در هفتهای که گذشت شاهد جریان رسانهایِ عجیبی بودیم که شاید نمونهی آن در کمتر رسانهای دیده شود... اصل قضیه این بود که مدیر یک گروه برنامهساز تصمیم گرفته بود تهیهکنندهی یک برنامهی موفق تلویزیونیِ معارفی را تغییر دهد؛ اما بناگاه فضایِ کاملاً غیرحرفهای در اطراف این اتفاق رخ داد و در حالی که تهیهکننده از چند روز پیش با بیان سخنانی در این سو و آنسو سعی کرده بود این تصمیم را به اتفاقاتی در پشت پرده نسبت دهد، مجری و کارشناس برنامه هم روی آنتن زنده با سخنانی نامتناسب و کاملاً هیجانی، از تماشاگران این برنامه خداحافظی و عنوان کردند که تا تهیهکننده برنامه به سر کار خود بازنگردد، آنان نیز در برنامه فعالیت نخواهند کرد. در مورد این رخداد چند نکته قابل تأمل است: اول آن که چرا باید یک تصمیم درونسازمانی که کاملاً در شرح وظایف و اختیارات یک مدیر میانی در رسانهی ملی است چنین بازتابی یابد؟ چرا فضای کشور ما چنان سیاستزده و غیرمنطقی است که تغییر یک تهیهکننده در یک برنامه باید دستمایهی یک جناح و خط سیاسی برای پژواک ملی و حتی بینالمللی به عنوان کوبیدن خط اصولگرایی و ارزشیِ جبههی انقلاب فرض و رییس رسانهی ملی مورد سۆال قرارگیرد؛ حال آن که چنین تصمیمگیریهایی واقعاً حداقل کاری است که یک مدیر در حوزهی کار رسانهای خودش میتواند بگیرد و ایدهها و خلاقیتهای خود را با این تغییرات و تصمیمات دنبال کند. آیا این فضای ملتهب به کسی اجازه خواهد داد که در حیطهی شرح وظایف خود، مخالفِ دوستان دلواپس تصمیم بگیرد و آیا این فضاسازیهای رسانهای به نوعی تحمیل عقاید یک جناح و خط در ریزترین اتفاقات درونسازمانی نیست؟ از سوی دیگر جناب آقای رکنی در اظهارنظرهای خود انتقاد از رسانه را دلیل اصلی این برکناری اعلام کردهاند در حالی که خود آقای ماندگاری که این انتقاد را مطرح کردهاند نه فقط ممنوعالتصویر نشدهاند که در برنامه چهارشنبهی سمت خدا که اتفاقاً زنده هم بود حضور پیدا کردند و سخن گفتند. اگر دلیل این برکناری صرفِ انتقاد بود و مدیران رسانه هم اینقدر ناپخته بودند که با اولین انتقاد تهیهکنندهی برتر خود را کنار میگذاشتند علیالقاعده مسبب اصلی را باید زودتر حذف میکردند حال آن که چنین نیست و منتقد اصلی، خود در همین برنامه حضور پیداکرده است.البته من فکر نمیکنم که این برکناری دلیل خاص دیگری هم داشته باشد بلکه هرکسی مدتی در سازمان کار کرده باشد میداند که تهیهکنندگی یک برنامهی روتین به صورت سه ماهه یا ششماهه مورد بررسی مجدد قرارمیگیرد و تمدید میشود و دربسیاری موارد وقتی پیشنهاد بهتری به شبکه عرضه میشود یک ماه جلوتر به عوامل برنامه خبرمیدهند که قراردادشان تمدید نمیشود. این روال معمول سازمان است و به طور کاملاً عادی درمورد برنامههای صبحگاهی و روزانه و مانند آن صورت میگیرد. مدیران سازمان حتی اگر بخواهند به دلیلی خاص، گروهی را کنار بگذارند، تا زمان تمدید قرارداد صبر میکنند تا برای این تغییر و تحول، حاشیهای درست نشود. با توجه به این که خود آقای رکنی اعلام کرده که از یک ماه پیش به ایشان گفته شده که باید کار را تحویل دهند، به نظر نمیرسد که کاری خلاف روالهای عادی در سازمان انجام شده باشد لذا حاشیهسازی برای این اقدام واقعاً غیرمنصفانه است. آیا یک سرباز در رسانهی ملی حق دارد که به محض تغییر پست سازمانیاش یا حتی برکناریاش، برای خود فضای رسانهای ایجادکند؟ آیا اگر قرارشد هر تهیهکنندهای به محض احساس خطر تغییر، زمین و زمان را به هم بدوزد تا بماند- حتی اگر این تغییر ظالمانه هم باشد- سنگ روی سنگ بند خواهد شد و فضای سازمانی، استوار و قوامیافته خواهد ماند؟ دوم آن که حقیر به سبب دوازده سال کار در رسانهی ملی از نزدیک با بسیاری از مدیران وتهیهکنندگان رادیویی و تلویزیونی کار کردهام و آنانرا میشناسم. تردیدی نیست که جناب آقای رکنی یکی از برترین و فعالترین و باوجدانترین تهیهکنندگان برنامههای تلویزیونی و بالاخص برنامههای معارفی است. کمتر کسی است که مجموعهی تلاشهای طاقتفرسای ایشان را در برنامهی سمت خدا از نزدیک لمس کرده باشد؛ اما آیا یک سرباز در رسانهی ملی حق دارد که به محض تغییر پست سازمانیاش یا حتی برکناریاش، برای خود فضای رسانهای ایجادکند؟ آیا اگر قرارشد هر تهیهکنندهای به محض احساس خطر تغییر، زمین و زمان را به هم بدوزد تا بماند- حتی اگر این تغییر ظالمانه هم باشد- سنگ روی سنگ بند خواهد شد و فضای سازمانی، استوار و قوامیافته خواهد ماند؟ آیا در این صورت کسی میتواند و جرأت میکند که تهیهکنندگان قَدَرِ برنامههای پرمخاطب دیگر همچون «نود» و مانند آن را – حتی اگر اشتباه کردند- تغییر دهد؟ آنهایی که از نزدیک مرا میشناسند میدانند که من در طول دوران همکاریام در صداوسیما و به خصوص شش ماهی که در معاونت سیما و به عنوان دبیر شورای معارف سیما فعالیت میکردم بیشترین رویاروییها را با معاون فعلی سیما، داشتهام اما منصفانه نیست که انسان به خاطر این که مدیر بالادستیاش تشخیص داده که دیگر نباشد، جوسازی رسانهای کند و از سرمایهی اجتماعیای که خود رسانه برایش ایجاد کرده بر علیه رسانه استفاده کند. خوب است آقای رکنی نگاهی به گذشته بیندازد و بهیاد بیاورد که این معاون سیما بود که از سرمایهی سیاسی و اجتماعیاش برای پژواک این برنامه در سطح متدینین و فضاهای ارزشی استفاده و بارها در جلسات متعدد کارشناسان برنامه را دعوت و از آنان تقدیر کرد تا کارشناسان گلهمند از همین تهیهکنندهی محترم، برنامه را رها نکنند و نظام برنامه از هم گسیخته نشود. اینجانب میتوانم این حرفها را بزنم چون اولاً شبهه چاپلوسی از آقای دارابی درمورد من بکلی منتفی است چرا که نزدیکان من و ایشان میدانند که عامل اصلی بیرون آمدن من از رسانه، خود آقای دارابی است و من و ایشان هیچگاه با هم کنار نیامدیم بنابراین تعریفکردن از آقای دارابی برای من هیچ لطفی ندارد و ثانیاً این که من از نزدیک در جریان حمایتهای بیدریغ آقای دارابی در سال 89 و 90 از این برنامه بودم و میدانم که اگر ایشان نبود سالها پیش این برنامه زمین خورده بود. بنابراین من به برادر ارجمندم آقای رکنی متواضعانه عرض میکنم که این سخنان و جوسازیِ شما، انصافاً بیانصافی و نمکدان شکستن است بهخصوص که یک دعوای کاملاً خانوادگی را روی آنتن زندهی تلویزیون رسانهای کردید و اجازه دادید که این تغییر درونسازمانی به چیزهای دیگر از جمله کنارگذاشتن نیروهای ارزشی در رسانه و مانند آن تعبیر شود. سوم این که اقدام برادر بزرگوار جناب آقای فرحزادی نیز بههیچ عنوان قابل توجیه نیست؛ اولاً بر چه مبنایی ایشان روی آنتن زنده مسایل کاملاً داخلیِ یک برنامهی تلویزیونی را – حتی اگر واقعی هم باشد – بیان میکند؟ ثانیاً آیا تغییر یک تهیهکننده که اتفاقاً تهیهکنندهی جایگزین آن یعنی آقای سید مجید حسینی هم از بهترین و برترین یرنامهسازان و مدیران رسانه هستند – و بنده با ایشان هم از نزدیک در رادیو و تلویزیون همکاری داشتهام -، موضوعی است که روحانیِ ما آن را در سطح رسانه مطرح کند و از مراجع و مقام معظم رهبری استمداد کند که در مسأله ورود کنند و آقای رکنی را برگردانند؟ این خندهدار نیست؟ یعنی سطح مرجعیت شیعه و رهبریِ نظام اینقدر نازل شده که من و شما به خودمان اجازه بدهیم در تغییر یک تهیهکنندهی یک برنامهی تلویزیونی از ایشان استمدادکنیم؟ البته شاید رهبری نظام یا مراجع بخواهند واقعاً ورود کنند و سخنی بگویند اما این که ما به خودمان اجازه میدهیم چنین حقایق بلندی را وارد دعواها و اختلافنظرهای موجود در یک اتفاق درونسازمانی کنیم؛ کار نابجایی است. عرض حقیر به این روحانی بزرگوار این است که حرمت امامزاده را متولیاش باید نگهدارد؛ وقتی من و شما به خودمان اجازه میدهیم برای مسألهی به این کوچکی، پای مراجع و رهبری نظام را وسط بکشیم، طبیعی است که دیگران برای سبد کالا و انصراف از یارانه و چیزهایی نظیر این، نهاد فاخر و بینظیر و بلندمرتبهی مرجعیت را وارد اتفاقات ومعمولی سیاسی کنند. انگیزهی من از نوشتن این سطور و بیان این توضیحات، نه دفاع از عملکرد معاونت فعلی سیماست – که تفاوت نظر من با ایشان حداقل برای خود ایشان واضح است- و نه دفاع از سازمانی که سالها در آن کار کردم و البته یک سالی است که به هزار و یک دلیل از آن بیرون آمدم بلکه نقد به یک رفتار غیرحرفهای از طرف دوستان «سمت خدا»ست که به نظرمیرسد اگر از همین روزها جلوی آن گرفته نشود، فرهنگ « یا من یا هیچ**» و این بار در اردوی دوستان ارزشی و ولایتمدار رخ خواهد داد.