به یاد پل نیومن (2008 - 1925)، بازیگر سینمای جهان «یك نفر آن بالا مرا دوست دارد» (1956) و «تابستان گرم و طولانی» (1958) را از او دیده و تازه در نشریات با نام، بازی و زندگی او آشنا شده بودم؛ جوان و شاداب با دو چشم آبیرنگ و تحرك و انعطافپذیری در نقش، اما هنوز به بازی فوقالعادهی او پی نبرده بودم. مجلهی «فیلم و هنر» در اوایل دههی چهل خورشیدی در مقدمهاش نوشته بود كه: «ما مجبوریم از شمارهی آینده یك ریال به قیمت مجله بیفزاییم». وقتی 14 ساله بودم بیصبرانه در آن شهر كوچك در كنار تنها دكهی روزنامهفروشی كه كتاب و نوشتافزار هم عرضه میكرد در انتظار این نشریه بودم. مجله رسید، اصلاً همانجا بودم كه مأمور پست بستهی مجله را به دست كتابفروش داد. وقتی گشوده شد 6 ریال در دست داشتم، زیر لوگوی مجله درشت نوشته شده بود «6 ریال» و عكس بزرگ از چهرهی «پل نیومن» را روی جلد داشت. مبدأ گرانی مجلهی فیلم و هنر از 5 ریال به 6 ریال از عكس پل نیومن شروع شد و سالهای بعد این افزایش قیمت ادامه داشت و من پیش خودم میگفتم: «پل نیومن مجله را گران كرد»! بعدها دانستم كه او بازی تكنیكی و شیوهگرایی دارد و در ازدواج ثابتقدم است و طبق نظرات خود و همسرش سالها در كنار هم زندگی خوبی را تجربه كرده بودند. طولانی بودن ازدواج پل نیومن و «جوآن وودوارد» باعث شد كه چندین بار تقدیرنامه و تشویقنامههایی از طرف سازمانهای خانوادگی و بنیادهای ازدواج دریافت كنند. او غیر از بازیگری دلمشغولی دیگری هم داشت؛ در عمر طولانی و پركار خود از رانندگان حرفهیی مسابقات اتومبیلرانی بود. جوآن وودوارد (متولد 1930) از سال 1958 وقتی 28 سال بیشتر نداشت با پل نیومن كه 33 ساله بود پیمان زناشویی بست كه تا مرگ پل نیومن ادامه یافت. تحصیلات او در رشتهی مد و لباس بود و سالها در برادوی بازی كرد و یك سال قبل از ازدواج برای فیلم «سه چهرهی حوا» (1957) بهترین بازیگر زن شناخته شد و برندهی اسكار گردید. در سالهای اولیهی آشنایی و ازدواج به اتفاق پل نیومن در فیلمهای «تابستان گرم و طولانی» (1958) و «نگاهی از تراس» (1960) بازی كرد. وقتی پل نیومن برای فیلم «راشل راشل» (1968) به پشت دوربین رفت و كارگردان شد در فیلم شوهر خود هم بازی كرد. ازدواج جوآن وودوارد با پل نیومن (1958 تا 2008) که 50 سال طول کشید، ركوردساز بود و بادوامترین زندگی مشترك هالیوود را در كارنامهشان ثبت كرد. از ضایعات زندگی این زوج مرگ پسر بزرگشان بود كه بر اثر افراط در مصرف مواد مخدر درگذشت و تا سالها آن را در اندوه فرو برد. پل نیومن پس از مرگ پسرش و ضربهیی كه از این جانب به او خورده بود، «بنیاد اسكات نیومن» را برای معتادان و ترك آنان به نام فرزندش تأسیس كرد كه كار اصلی آن رسیدگی به وضع معتادان بود. پل نیومن پس از گذراندن دوران سركشی و زندگی پس از جنگ ویرانگر به سینما رو آورد و اولین فیلمی كه در آن به ایفای نقش پرداخت، راضیكننده نبود، اما این باعث نشد كه او راه ستاره شدن را برای خود هموار نكند. او خیلی زود جایگاه خودش را به دست آورد و به یكی از ستارههای ماندگار دنیای سینما تبدیل شد. پل نیومن با نامزد شدن در ده شاخهی اسكار به یكی از بزرگترین ستارگان دوران طلایی هالیوود تبدیل شد. او با برخی از بزرگترین كارگردانان تاریخ سینما از «آلفرد هیچكاك» گرفته تا «جان هیوستون» و از «مارتین اسكورسیزی» تا «برادران كوئن» توانست همكاری كند. او در سال 1987 به خاطر فیلم «رنگ پول» اسكار گرفت، در واقع این فیلم نوعی دنبالهسازی «بیلیاردباز» بود. آكادمی اسكار در طول بازیگری پل نیومن دو جایزهی افتخاری اسكار به او اعطا كرده بود، او آخرین بار برای فیلم «جادهیی به سوی تباهی» نامزد اسكار شده بود. پل نیومن چون بسیاری از بازیگران هالیوود، از جلوی دوربین به پشت دوربین رفت و به كارگردانی رو آورد. او از سال 1968 تا سال 1973 سه فیلم سینمایی را كارگردانی كرد: «راشل راشل» (1968)، «گاهی یك تصویر بزرگ» (1971) و «تأثیر اشعهی گاما روی گلهای مینا» (1973). با توجه به این که هیچ کدام از این سه فیلم پیروزی به دنبال نداشت، او پس از سال 1973 فیلمسازی را كنار گذاشت و باز در مقابل دوربین ظاهر شد. به دلیل عمر طولانی پل نیومن، آثار سینماییاش فهرست بلندبالایی دارد، اما میتوان به اجمال این فیلمها را نام برد: گربه روی شیروانی داغ (1958)، اكسدوس (1960)، بیلیاردباز (1961)، پرندهی شیرین جوانی (1962)، ماجراهای یك مرد جوان (1962)، هاد (1963)، نوع جدید عشق (1963)، محاكمه در آفتاب (1964)، هارپر (1966)، لوك خوشدست (1967)، مردان حادثهجو (1969)، نیش (1973)، پنج نفر (1979) و ... مدتی در بیمارستان بستری بود كه گفت باید به خانه برگردد و در خانه بمیرد، اما او در خانه چشم از جهان نبست بلكه در بیمارستان از دنیا رفت. او برای سینمادوستان دستِ كم ? دهه خاطرات فراوانی را از شخصیتهای مختلف بر پردهی سینما بهجای گذاشت. به علت عمر طولانی پل نیومن و ورودم به عرصهی شناخت سینما و البته لذت بردن از آن، دورهی طولانی شادمانی با سینما را با فیلمها، عكسها، نظرها و مصاحبههای او سر كردم. از «هاد» (1963) خاطرهی خوب توأمان با عذاب دارم. این فیلم را «مارتین ایست» ساخته بود. صد كیلومتر جادهی كوهستانی پرپیچ و خم را آن هم عقب پیكاب (وانت) به خاطر ارزانی سفر، به اهواز طی طریق كردم تا آن را در سینما «كارون» - كه در میان جنگ تحمیلی بمب خورد و ویران شد و اكنون پاساژی جایش برپاست - ببینم. پل نیومن با آن هیبت، با لباس راحتی و كلاهشاپو در كنار «پاتریشا نیل»، ارزش رنج سفر را داشت. هاد روایتی گیرا از اضمحلال اخلاقی غرب مدرن است همراه با نگاهی صریح و نومیدانه به تضاد نسلها كه به تصویر شوریدهیی نایل آمده بود. هومر گلهدار پیر در ادارهی امور مزرعهی خود دچار مشكل است و هاد (پل نیومن) پسر بیبند و بارش به جای كمك به او دنبال نوشخواری و خوشگذرانیاش است. پس از دیدن فیلم هاد، از بازی پل نیومن خرسند بودم اما از این كه به پدر بیمهری میكرد ناراحت. سرِ چهارراه امام - سراغ نشریات قدیمی رفتم. فروشنده همیشه چند كارتن از نشریات گذشته داشت. سراغ نشریات سینمایی را گرفتم، كارتنش را نشانم داد. با چانه زدن میتوانستم دستِ كم 13 جلد مجله بخرم. طی جستوجویی، آفیش فیلم هاد را دیدم و بیدرنگ آن را خریدم. پل نیومن در نقشهای گوناگون و متنوع ظاهر شد كه هر كدام كاراكتر ویژهیی داشتند. مگر میشود با عصا رفتن او را در «گربه روی شیروانی داغ» فراموش كرد. یك ماه و نیم پیش كه خبرگزاریها از وخیم شدن بیماریاش خبر دادند و بهویژه با این گفتهی او كه میخواهد در خانه بمیرد، تحریك شدم كه در رثایش بنویسم اما نشد و مشمول زمان شد. فوری به «الیزابت تیلور» فكر كردم كه از سال 1985 تا كنون چند بار قرار شد بمیرد و نمرد! گفتم شاید بیماریاش طولانی شود. به آلبوم عكسهای بازیگران دوران نوجوانی فكر میكنم كه در خانهیی در خرمشهر زیر آوار ماند. آنوقت این آلبوم به دوستی امانت داده شده بود. نه از آن آلبوم خبری شد، نه آن دوست و اكنون كه پل نیومن دیگر نیست ... 8 آگوست 2008 خبر رسید كه پل نیومن، بازیگر مشهور هالیوود، دورهی شیمیدرمانیاش را در بیمارستان نیویورك نیمهكاره رها كرد و اعلام كرد «میخواهد در خانهاش بمیرد». پل نیومن كه بیش از یك سال بود به سرطان مبتلا شده بود در سن 83 سالگی درگذشت. قرار بود كه در نمایش «موشها و آدمها» بر اساس رمان «جان اشتاینبك» روی صحنه برود كه سرطان مهلتش نداد. وقتی روی ویلچر از بیمارستان خارج میشد همسرش جوآن وودوارد گفت: «پل نیومن طی هفتههای اخیر به كارهای خود سر و سامان داده كه برخی از كارهای او باعث ایجاد نگرانی و تنش میان فرزندانش شده است». این تنش ناشی از میراثی است كه او از خود به جا گذاشته است. مدتی در بیمارستان بستری بود كه گفت باید به خانه برگردد و در خانه بمیرد، اما او در خانه چشم از جهان نبست بلكه در بیمارستان از دنیا رفت. او برای سینمادوستان دستِ كم ? دهه خاطرات فراوانی را از شخصیتهای مختلف بر پردهی سینما بهجای گذاشت. پل نیومن در سال 1925 در اوهایوی آمریكا زاده شد. تحصیلاتش را در رشتهی هنرهای نمایشی به پایان رساند. در طول جنگ جهانی دوم به مدت سه سال مسئول رادیو در اقیانوس آرام بود. از سال 1949 وقتی 24 ساله بود به تئاتر رو آورد و روی سن رفت. از سال 1950 تا 1952، فروشگاه پدر را اداره كرد و فروشنده شد. وقتی از مدرسهی تئاتر «یل» فارغالتحصیل شد برای اجرای چند نمایش روی سن رفت. برای اولین بار در سال 1955 وقتی 30 ساله بود به سینما رو آورد و بازیگر سینما شد. با همسر اول مدت كوتاهی زندگی كرد اما تا پایان زندگی درکنار همسر دومش جوآن وودوارد ماند