردید ناشی از تعویض شناسنامه است.( 2 ) بطور كلی خاستگاه نقش و نگارهای بلوچ را می توان در مفاهیم زیر طبقه بندی كرد : 1ـ گلها و گیاهان مثل : مِرْچُك ، گل گلدان ، گل مورت كه مورت نام گردنبندی از زیور آلات زنان بلوچ است ولی در اصل مورت درختی است كه برگهای آن استفادهی داروئی دارد ، مثل برگهای درخت كُنار كه از آن سدر تهیه می شود ، بورُّك به معنای شكوفههایی است كه تبدیل به میوه نمیشوند ، بهار همان فصل بهار است ، شیرَگو كه از شیرهی خرما حاصل شده و چَنْدَن هار كه چَندَن درختی در هند است . هر چند گل در این منطقه كمتر از مناطق دیگر ایران است ، ولی بلوچ از اَشكال هندسی بخصوص سه گوش كه قابلیت شكل پذیری بیشتری دارد برای ساختن طرح گلهای مختلف استفاده میكند و آنقدر از این نقش بهره جسته كه از سوزن دوزی تعبیر به گلستان دوزی می كند. ( نا گفته نماند كه كلمهی ئـك به معنای گل است و طرحهایی كه بدین نامند ، منظور نوعی گل است ) . نقش و نگارهای عامیانه آمیخته با زندگی مردم است . منبع الهام بخش ، دیدهها و شنیدهها یا حتی آرزوهای مردم است . به بیان دیگر موتیفهای اصلی این نقش و نگارها بن مایه ذهنی دارد ، به همین دلیل ممكن است سوزن دوز در حین كار آن فی البداهه چیزی بیفزاید یا از آن كم كند . این نقش و نگارها نیز چون ترانههای عامیانه كه سرایندهی مشخصی ندارد معلوم نیست از كدام ذهن پویایی نشأت گرفته و جاودانه شده اند 2ـ ابزار و وسایل زندگی : مثل پلیوار پنكهای كه شكل ظاهری آن شبیه پنكه است و پنكه وسیلهی سرما زای خوبی برای ایام گرم سال در بلوچستان است كه فصل تابستان آن بیش از سه ماه طول می كشد . زن بلوچ به زیور آلات اهمیت زیادی می دهد و این را در نقشهای سوزن دوزی نیز می توان یافت؛ مثل جَوَك كه نام گردنبندی است و مورت كه قبل از این آمد و شمس بانور كه بانور به معنای عروس است و شمس نام قطعه طلایی است كه از روی موها وسط پیشانی آویزان می شود . 3ـ عناصر طبیعت مثل : ماه ءُ روچ ( Mah- o - roc ) همان ماه و خورشید است ، سات سهیلی ( Sat Sohayli ) به معنای ستارهی سهیل است ( البته سهیل به معنای میوهای كه بعد از وقت میرسد نیز هست) ، كوه بندر و ... 4ـ حیوانات مثل : كـئـار پادَك ( Kettar-e-padak ) : پای حشره ، مُرگ ءُ چورگ ( Morg-o-curag ) : مرغ و جوجه ، مُرگ پانچ ( Morg panc ) : پای مرغ ، بال كبوتر ، چَمّ ماهی ( Camm mahi ) : چشم ماهی و … 5ـ ویژگیها یا اعضاء بدن انسان : چَمّ مژه ( Camm moza ) : چشم مژه ، چمّ سورمَگ ( Camm surmag ) : سورمهی چشم ، شَرّین جَنِك ( Sarren janek ) : زن خوب ، قلب جوانان ، چمّ بُروان ( Camm borwan ) : چشم ابرو ، پاد نُنُّك ( Pad-e-nonnok ) : پای نوزاد و ... قابل ذكر است كه چهرهی انسان در نقوش سوزن دوزی بلوچ به تصویر كشیده نمی شود ، چون نقاشی چهره یا هر جانداری را گناه می دانند و معتقدند روز قیامت از چنین شخصی خواسته می شود كه در آن اثر روح بدمد . 6ـ ذهن و تخیل : هنرمند بلوچ چون دیگر نگارگران نقوش عامیانه بیشتر به آفرینشهای ذهنی خود توجه دارد. بلوچ در دنیایی از تخیل زندگی می كند ، چه بسا نقشهایی را می آفریند كه صاحب آن نقش را در عمر خود به چشم ندیده است مثل طرح طائوس ( Ta-us ) كه در بلوچستان وجود نداشته است و بلوچ این نگاره را در تعاملی كه با هندی ها داشته ، كسب نموده است( 1 ). آدینك ( Adink ) یعنی آینه ، نیز یكی از نگارههای مسلط بر دوخت بلوچ است ، زیرا بلوچ ، گویی در حیات خود همه جا محصور در آینه است . نور پرجلای خورشید در پهنهی بیابان خشك سكندر مانند كه دشت را چون آینه جلا می دهد و بلوچ را مسحور خود می كند . یكی از نمودهای بارز این شیء در « سكًه» جلوه كرده است كه آینه به مثابه مواد خام آن است . بلوچ در سوزن دوزی یا از آینه استفاده می كند یا نقش آن را به تصویر می كشد .(2) علاوه بر اینها از معنی لغوی برخی نقوش می توان به خاستگاه آن پی برد كه در موارد ذكر شده ی فوق به نمونه های فراوانی اشاره شد . نامگذاری نقوش بیشتر به جهت شباهت آنها با امری خارجی ، قیمت بالا یا زیبایی فوق العاده است . مثل نقش « دلكش دست مَرَس » ( Delkass Dastnaras ) به معنای دل خواهان آن است ولی دست به آن نمی رسد كه به خاطر زیبایی و قیمت بالای طرح به آن چنان نامی داده اند . گاه توجه جامعه به امری خاص مثلاً به فوتبالیست یا بازیگری باعث تغییر نام شده است ؛ مثل توپ علی دایی و اخیراً بامشاد . حتی نحوهی دوخت در نام آن تأثیر داشته است ؛ مثل گِرءُ هِلّ ( Ger-o-hell ) یعنی بگیر و بگذار. همانطور كه دو لوزی خالی در وسط نقش بسته كه از گرفتن تارهای كناری در دوخت و گذاشتن این قسمت ، چنین طرحی ایجاد شده است ، یا طرح روچ بَر ( Roc Bar ) كه به دلیل كندی كار دوخت، آنرا روز بر نامیده اند ، یعنی كار دوخت آنقدر كُند است كه روز را زود به پایان می رساند . در سوزن دوزی برای سرعت و سهولت كار، نخست روی پارچه كتان حصیری یا ارگانزا كه مخصوص شماره دوزی است ، سوزن دوزی میكنند و سپس قطعهی سوزن دوزی شده را به لباس می دوزند كه به هیچ وجه ظرافت سوزن دوزی روی پارچه را ندارد . بعلاوه با استفاده از این شیوه به تدریج نام اصلی نقوش فراموش می شود و جای آن را اعداد و ارقام می گیرد ، زیرا سوزن دوز بجای اینكه نام نقش را بگوید هر نقش را بسته به تعداد تاری كه برای دوختن آن بكار می برد نام گذاری می كند؛ مثلاً چون برای دوختن نگارهی « موسم» (Mosom ) ، 6 تار بكار گرفته می شود ، به این نقش شش تاری می گویند . در منطقه دلگان به نقش طائوس ، 6 تاری و به نگارهی «بكالو» 19 تاری می گویند كلام آخر امروزه صنایع دستی برای جلب بازار دخل و تصرفی در كیفیت این هنر بوجود آورده است كه به میزان قابل توجهی از ارزش فرهنگی آن كاسته است . مثلاً در سوزن دوزی برای سرعت و سهولت كار، نخست روی پارچه كتان حصیری یا ارگانزا كه مخصوص شماره دوزی است ، سوزن دوزی میكنند و سپس قطعهی سوزن دوزی شده را به لباس می دوزند كه به هیچ وجه ظرافت سوزن دوزی روی پارچه را ندارد . بعلاوه با استفاده از این شیوه به تدریج نام اصلی نقوش فراموش می شود و جای آن را اعداد و ارقام می گیرد ، زیرا سوزن دوز بجای اینكه نام نقش را بگوید هر نقش را بسته به تعداد تاری كه برای دوختن آن بكار می برد نام گذاری می كند؛ مثلاً چون برای دوختن نگارهی « موسم» (Mosom ) ، 6 تار بكار گرفته می شود ، به این نقش شش تاری می گویند . در منطقه دلگان به نقش طائوس ، 6 تاری و به نگارهی «بكالو» 19 تاری می گویند .( 1 ) همچنین كاربرد مُهر برای طرح نقش بر پارچه با دوخت بدون استفاده از مُهر ، دوخت متفاوتی را ایجاد می كند و از زیبایی آن می كاهد . مردم منطقه به این نقشها ، تپّهای گفته و به آن در مقابل دست دوزهای الهام گرفته از تخیل برای حك نمودن نقش ، به دیده حقارت می نگرند . شباهت برخی طرحها به وقایع روز مره كه گاه اهمیت می یابند و یا مكان دوخت باعث تغییر نام اصلی آنها شده تا جایی كه نام اصلی از یاد رفته است مثل طرح توپ علی دایی و كویئـه دوچ كه به دوختهای شهر كویته پاكستان گفته می شود . امید كه شتابزدگی نسل جدید ، این هنر اصیل را كه اقتصادی نیز هست به باد فراموشی نسپرده و برای پایداریش بكوشد.