«داود رشیدی» یكی از مهمترین و تاثیرگذارترین بازیگران سینمای ایران است كه عموما مخاطبان خاطرات شیرینی از نقش آفرینی های وی دارند. این هنرمند پیشكسوت 25 تیر سال 1312 در تهران بدنیا آمد و به خاطر اشتغال پدر در وزارت امور خارجه، سال هایی را در كشورهایی مانند تركیه و فرانسه گذارند. رشیدی جوان با وجود علاقه بسیار به بازیگری، تحصیلات آكادمیك خود را در رشته علوم سیاسی دانشگاه ژنو سوییس گذراند و در كنار آن به یادگیری بازیگری و كارگردانی پرداخت. رشیدی سرانجام در سال 1343 و در حالیكه 31 سال داشت به ایران بازگشت و به استخدام اداره تئاتر درآمد. در آن ایام تئاتر برخلاف سینما، ارج و قرب خاصی و مخاطبان بسیاری نیز از سطوح مختلف جامعه داشت. رشیدی سپس گروه تئاتر «امروز» را پایه گذاری كرد كه همچنان پس از گذشت نزدیك به نیم قرن پابرجا مانده و در سال های اخیر نیز نمایش هایی را به كارگردانی خود به صحنه برده است. در این ایام بواسطه سطح نازل تولیدات سینمای ایران اغلب بازیگران بزرگ تئاتر همچون عزت الله انتظامی، داود رشیدی و جمشید مشایخی رغبت چندانی به حضور در این سینما نداشته و به همین خاطر نیز عیار بازیگری در تئاتر بسیار بالاتر از سینما بود. با به راه افتادن موج نوی سینمای ایران در سال های پایانی دهه 40، رشیدی نیز به مانند باقی بازیگران شاخص تئاتر به فیلمسازان موج نو ملحق شد. با این تفاوت كه جنس فیلم های او به بدنه سینمای ایران نزدیك تر بود و كمتر شمایل روشنفكرانه ای داشت. «فرار از تله» ساخته جلال مقدم و «كندو» به كارگردانی فریدون گله شاخص ترین كارهای سینمایی او پیش از پیروزی انقلاب بود كه در آنها موفق به خلق ضدقهرمان های درخشانی شده است. وی در سال های آغازین دهه 50 در سمت مدیر گروه نمایش و سرگرمی تلویزیون ملی ایران مشغول به كار شد و به تله تئاتر سروشكل حرفه ای تری بخشید كه 20 سال بعد به تولید آثار شاخص و ماندگاری در سیمای جمهوری اسلامی ایران ختم شد. پس از پیروزی انقلاب در سال 1357 رشیدی به مانند بسیاری از بازیگران هم دوره خود به سینما گرایش بیشتری یافت و در كنار آن در مجموعه های تلویزیونی نیز به ایفای نقش می پرداخت. از نخستین كارهای سینمایی او در این ایام می توان به «كركس ها می میرند» و «آقای هیروگلیف» اشاره كرد كه بواسطه فقدان یك ضابطه مشخص در رابطه با ممیزی ها در آن روزها، هیچگاه رنگ پرده سینما را ندیدند. علی حاتمی در آن ایام كلید فیلمبرداری «تهران روزگار نو» كه بعدها به «هزاردستان» تغییر یافت را زد و جمعی از بهترین های سینمای ایران را كه بواسطه آغاز جنگ تحمیلی و ركود سینما بیكار شده بودند، را گردهم جمع كرد. رشیدی نیز كه دوستی دیرینه با حاتمی داشت به این گروه پیوست و بهترین نقش آفرینی عمر خود را انجام داد. با به راه افتادن موج نوی سینمای ایران در سال های پایانی دهه 40، رشیدی نیز به مانند باقی بازیگران شاخص تئاتر به فیلمسازان موج نو ملحق شد. با این تفاوت كه جنس فیلم های او به بدنه سینمای ایران نزدیك تر بود و كمتر شمایل روشنفكرانه ای داشت شخصیت «مفتش شش انگشتی» كه نقشی كلیدی در پیشبرد داستان دارد، از آن دسته شخصیت های چند لایه ایست كه بازیگر اهل ریسك و عاشق كار را به چالش كشیده و لذتی عمیق ناشی از خلق شخصیتی یگانه می بخشد. او با توجه به شخصیت پردازی دقیق حاتمی، ضدقهرمان فوق العاده ای را خلق كرد كه در میان شخصیت های ریز و درشت «هزاردستان» درخشیده و مخاطب هیچگاه از یاد نمی برد. برای مثال به صحنه دزدی جواهرات از جواهرفروشی «غازاریان» در قسمت های ابتدایی «هزاردستان» و بازی رشیدی در این نقش توجه كنید كه در ادامه و در فصل به بند كشیدن «رضا خوشنویس» مخاطب را به حیرت می اندازد. «بی بی چلچله» ساخته كیومرث پوراحمد كه بارها روی آنتن شبكه های تلویزیونی نیز رفته، بسیار مدیون حضور دلنشین و بازی دیدنی رشیدی در نقش كامیوندار بداخلاقش است كه به دوستی اش با كودك قهرمان (فرزند واقعی مرد كه هیچگاه ندیده بوده اش) داستان عمق بیشتری بخشیده است. رشیدی در دهه 60 با بازی در فیلم های «كمال الملك» ساخته زنده یاد علی حاتمی، «هیولای درون» ساخته خسرو سینایی، «گل های داوودی» به كارگردانی رسول صدرعاملی محبوب مخاطبان و تماشاگران عادی سینمارو شد و در عین حال نظر منتقدان را نیز به خود جلب كرد. در این میان «گل های داوودی» پرفروش ترین فیلم سال شد و دو تای اولی نیز در جشنواره فیلم فجر مورد توجه بسیار قرار گرفتند. «شیلات» و «خانه عنكبوت» نیز در دو گونه متفاوت سینمایی با اقبال عمومی مواجه شده و رشیدی را در جمع ستاره های آن زمان سینمای ایران جای داد. در سال های پایانی دهه 60 و ابتدای 70، رشیدی بیشتر به سمت تلویزیون آمد و در مجموعه های پرمخاطبی همچون «گل پامچال» ساخته محمدعلی طالبی، «عطر گل یاس» و «آوای فاخته» هر دو از ساخته های بهمن زرین پور به ایفای نقش پرداخت. ملودرام هایی ساده و كلیشه ای كه رگ خواب مخاطب را در دست داشته و قصه خود را به راحتی روایت می كردند. از معدود فیلم های سینمایی رشیدی در دهه 70 می توان «راه های افتخار» به كارگردانی داریوش فرهنگ در كنار «بزرگ بزرگ خیلی بزرگ» ساخته فرزین مهدی پور اشاره كرد كه هیچكدام نه گیشه موفقی داشته و نه در نزد منتقدان و نویسندگان سینمایی محبوبیتی كسب كردند. مجموعه های «امام علی(ع)» ساخته داود میرباقری، «امام حسن(ع)» و «ولایت عشق» به كارگردانی مهدی فخیم زاده از دیگر كارهای تلویزیونی دهه 70 رشیدی است كه بواسطه پرداختن به زندگی معصومین(س) به شدت مورد توجه عموم قرار گرفتند. رشیدی این روند را در دهه 80 نیز ادامه داد كه به مجموعه دیدنی «مختارنامه» ساخته داود میرباقری ختم شد كه بازی عالی را از وی در نقش «نعمان بن بشیر» شاهد بودیم. وی در سال های اخیر به سمت تئاتر گرایش بیشتری یافته و چند كار را در سمت نویسنده و كارگردان روی صحنه برده كه تمامی آنها با استقبال چشمگیری روبرو شدند. برای نمونه می توان از نمایش «منهای دو» نام برد كه ساعات دلپذیری را برای مخاطبان رقم زد اما هیچگاه نتوانست خاطره شیرین نمایش «پیروزی در شیكاگو» را در ابتدای دهه 70 برای مخاطبان قدیمی تر خود زنده كند.