براي هفدهمين سالروز درگذشت«فرانك كاپرا» خالق «معجزه سيب» و برنده 3 اسكار بهترين كارگرداني «فرانچسكو روزاريو كاپرا»، كارگردان ايتالياييتبار و برنده سه جايزه بهترين كارگرداني اسكار، 17سال پيش در سوم سپتامبر 1991 در سن 94 سالگي درگذشت. «روزاريو كاپرا» متولد هجدهم مي 1897 در سيسيل ايتاليا بود كه در شش سالگي بههمراه خانواده به آمريكا مهاجرت كردند. وي در سال 1918 در رشته مهندسي شيمي از دانشكده فني كاليفرنيا فارغالتحصيل شد. «كاپر» در جنگ جهاني اول در ارتش آمريكا حضور داشت و در سال 1920 با قبول شهروندي آمريكا، نام «فرانك روسل كاپرا» را براي خود انتخاب كرد. او بازيگري را با حضور در فيلمهاي صامت شروع كرد، هرچند كارگرداني و نگارش فيلمنامه آثار كمدي صامت را نيز برعهده داشت. پس از آنكه «كاپرا» در سال 1934، فيلم «در يك شب اتفاق افتاد» را با مشكلات زياد ساخت، شروع به كارگرداني آثار برجسته ديگري براي كمپاني كلمبيا كرد كه از آن جمله ميتوان از «افق گمشده»، «نميتواني اين را با خودت ببري»، «چه زندگي شگفتانگيزي» و «آقاي اسميت به واشنگتن ميرود» را ساخت. بازيگران زيادي چون «گري كوپر»، «جين آرتور»، «جيمز استوارت» و «باربارا استانكي» بخش عمدهاي از موفقيتهاي سينماييشان را مديون «كاپر» بودهاند. فيلمهاي «كاپرا» در دهه 30 ميلادي موفقيتهاي چشمگيري در جوايز آكادمي اسكار بهدست آورند. «در يك شب اتفاق افتاد» اولين فيلم «كاپرا» بود كه توانست پنج جايزه بهترين كارگرداني، بهترين فيلم، بهترين بازيگر مرد و زن و بهترين فيلمنامه را بهدست آورد. در سال 1936 او دومين جايزه اسكار بهترين كارگرداني خود را براي «آقاي ديدز به شهر ميرود» كسب كرد. دو سال بعد، او سومين جايزه اسكار بهترين كارگرداني خود را در مدت تنها پنج سال به كارنامه افتخارات خود افزود و اينبار «نميتواني اين را با خودت ببري» اسكار بهترين فيلم را نيز براي او بههمراه آورد. فرانچسكو روزاريو كاپرا»، كارگردان ايتالياييتبار و برنده سه جايزه بهترين كارگرداني اسكار، 17سال پيش در سوم سپتامبر 1991 در سن 94 سالگي درگذشت. او علاوه بر سه جايزه اسكار بهترين كارگرداني، سهبار براي فيلمهاي «بانويي براي يك روز»، «آقاي اسميت به واشنگتن ميرود» و «يك زندگي شگفتانگيز» نامزدي بهترين كارگرداني اسكار را تجربه كرد. «كاپرا» روز پنجم مارس 1936، ميزباني مراسم هشتمين دوره جوايز اسكار و طي سالهاي 1935 تا 1939 رياست آكادمي اسكار را برعهده داشت. وي در جريان جنگ جهاني دوم هشت اثر مستند از جمله «مقدمهاي بر جنگ» (1942)، «حمله نازي» (1942)،« جنگ بريتانيا» (1943)، «تفرقه و حكومت» (1943) و «دشمنت را بشناس: ژاپن» (1945) را كارگرداني كرد. فيلم مستند هفت اپيزودي «چرا ميجنگيم» شاهكار تبليغاتي «كاپرا» محسوب ميشود كه موفق به كسب جايزه اسكار شد. همچنين فيلم «مقدمهاي برجنگ» او توانست در سال 1942 جايزه اسكار بهترين اثر مستند بلند را براي او بههمراه آورد. «كاپرا» خود اين آثار مستند را از بهترين ساختههايش ميدانست. فيلم «يك زندگي شگفتانگيز» اگرچه در گيشههاي سينما به هيچ عنوان موفق نبود، اما در پنج بخش نامزد اسكار شد و از سوي انجمن فيلم آمريكا در فهرست يكصد فيلم برتر تاريخ سينما قرار گرفت. «كاپرا» آخرين فيلم خود را در سال 1961 با نام «مشتي معجزه» (در ايران به «معجزه سيب» معروف است) را ساخت. او همچنين قصد ساخت اثري عملي داستاني را نيز داشت كه حتي به مرحله پيشتوليد نيز نرسيد. پيامي كه «كاپرا» در فيلمهايش قصد دارد به خواننده القا كند، خوب بودن ذات بشريت و ارزش ايثار و فداكاري است. اين كارگردان برجسته هاليوود سرانجام روز سوم سپتامبر 1991 در سن 94 سالگي براثر ايست قلبي در كاليفرنيا آمريكا درگذشت. «روزاريو كاپرا» متولد هجدهم مي 1897 در سيسيل ايتاليا بود كه در شش سالگي بههمراه خانواده به آمريكا مهاجرت كردند. وي در سال 1918 در رشته مهندسي شيمي از دانشكده فني كاليفرنيا فارغالتحصيل شد. پنج فيلم از ساختههاي «كاپرا» شامل «مرد قوي» (1926)، «در يك شب اتفاق افتاد» (1934)، «آقاي اسميت به واشنگتن ميرود» (1939)، «چرا ميجنگيم» (1942)، بههمراه «يك زندگي شگفتانگيز» (1946) در آرشيو ملي فيلم آمريكا بهعنوان ميراث فرهنگي قرار دارند. از ديگر ساختههاي اين كارگردان ايتالياييالاصل ميتوان از «قدرت رسانه» (1928)، «زيردريايي» (1928)، «راه قدرت» (1928)، «پرواز» (1929)، «جنون آمريكايي» (1932)، «چاي تلخ ژنرال ين» (1932) و «ممنوعه» (1932) نام برد. «كاپرا» طي چندين دهه فعاليت سينمايي افتخارات و جوايز متعددي را بهدست آورد كه مهمترين آنها عبارتند از: *يك عمر دستاورد سينمايي از انجمن فيلم آمريكا (1982) *يك عمر دستاورد سينمايي از انجمن كارگردانان آمريكا (1959) *جايزه بهترين فيلم از جوايز گلدن گلوب (1947) براي «يك زندگي شگفتانگيز » *شيرطلايي افتخاري جشنواره ونيز (1982) *تقدير ويژه از جشنواره ونيز (1936) براي «آقاي ديدز به شهر ميرود»