موسيقي مقامي ( موغامي) ، يادگار جلوه هاي زيبايي از فرهنگ ديرينه ي مشرق زمين است که از تحريف و دگرگوني اعصار مصون مانده است. اين هنر، يکي از هنرهاي اصيل و به جا مانده از فرهنگ و تمدن اين مرز و بوم است که تاريخ آن به زمان کوچ آريايي ها به ايران برمي گردد . در بعضي از نقاط وجود برخي از نغمه ها به صورت بکر و دست نخورده ، حکايت از يک اصالت باستاني دارد و اگر براي بررسي موسيقي ، خراسان بزرگ را مد نظر قرار دهيم، بايد پهنه ي اين دياررا از کرانه هاي غربي خزر تا پهنه هاي ابيورد و نسا، مرو تا کويرهاي خراسان و هرات و مرز هندوچين، مورد کاوش قرار دهيم. از آثار کهن و متون مربوط به دانش موسيقي ايران باستان ، اطلاعات محدودي در اختيار است، ولي مي توان براي جست و جوي پيشينه ي موسيقي خود، به آاثار دانشمنداني همچون فارابي، امام محمد غزالي، ابن سينا و..... و اسناد تاريخي پس از ظهور اسلام مراجعه کرد. فارابي در کتاب « موسيقي الکبير »از سازي به مشخصات دو تار - بدون کم و کاست – به نام تنبور خراسان نام مي برد. در لغت نامه ي دهخدا در باره ي تنبور خراسان شرح مفصلي نگاشته شده و به نقل از « منتهي الاَ رَب» مي نويسد: « دُمبَره يعني دُمِ بره و به علت شباهتي که به دم بره دارد و سپس از دوتاي و دو تار » نام مي برد. در «فرهنگ معين» نيز از دوتار به عنوان سازي که اهالي خراسان به کارمي برند ، اشاره شده است. ديگر اين که در حجاري هاي دوره ي اشکانيان ، نقش تنبور ديده مي شود و به اعتبار اين که اشکانيان خراساني بوده و اين ساز را دوست مي داشتند ، مدرکي است به وجود دو تار يا تنبور خراسان ، زيرا زادگاه اصلي پارتيان شمال شرق و باختر ايران بوده است1. خراسان فعلي نيز به علت وسعت جغرافيايي و تنوع پراکندگي اقوام و فرهنگ هاي مختلف، داراي موسيقي مقامي متنوع و مختلفي است. تنوع نژادي از عرب هاي سامي تا هزاره، بلوچ و نژادهاي کرد و کرمانج و ترک و ترکمن و مغول در اين استان باعث شده است تا يکي از غني ترين گنجينه هاي فرهنگي موسيقي به وجود بيايد که بر خلاف بيشتر مناطق ايران از سبک خاصي برخوردار نيست. ترانه هاي عاميانه در خراسان ، ترانه ها و آوازهايي هستند که بين مردم رواج داشته و از به کارگيري عناصر طبيعي در ضمير ناخود آگاه و توانايي هاي ذاتي و شهودي آنها ، پديد آمده است.[2] موسيقي فولکلور( عاميانه) اساس و پايه ي موسيقي هاي مدرن و کلاسيک است و در آثار هنرمندان بزرگ کشورمان ، استفاده از ملودي عاميانه به خوبي به چشم مي خورد، موسيقي محلي در نتيجه ي تغييرات کمّي و کيفي تا حدودي دچار دگرگوني هايي شده است تا جايي که بخش هايي از آن به کلي محو شده است. لالايي ها ، آهنگ هاي کار( جمع آوري خرمن، نمد مالي و...) ، برخي نيايش هاي آئين ( آهنگ هاي تمناي باران، نوروز خواني و..) پاره اي از آهنگ هاي مراسم شادي و عزاو... ، نخستين سنگرهايي بودند که مظاهر تمدن جديد آن ها را فتح کرد و از بين برد. خراسان بزرگ را بايد بي هيچ ترديدي به مثابه ي شورانگيز ترين اتفاق فرهنگي ايران زمين دانست، زيرا کمتر اقليمي را مي توان يافت، که در هر يک از عرصه هاي اجتماعي از رزم گرفته تا بزم، به پاي شوريدگي و دلدادگي مردم اين سامان برسد. موسيقي شرق خراسان، خصوصاً جذب خراسان از نظر لايه هاي دروني و معرفتي بي همتاست و حديث پر سوز و گداز مردمي است که زنگار تاريخ در پس پرده هاي فراموشي و نسيان قرارشان داده است و گاهي موسيقي خراسان حديث پر رمز و راز سلوک و عروج راد مردان عرصه ي معرفت است. آنجاکه مغنّي صاحب دل خراساني مي خواند: الله مدد، الله مدد ، يا احمد جامي مدد يا شاه جيلاني مدد، يا غوث رباني مدد در لرزشهاي صداي خوانندگان محلي جنوب خراسان ، از جمله شهرستان خواف، که « الله» را با آن ياد مي کنند ، استغاثه اي است که روح نياز را نشان مي دهد. نواي محزون « نوايي» و نواهايي که در پس شور آفريني، توامان با دردهاي کهنه و سرباز نکرده ي کوير است، حاصل زمزمه هايي است که در خلوت بيابان هاي بدون سبزه و درخت، فقط به خاطر خود و فقط با خدا نجوا شده است. کوير ماوايي براي سرگرمي و گذران لذت بخش زندگي نيست، اينجا ترکيب« باد و خاک و خار» است که زندگي را مي سازد. نابغه هاي هنر موسيقي اين سامان، با چنين عناصري مرثيه مي خوانند و از اين روست که نواي دو تار ، سرنا و دهل، طنين دايره و آواي ني چوپان، به همراه آواز هنرمندان، همچون « باد بر جاده ها سفر مي کند» و همچون « خاک ، طعم و بوي بومي دارد» و همچون « خار ، آن ها را به انزواي تنهايي کشانده است. بـزن نـي را که غـم داره دل مـو بـزن نـي را که دوره منـزل مـو بـزن نـي را مـقــام نـي مگـردان مـقــام ني تســـلاي دل مــو