صدا و سیمای اسلامی با صدا و سیمای جمهوری اسلامی چگونه باید باشد و روحانیان و اسلام شناسان در این نسبت چه نقشی دارند؟ شما هم دغدغه اش را دارید؟ یک فیلم دینی؟ یک طنز اسلامی؟ یک برنامه انسان ساز؟از رادیو و تلویزیون بر آمده از «انقلاب اسلامی» چه انتظاری دارند؟ «اصلا چه انتظاری می توان داشت؟ چه هست یا چه باید باشد؟ چند قرن پیش! پدیده ای به نام انقلاب اسلامی در 22بهمن 1357در همین حوالی به پیروزی رسید که در نخستین روزهای تولدش ذهن های کوچک و چشم های ضعیف نمی توانستند تأثیرگذاری آن را بر جهان آینده درک کنند و حجاب زمان و شدت روشنایی این نور غظیم بسیاری را به غفلت واداشته بود امروزه اما با همه شلوغی عالم از داده های اطلاعاتی درست و نادرست پژواک حیات بخش «انقلاب اسلامی» حتی توسط سنگین ترین گوش ها شنیده می شود «انقلاب اسلامی» به معنای همه جانبه در محتوا و فرم خاک گرفته بسیاری از مفاهیم و ساختارها در جهت «اسلام تاب محمدی» «اسلام پذیرهنگان»، «اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور و محرومیت ها» بود و البته نفی ای سترگ بود در برابر اسلام آمریکایی» با همه «طاغوت» پشتیبان آن. «یادآوری» گاهی کسالت آور می شود اما تنها یک یادآوری مکرّر در عالم وجود دارد که همیشه روح و جان را زنده نگاه می دارد یک نکته بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که می شنوم نا مکرر است «انسان کمال جو» باید «دائم الذکر» باشد بزرگان اخلاق و عرفان گفته اند انسانی که در محضر ربانی حق سبحانه زیست می کند باید «دائم که در محضر ربانی حق سبحانه زیست می کند باید «دائم الوضو» و «دائم الطهاره» باشد و از هر ؟؟؟ پاک «صدا و سیما» یی که در محضر ربانی حق سبحانه و تعالی برنامه پخش می کند باید «دائم الذکر» «دائم الوضو» و «دائم الطهاره» باشد باید «مطرب عشق» باشد: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد/ نقش هر قصه که رد راه به جایی دارد این کلمات از نفس طاهر امام روح الله موسوی خمینی تراویده است: «خون پاک صدها هنرمند فزانه در جبهه های عشق و شهادت و شرف و عزت سرمایه زوال ناپذیر آن گونه هنری است که باید به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیبا پسند طالبان جمال حق را معطر کند تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی- صلی الله علیه واله وسلم- اسلام ائمه های- علیهم السلام= اسلام فقرای دردمند اسلام پا برهنگان اسلام تازیانه خودگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد» (صحیفه امام، ج21، ص 146) «صدا و سیما» «ی» جمهوری اسلامی ایران (این «یای نسبت» موضوع این نوشتار را تشکیل می دهد) همپای همه نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی، از آغازین لحظه های پیروی انقلاب با صدای گرم و رسای «شهید» مفتح، مسیر حرکتش را از مقصد طاغوت به سوی حضرت معبود اصلاح کرد حرکت های جدیدی شروع شد، برنامه ها و فیلم هایی ساخته شد، مناظره هایی تلویزیونی بر پا گردید، ساختارهایی تغییر کرد هم چنان که از کودکی نوپا نمی توان انتظار دویدن داشت، از صدا و سیمای کم طاقت و کج و معوجی که حالا بار یک «یای نسبت» بر شانه هایش سنگینی می کرد، نمی شد انتظار تحوّلی خرق السّاعه را داشت اما شاید بتوان در نخستین سال های دهه چهارم انقلاب اسلامی، صدا و سیمای 33 ساله جمهوری اسلامی را با خط کش این «یای نسبت» سنجید. «صدا و سیما» ی «جمهوری» ی «اسلامی» به دو نسبت جمهور مردم و اسلام وصف شده است وقتی همه مردم ایران مسلمانند مردمی بودن رسانه ملی چیزی سوا از اسلامیت آن نیست ما همه مسلمان شیعه دوازده امامی هستیم و به اعتراف همه نحله های علوم دینی، ارزیابی «مسلمانی» هیچ ** جز از صاحب روز جزا بر نمی آید پس هم «روحانی» هم «دکتر» و هم «مهندس» مسلمان که داعیه و درد مسلمانی دارند، محترم و قابل تقدیرند اما نکته ای که گاه از آن غفلت می شود این است که برعکس مسلمانی، «اسلام شناس» از هر ** بر نمی آید، حتی از هر ملبس به لباس «روحانیت»! پس می توان «یای نسبت» میان صداو سیما و اسلام را در ارتباط میان رسانه ملی و نهاد روحانیت باز جست. با گشودن گفت و گو درباره صدا و سیما «ی» اسلامی، معمولاً نزاع بزرگی میان کارشناسان و مدیران رسانه ملی با اسلام شناسان و روحانیون در می گیرد که هر یک دیگری را متّهم اصلی کاستی ها دانسته و خود را طبیب و دلسوز این بیمار بی نوا می نامد اهل رسانه زبان به طعن می گشاید که «روحانیت در این عرصه ما را تنها گذاشته است»، «از میان روحانیون کسی نیست که الگوی مشخّصی را برای ما ارائه دهد»، «شما بیرون گود نشسته اید و مدم می گویید لنگش کن!»، «ببخشید! شما چه تخصّصی در زمینه فیلم سازی دارید؟»، «حاج آقا اقتضائات درآماتیک است! نمی شود کاریش کرد»، «ضرورت های اجتماعی را نباید نادیده گرفت، ما مجبوریم با ماهواره ها رقابت کنیم»، «رئیس رسانه ملی خود از نیروهای ارزش مدار و مومن انقلاب هستند»، «صدا و سیما در سال گذشته 10000 ساعت برنامه دینی تولید کرده است» و حوزویان ممکن است بگویند: «شما کی به روحانیت دست نیاز آوردید که خالی باز گشته باشد؟»، «اساساً دغدغه دینی سازی برنامه های رسانه ملّی به طور جدّی وجود ندارد»، «از این صدا و سیما بخاری بلند نمی شود»، «چطور اجازه دادند این فیلم پخش شود؟»، «هیچ متولّی مشخّصی در صدا و سیما به فکر اسلامی کردن قضای جامعه نیست»، «این مسابقه جوانان را سطحی نگر بار می آورد»، «وضعیت صدا و سیما در ترویج اباحه گری خارج از حدّ تحمل است» و... متّهم کردن هر یک از طرفین این «یای» نسبت یعنی کارشناسان صدا و سیما و اسلام شناسان، بدون باز جستن کاستی ها و دردها، همان نزاع بی حاصلی است که هیچ چشم انداز روشنی را جهت اتصال و آشتی میان صدا و سیما با اسلام فراهم نمی آورد بهتر است کاستی های هر یک از طرفین ماجرا با تحقیق و ظرافت شناخته شود و هر دو سوی این «یای» نسبت، همدلانه به سوی درمان دردها شتاب گیرند علی رغم اینکه رهبر فرزانه انقلاب خود یکی از منتقدین جدّی رسانه ملّی هستند و همواره در دیدارهایشان از این رسانه، کم و زیادهای صدا و سیما را به متولّیان آن گوشزد و اصلاح کاستی ها را مطالبه کرده اند؛ در یکی از دیدارهایی که میان ایشان و اعضاء جامعه مدرّسین حوزه علمیه برگزار گردید، در برابر انتقاد یکی از حاضرین از رسانه ملّی، آن نقد را برنتافتند و دستگیری روحانیون از صدا و سیمای انقلاب اسلامی را بیش از پیش مطالبه نمودند. گشودن گفت و گو درباره صدا و سیما «ی» اسلامی، معمولاً نزاع بزرگی میان کارشناسان و مدیران رسانه ملی با اسلام شناسان و روحانیون در می گیرد که هر یک دیگری را متّهم اصلی کاستی ها دانسته و خود را طبیب و دلسوز این بیمار بی نوا می نامد اهل رسانه زبان به طعن می گشاید که «روحانیت در این عرصه ما را تنها گذاشته است» … آیا اگر دانشجو یا هنرمندی دغدغه مند، کتابی در زمینه «دانش ارتباطات اسلامی»، «بایسته های فیلم سازی دینی»، «چگونگی بیان مفاهیم الهی در قالب تصویر و نمایش» و ده ها موضوع از این دست را مطالبه کند، خواسته عجیب و ناصوابی دارد؟ آیا ما به این نیاز پاسخ گفته ایم؟ جز کارشناسان علوم اسلامی چه کسی می تواند مبانی تئوریک صدا و سیما «ی» جمهوری اسلامی ایران را تدوین کند؟ آیا تنها مشکل بودجه و عدم حمایت دولت از چنین تحقیقاتی است؟ این کاستی آشکار برآمده از کم کاری های ما نیست؟ چند محقّق، چند موسسه و چند مدرس باید برای تحقّق اسلامی شدن رسانه ملّی اختصاص یابد؟ در 33 سالگی انقلاب اسلامی و در عالمی که اکثریت یافته های انسان ها تحت تأثیر رسانه ها شکل می گیرد، ما برای محقّق شدن «رسانه ای اسلامی» چه کرده ایم؟ یک سوزن به خود، یک جوال دوز به دیگران! در میان کم کاری ما حوزویان طرف دیگر این «یای نسبت» وضع بهتری ندارد کاستی های صدا و سیما در برپایی رسانه ای اسلامی را می توان از سریال های 30 قسمتی مناسبتی ماه رمضان تا بالاترین نهاد ارتباطی رسانه ملّی با روحانیت یعنی «مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما» ارزیابی کرد. اینکه به زعم برنامه سازان تلویزیون، حتّی دینی ترین سریال های رسانه ملی، حداقل استفاده و بهره مندی از اسلام شناسان حوزه ی را دارند، واقعا تأسف آور است «مشاوران مذهبی» سریال های با کمترین اختیارات اجرایی، کار کردی جز موجّه سازی و بیمه کردن دست پخت فیلم نامه نویس و کارگردان ندارند با این نقش منفعلانه هرگز نخواهند توانست سنگ فاصله فیلم ها و سریال ها از زندگی دینی و اسلامی یک انسان دین مدار را از میان بردارد اندک توجّهی به سمت و عنوان «مشاور»، نقش تزئینی و از روی تعارف این عنصر را در فرآیند برنامه سازی رسانه ملی به خوبی نمایان می سازد این نکته بماند که همین نقش تعارفی «مشاور مذهبی» تنها در سریال هایی که به زعم مدیران زمانه ملی، به طور مستقیم موضوعی مذهبی دارند پدیدار می شود و در باقی سریال ها چون نیازی به بیمه سازی از انتقاد اسلام شناسان نیست این عنصر زینتی محو و ناپدید می گردد گویی اکثر برنامه های دیگر رسانه ملی یا کاملاً دینی است (مانند قرائت قرآن یا سخنرانی یک خطیب روحانی) و نگرانی ای در باره آن ها وجود ندارد و یا آنکه آن سریال ها به کلی از دین غافلند و اصلاً اختصاص مشاور مذهبی به آن ها وصله ناجور است! از روضه مشاوران مذهبی رسانه ملّی که بگذریم، روضه «مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما» حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ است! از دست عزیزان چه بگویم، گله ای نیست/ گر همه گله ای است دگر مسئله ای نیست/ نگاهی به معرفی نامه این مرکز، هر اندیشمند دردمندی را غافل گیر می کند، چرا که بسیاری از آرمان ها و آرزوها و نقشه هایی که برای «یای نسبت» میان صدا و سیما و اسلام اندیشیده می شود، در این معرفی کوتاه بازآمده است در تارنمای این مرکز می خوانیم: «مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما در پاییز 1373 به عنوان حلقه اتصال صدا و سیما و حوزه علمیه قم، تأسیس شد. مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، با هدف متعالی تحقق رسانه اسلامی و به منظور سامان دهی پژوهش و تحقیقات اسلامی در رسانه ملی جهت تأمین مطلوب نیازهای پژوهشی و اعتلای محتوایی برنامه های اسلامی این رسانه فراگیر تشکیل شده است از این رو می کوشد با بهره مندی از توان پژوهشی خود و مراکز تولید دانش اسلامی، زمینه را برای کاربردی کردن پژوهش های اسلامی در برنامه های رسانه ملی فراهم آورد.» با مطالعه اهداف و وظایف این مرکز بر شگفتی ها افزوده خواهد شد اهداف این مرکز چنین بر شمرده شده است: «سامان دهی پژوهش های اسلامی مورد نیاز صدا و سیما؛ تأمین مطلوب نیازهای پژوهشی برنامه های رسانه ملی با مضامین معارف اسلامی؛ اعتلای محتوای برنامه های اسلامی رسانه ملی.» وظایف کلی مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما نیز چنین است: «شناسایی نیازهای پژوهشی بخش های برنامه ساز سازمان در تهران و مراکز، در زمینه تحقیقات و پژوهش های معارفی؛ شناسایی توانمندی های حوزه علمیه و دیگر مراکز، در زمینه تحقیقات و پژوهش های معارفی؛ شناسایی توانمندی های حوزه علمیه و دیگر مراکز دینی و برقراری ارتباط موثر و نهادینه به منظور استفاده از آن ها برای رسانه ای کردن موضوع ها و مفاهیم دینی و اسلامی؛ جذب و تربیت محققان و پژوهش گران دینی، متعهد و هنرمند؛ معرفی اصول، سیاست ها، طرح ها، فرم ها و قالب های کارآمد برنامه ای با موضوع های اسلامی به منظور رشد و اعتلای برنامه سازی در حوزه های مختلف معارف اسلامی؛ همکاری، مشارکت و خدمات رسانی برنامه سازی به حوزه های برنامه ساز در زمینه افزایش کیفی غنای برنامه های اسلامی.» شگفت آور نیست؟ اما این شگفتی و اهداف و وظایف با شکوه همه ماجرا نیست البته کارمندان، پژوهشگران و بسیاری از دردمندان مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما که خود بیش از هر ** دیگری به مصائب آگاهند موضوع این واژه ها نیستند بلکه اگر بخواهیم طبیبانه در جستجوی تشخیص درد و درمان آن باشی، می بایست سوی نگاه ها به ساختار این مرکز در مجموعه فعالیت های رسانه ملی چرخانده شود به نقش ترئینی «مشاوران مذهبی» سریال های رسانه ملی اشاره شد «مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما» علی رغم اهداف و وظایف بلند و مقدسش نقشی بزرگ شده از همان «مشاوران مذهبی» را بر عهده دارد سال ها پیش در مراسمی که اهالی رسانه، از جمله جناب مهندس ضرغامی دور هم جمع آمده بودند، یکی از مسئولان پیشین این مرکز زبان به گلایه گشوده بود و از عدم اجرایی شدن برخی توافقات شکایت می کرد از اینکه بنا بود بسیاری از فیلم نامه ها پس از تصویب این مرکز به دست ساخت سپرده شوند و چرا این گونه نشد تا گلایه از برخی کم توجّهی های دیگر باید اذعان کرد «مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما» بدون در اختیار داشتن قدرتی اجرایی در ساختار رسانه ملی، به ایفای نقشی تزئینی در سازمان صدا و سیما ادامه می دهد نهادی که هم بار مسئولان این سازمان را از بابت ارتباط با نهاد روحانیت به مقصد برساند و هم خیال ایشان را از اینکه مزاحمتی در راستای برنامه ریزی ها و فرآیندهای جاری سازمان پیش نیاید، آسوده کند البته اگر مدیران رسانه ملی از مشکل عدم تخصّص گرایی در این مرکز صدا به شکایت بلند کنند، باید گفت ساختار و ترکیب کنونی نیز دست پرورده همان مدیران مکرم است (فعلا روی این نوشتار به نقد درونی ضعف های آشکار و پنهان آن که مانع پژوهش هایی عمیق و کاربردی می شود نیست شرح این مجران و این سوز جگر/ این زمان بگذار تا وقتی دگر!) مقایسه بودجه اندک این مرکز که به نظر می رسد باید مهم ترین و تصمیم سازترین ارگان رسانه ملی باشد، با سایر زیر مجموعه های سازمان صدا و سیما بیان گر بسیاری از حقایق است همچنین مقایسه دانشکده صدا و سیما در قم که تنها دانشجویان طلبه را پذیرش می کند و در ساختمان مرکز پژوهش های اسلامی واقع شده با دانشکده صدا و سیما در تهران گویای بسیار از دردهاست. فارغ از قضاوت درباره عملکرد رئیس قدیم و جدید مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما که از عهده این قلم خارج است، جالب توجه این است که در بدو تأسیس این مرکز، ریاست آن حداقل بر عهده یک روحانی درس خارج خوانده از حوزه علمیه قم نهاده شده بود، اما در اقدامی رو به جلو! دومین رئیس انتصابی این مجموعه نه سابقه ای در حوزه و نه حتی در رسانه ملی! دارد حداقل تخصصی که از مدیر چنین مرکزی با آن اهداف بلند و وظایف سنگین می شد انتظار داشت، تسلّط به علوم اسلامی و آشنایی با حوزویان است که ظاهراً مسئولان سازمان چنین تخصّصی را در رآس بزرگترین نهاد اسلامی شناسی رسانه ملی لازم ندانسته اند! و مدیری فاقد تحصیلات حوزوی را برای این مهم برگزیده اند برای درک عمق حادثه، تصوّر کنید مدیر یک پژوهشگاه جامعه شناسی، یک مهندس عمران باشد! این اشاره ها اندکی از کاستی های موجود در «مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما» است که پیش از آنکه متوجه دست اندرکاران این نهاد باشد، برامده از نوع نگاه و خواسته ها و نخواسته های مدیران بالادستی سازمان صدا و سیماست. گویی دید گاهی که این روزها در رسانه ملی جریان دارد، برتری دادن فن سالاری بر دین سالاری است، شناسایی این دیدگاه معمای پیچیده ای نیست که نتوان آن را مشاهده کرد، مقایسه ای کوتاه میان دو ویترین سازمان، یعنی دانشگاهی با صیغه تکنیکی وقتی در تهران و دانشگاه با صیغه تکنیکی وقتی در تهران و دانشگاهی با صیغه دینی در قم گویای بسیاری از مسائل است همان است که در نبرد 33 روزه لبنان، تلویزیون BBC صحنه های نبرد را از روی تانک های اسرائیلی در معرکه جنگ گزارش می کند اما گزارش تلویزیونی جمهوری اسلامی ایران از یکی از بزرگ ترین رویدادهای مرتبط با انقلاب اسلامی، از پشت بام هتل یا پناهگاه محل اقامت خبرنگاران ارسال می شود و دست جوانان انقلابی داوطلب برای دریافت تجهیزات و پوشش خبری داوطلبانه این نبرد شکوهمند همچنان خالی می ماند و گویی قرار است همچنان خالی بماند.