احمدرضا درویش ، کارگردانی که با فیلمهایش به صورت مستقیم و غیرمستقیم به جنگ و دفاع مقدس پرداخته و بیش از هر چیز دغدغه پرداختن به این مقطع تاریخی را از ورای زمان حال برجسته کردهاست. درویش فارغالتحصیل رشته گرافیک و معماری است. فعالیت هنری را از سال 61 با کارگردانی نمایشهای تلویزیونی آغاز کرد و از اعضا هیئت مدیره موسسه "فرهنگ و تماشا" بودهاست. درویش هفت فیلم در کارنامه فیلمسازی خود دارد که فیلمنامه آنها را هم خودش به نگارش درآورده است. او تاکنون مشاور و دستیار کارگردان چند فیلم بوده و از آن دسته فیلمسازان دفاع مقدسی است که آسیب شناسی جنگ در زمان حال دغدغه اصلی اوست. "آخرین پرواز" محصول سال 68 اولین تجربه فیلمسازی درویش است. فیلم با تکیه بر ماجراهای جاسوسی و گروگانگیری که در زمان جنگ باب بوده تلاش میکند مسئله خود را جهانی کند و با بسط دادن ماجرا به فرانسه و درگیریهای طراحی شده، به نوعی جنگ ایران و عراق را از زاویهای جدید به تصویر بکشد. فیلمی که کمتر تصویری از جبهه و خاکریز و... ارائه میدهد اما تئوریهای جدیدی برای تحلیل این مقطع تاریخی در بطن خود دارد. "ابلیس" محصول سال 69 فیلمی است که نسبت مستقیم با فیلم قبلی درویش دارد. محوریت داستان با یک کارمند فرودگاه است که عضو یک گروه جاسوسی است و سازمان به او بدگمان میشود. بحران روحی که سعید دچارش شده با انفجار هواپیما و تصور کشته شدن همسر و فرزندانش در هواپیما شدت میگیرد و... بخش اعظم فیلم به سکانسهای پرتعلیق خودکشی او از روی جرثقیل اختصاص یافته است. فیلم به شیوه الگوی آشنای فیلمهای جاسوسی و گروگانگیری قرار گرفتن یک فرد از گروه جاسوسی در معرض اتهام و بحران و سیر فروپاشی او را به تصویر میکشد و از آن دسته فیلمهایی است که به شیوه غیرمستقیم از تجاوز و هجوم زیرپوستی دشمن در قالب گروههای نفوذی جاسوسی میگوید. فیلم پس از درخشش خسرو شکیبایی در "هامون" توانست از حضور خاص این بازیگر مورد توجه قرار بگیرد. او در صحنههای درگیری با همسرش و اعتراف به عشق همان حمید هامون است که در آغاز راه هنوز تکرار شدنش برای مخاطب جذابیت داشت. تیزر و آنونس فیلم با تک جمله شکیبایی هنوز هم در ذهن مخاطب باقیست. "آذرخش" محصول سال 71 با قصهای حول محور رفاقتهای آغاز انقلاب است. داستان آشنای دو رفیق که یکی بر سر دو راهی انتخاب گرفتار شده و دیگری او را سوژه داستانش قرار میدهد. در عین حال تغییر شرایط زمان و کمی هم وسوسههای کار خلاف به کمک میآیند تا در مجموع "آذرخش" فیلمی شود محصول دیدگاه دهه شصت نه فیلمی از جنس زمانه در دهه هفتاد. "کیمیا" محصول سال 73 با قصهای خاص و تأثیرگذار از تبعات جنگ ساخته شد. فیلمی که با شکل گرفتن هسته اولیه آن در زمان حمله به خرمشهر و آبادان، با بسط داستان به زمان حال تلاش میکند فیلمی از جنس زمان خود شود. محور اصلی نوزادی است که هنگام به دنیا آمدن در زیر آتش و خمپاره، مادرش را از دست میدهد و پزشکی او را نجات داده و فرزنده نداشتهاش محسوب میکند. وجهی از حاشیه و تبعات دفاع مقدس که در زمان حال میتوان به آسیبشناسی آن پرداخت. حالا پدری که پس از آزاد شدن از اسارت عراقیها به دنبال دخترش آمده، در شرایطی با دختر مواجه میشود که نشانی از او ندارد و خانم پزشک هم روی خوش نشان نمیدهد. هر چند فیلم با تصمیم خطیر پدر به ترک دختر و واگذاشتن او به خانم پزشک تمام میشود اما تقابل چالش برانگیز پدر و پزشک در بخش میانی، فیلم را واجد چند قهرمان اصلی میکند. در ادامه وقتی بحرانهای دختربچه را هم به آنها اضافه میکنیم این نکته برجسته میشود که "کیمیا" فیلمی است با زاویه دیدی گسترده که میتواند از همه کاراکترهای خود تصویری لازم و کافی ثبت و دغدغههای آنان را دست یافتنی و ملموس کند. "سرزمین خورشید" محصول سال 75 بازهم موقعیتی از زمان جنگ ایران و عراق را نشانه میرود که به موتیف تکرارشونده فیلمهای او منجر میشود. ماجرای حصر خرمشهر، اقداماتی که جهانآرا برای نجات بیماران با آمبولانس انجام میدهد و همراهی شش همسفر که از بد روزگار کنار هم قرار گرفتهاند. فیلم بیش از هر چیز تصویر سیاه و در عین حال واقع نمایی از جنگ ارائه میدهد. تصویری که به قلع و قمع شدن یک یک آدمها میانجامد و در عین حال تصویر تخت سربازان عراقی را به واسطه همراهی جمع احیاء میکند. فیلمی که محصول نگاه عریان و واقعگرای پس از جنگ است. درویش هفت فیلم در کارنامه فیلمسازی خود دارد که فیلمنامه آنها را هم خودش به نگارش درآورده است. او تاکنون مشاور و دستیار کارگردان چند فیلم بوده و از آن دسته فیلمسازان دفاع مقدسی است که آسیب شناسی جنگ در زمان حال دغدغه اصلی اوست. "متولد ماه مهر" محصول سال 78 را میتوان فیلمی دوگانه با طراحی موقعیتی خاص محسوب کرد. محور اصلی فیلم درگیریهای سیاسی دانشجویان آن دوره با قوانینی است که دختران و پسران را از هم جدا میکند. در این میان با انتخاب مهتاب و دانیال به عنوان نمایندگان قشر مرفه-مذهبی و یک دانشجوی شهرستانی ساده، مناسبات هر یک را برجسته می کند. هر چند درگیریهای سیاسی به تبع فضای دهه هفتاد پررنگ است اما به نظر میآید هسته اصلی فیلم جایی است که دانیال تاب مناسبات روز را نیاورده به زادگاه خود در جنوب بازمیگردد و این بازگشت به ریشهها نوعی رجعت به پایانی است که او شایستگی درگیر شدن با آن را دارد. گیر افتادن در میدان مین هر چند پرداختی رئال دارد ولی وجه سورئالیستی و نمادین آن برجسته میشود تا جایی که میبینیم درویش سال 78 رجعتی دارد به شهادت در میدان مین زمان جنگ که دانیال (جوانی که با نسل جوان امروز همخوانی ندارد) لیاقت آن را پیدا میکند و ... همان پلاک آشنایی که در انتها دو تکه میشود. "دوئل" محصول سال 82 بود. فیلمی که مقدمات، ساخت، نمایش و... آن با بزرگنمایی به گونهای طراحی شد تا بدل به فیلمی شود برای همه دوران دفاع مقدس. "دوئل" با انتخاب دو مقطع زمانی جنگ و حال در جنوب و بین قبایل محلی تلاش دارد از زاویه ای خاص و نسبتاً جدید به بازخوانی روایت های مستند از عملیات های خاص بپردازد و جزئیاتی از آنها را به مدد داستانپردازی و تخیل پررنگ کند که نیاز درام و سینماست. بنابر همین نیاز درام است که تخیل فیلمساز ماجرای گاوصندوقی را که گروهی محلی به دنبال آن هستند به صورت موازی با بحران حمله دشمن پیش می برد. به این ترتیب او دغدغه هایی ورای حفظ خاک را نزد اقشار دیگر مطرح کرده و در انتها به حرفی از جنس زمان می رسد که طمع و حرص را در کنار دیگر دغدغههای انسانی برجسته میکند. فیلمی که با توجه به هزینه تولید، طول زمان ساخت، بازیگران حرفهای و... فیلمی خاص شد ولی نه ماندگار در سینمای دفاع مقدس. "روز رستاخیز" آخرین ساخته این کارگردان سینما است که سال 88 کلید خورد. این فیلم روایتی از واقعه عاشورا است. مطالعات این فیلم از اواسط تولید "دوئل" در سال 81 آغاز شد. پس از بیش از یک سال پیشتولید، این پروژه، همزمان با اربعین امام حسین(ع) 16 بهمن 1388کلید خورد، پروژهای که درویش 3 سال را صرف تحقیق و نگارش فیلمنامه و یک سال هم صرف فیلمبرداری اش کرد. در واقع پروژهای چند ساله است که مراحل مختلف و طولانی تحقیق، نگارش، تدارک، پیشتولید، فیلمبرداری و تدوین را پشت سرگذاشته و حالا روزهای پایانی صداگذاریاش را سپری میکند و به زودی مرحله صداگذاری و ساخت موسیقی این فیلم سینمایی به پایان خواهد رسید. این فیلم یکی از معدود فیلمهای تاریخ سینمای ایران است که به سراغ استفاده بجا و مناسب از تکنیک CGI رفته است و با مطالعه و شناخت تواناییهای این تکنیک و پیش نیازهای آن، مراحل فنی کار در خارج از ایران انجام میشود. شیوه فیلمبرداری این پروژه سوپر 35، اسکوپ، صدای دالبی دیجیتال است. جدیدترین ساخته درویش پس از با مدت زمان دو ساعت و نیم برای نمایش عمومی در سال 91 آماده میشود. این کارگردان فیلم "روز رستاخیز" را به دوستدارانِ عدالت و آزادگی تقدیم کرده است. پوریا پورسرخ، حسن پورشیرازی، فرهاد قائمیان، بابک حمیدیان، بهادر زمانی، انوشیروان ارجمند، علی جاویدفر، انوش معظمی، حمید جدیدی و میرطاهر مظلومی، مهتاب کرامتی، شقایق فراهانی، لیلا بلوکات و زهره حمیدی بازیگران این فیلم هستند. فیلمبرداری "روز رستاخیز" 16 بهمنماه 88 همزمان با اربعین حسینی در شهرستان بم آغاز شد. فیلم مقطع تاریخی مرگ معاویه تا شهادت امام حسین (ع) در روز عاشورا را روایت میکند. حسین جعفریان مدیر فیلمبرداری و علی برازنده فیلمبردار این فیلم هستند.