در خصوص مشخصه های تصویر سینمایی،سخنی وجود دارد که در درک امکانات آن برای القای حس و معنای دینی، به ما یاری می رساند و آن مبحث رمزگان تصویری است. همواره سینما به عنوان یک هنر محسوس، به شمار می رود که در آن تصویر متحرک، ماهواً و ناگزیر همانند «چیز»ها و اشیائی است که «موجودند» بدین لحاظ مفاهیم شهودی و عرفانی و ماوراء الطبیعی، به این دلیل که غالباً فرا حسی و فراعقلی و نامحسوس به شمار می آیند، چنین به نظر می رسد از توان بیان فیلمیک فراتر هستند و سینما نمی تواند در حالی که از راه مقایسه تصویر و عینیت خارجی و ملموس شناخته می شود، به این قلمرو متافیزیکی نزدیک شود. در این تصویرپردازی، از کلیت و موفقیت بیانی سینما دو اشکال عمده وجود دارد: نخست اینکه، متافیزیک تنها روایت از جهان قدسی نیست؛ بلکه ویژگی ادراک مابعدالطبیعی یونان است که در بخشی از دیدگاه فلسفی مسیحیت و اسلام تأثیر نهاده است. روایت مهم تر در ادراک دینی اسلامی، روایت وجود شناسانه است که در معرفت وحیانی و عرفانی نقش اصلی را ایفا می کند و از این منظر هستی ماورایی و ملکوت در دل همین هستی موجود جاری است. و انسان حامل بهشت و دوزخ خود است و اگر چشم دیگر بین داشته باشد، هم اکنون با نظر به ژرفا وجودی موجودات قادر می باشد آوای لاهوت را بشنود. در نتیجه، ما با نگاه عمیق به همین هستی محسوس نیز قادر خواهیم بود به تجربه قدسی دست پیدا کنیم و الزامی نیست که سینما وارد یک جهان سوررئال شود. تا از تجربه معنوی و الوهیت برخوردار گردد. ثانیاً کار نشانه شناسانه، هرگز مبتنی بر مقایسه جهان فیلم با جهان طبیعی نیست. بلکه فی نفسه بر شروعی دیگر متکی است. متز می گوید: «کار نشانه شناختی، فقط شروعی متمایز از قیاس می تواند داشته باشد. رمزگانی هست که مواردی به تصویر می افزاید و مواردی وجود دارند که در تصویر مستحیل می گردند رمزگان شناسایی، که شماری از شرایط ادراک حسی را به واحدهای نشانه ای تبدیل می کنند. همچون علامتی سفید بر لباسی مشکی هستند. این دسته از رمزگان همواره از راه بازگشت به مجموعه شرایط ادارک حسی، دسته بندی می شوند و شناخت این ها به روانشناسی هوش و خاطره وابسته است. همچنین در چارچوب انسان شناسی فرهنگی، این رمزگان را همچون دسته بندی انواع سیماچه ها در میان اقوام به اصطلاح ابتدایی می توان بازیافت در تصویر سینمایی، دو گونه رمزگان وجود دارد: 1 ـ کدهایی که در بازتولید مدل یا موضوع، به کار می آیند. 2 ـ کدهایی که به فرهنگ و آگاهی مخاطب، مرتبط هستند. رمزگان فرهنگی، دلالت های خود را از زندگی و تجربه به فرا فیلمیک انسان می گیرد و رمزگان تخصیصی و فنی، مخصوص بیان تصویری سینمایی است. ما روندی را طی می کنیم تا موضوعی را با ابزار بیان سینمایی به تصویر بدل سازیم و سپس این تصویر که موضوع را به مدلی سینمایی تبدیل کرده، از طریق نشانه شناسی تصویری توسط مخاطب دریافت شود. سینما به شیوه خاص خود، موضوع را به متن تبدیل می کند و فهم متن تصویری در سینما شرائط خاص خود را دارد. در واقع به روشی که ما متنی را در سینمای دینی تشخیص می دهیم یا این متن همچون متنی دینی بر ما تأثیر می گذارد که کاملاً و مخصوص خود سینماست و دریافت متن در سینما با هر فهم متن، در رسانه های دیگر متفاوت است. اما هر فیلم، فراتر از قاب تصویر بر کدهای تصویری متکی است که درک آن، تنها با ارتباط برقرار کردن بین فیلم و زندگی ممکن است. جهان تفکرانگیز فیلم ها، بر این پیوند متکی است. یکی از همه این پیوندها، پیوند اثر سینمایی با نشانه شناسی دینی می تواند باشد که قبل از سینما و خارج از فیلم در زندگی و فرهنگ مردم، وجود دارد و مردم با زبان آن آشنا هستند. مفاهیم آن را می شناسند و با رمزگان زندگی روزمره خود آن را فهم می کنند و رمزگان تصویر با رمزگان زندگی دینی می تواند ارتباط بیابد و یک بعد ناموجود در ظاهر تصویر بیافریند که هست و همچنین دارای ساحتی معنا پرداز و مؤثر بوده و ما را به تأویل می خواند. سینمای دینی به این ساحت و ساختار دیده نشدنی، بسیار متکی است. رمزگان ترکیبی در درون خود مدام به باز تولید این ساحت مشغول است. اگر ما رمزگان های گوناگون را بررسی کنیم، به مجموعه ای می رسیم که درواقع پل های ارتباطی سینما با مفاهیم دینی در ساختار غایب شان شکل می گیرد. اومبر تراکو در کتاب Lastrueture absent این کدهای دیداری را دسته بندی کرده است: 1 ـ رمزگان حسی که بایستی با توجه به روانشناسی ادراک حسی بررسی شوند. این کدها، امکان تأثیر پذیری حسی را همچون رنگ ها، اندازه ها و در مواردی جنس اشیاء و یا میزان نور در یک تصویر به وجود می آورند. 2 ـ رمزگان شناسایی، که شماری از شرایط ادراک حسی را به واحدهای نشانه ای تبدیل می کنند. همچون علامتی سفید بر لباسی مشکی هستند. این دسته از رمزگان همواره از راه بازگشت به مجموعه شرایط ادارک حسی، دسته بندی می شوند و شناخت این ها به روانشناسی هوش و خاطره وابسته است. همچنین در چارچوب انسان شناسی فرهنگی، این رمزگان را همچون دسته بندی انواع سیماچه ها در میان اقوام به اصطلاح ابتدایی می توان بازیافت. 3 ـ رمزگان انتقالی ـ که شرایط اصلی را برای ادراک حسی تصویری فراهم می آورند ـ همچون نقطه چین های تصویری چاپی در روزنامه یا خطوط تصویری تلویزیونی بافت تصویر، بر کیفیت پیام اثر می گذارد و لحن را می آفریند. اکو در این مورد خاص از «رمزگان لحن»، همچون کدهای مزه و روش بیان، یاد کرده است. 4 ـ رمزگان لحن ـ که آفریننده تصوّر هستند (تصویر سنگینی، تنش و نرمی و...) ـ در نظام دلالت های ضمنی نیز جای می گیرند(احساس بخشندگی، مهربانی)، این احساس ها و تصویرها همچون پیوست ها با اجزایی مکمل، به عناصر نشانه های شمایلی(و نمایه ای) افزوده می شوند. 5 ـ رمزگان شمایلی که بیشتر از راه رمزگان انتقالی یا احساس، درک می شوند و به دسته های شکلی، نشانه ها و واحدهای نشانه ای تقسیم می شوند که آنها عبارتند از: الف) رمزگان شکلی که حاصل شرایط ادراک حسی (نسبت موضوع با پس زمینه، تضاد نورپردازی ارزش های جغرافیایی همچون لحظه های پرسپکتیو) می باشند. تعداد این رمزگان، محدود می باشد و کارکرد اصلی این ها ایجاد ارتباط پیام با زمینه آن می باشد. ب) رمزگان همچون نشانه ها که شناسایی را، همچون دماغ، چشم، ابرو و... ممکن می کنند. این کدها از راه ابزار قراردادی گرافیک، شکل می گیرند. شماری از این رمزگان تجریدی هستند. در نقاشی های کودکان، این الگوهای تجریدی نقش مهمی را دارا هستند. درک آن ها بدون توجه به واحدهای نشانه ای غیر ممکن است. ج) واحدهای نشانه ای ـ که بیشتر در کاربرد رایج واژه تصویر نامیده می شدند و گاه از آن به عنوان دقیق که «نشانه های شمایلی» یاد می کنند (عکسی از زنی ـ طرحی از یک کلیسا) ـ هر یک موجد گزاره ای است. این واحدهای نشانه ای، نکته های اصلی و مرکزی در پیام تصویری به شمار می آیند. 6) رمزگان شمایل انگارانه که مدلول های رمزگان شمایلی را به دال تبدیل می کنند و هدف شان این است که واحد نشانه ای پیچیده تر و فرهنگی نیز بسازند (نه کلاً زن یا کلیسا بلکه شاهدختی یا صومعه ای). از آنجا که این نشانه ها به واحدهای نشانه ای دیگر وابسته اند، تنها از راه دقت به تنوع شمایل ها شناخته می شوند. نشانه های نمادین را در پرده های نقاشی یا فیلم ها با دقت به این رمزگان می توان شناخت: چهار سوار آپوکالیپس، همنوایی جهانی و.... 7) رمزگان سلیقه و حساسیّت که تثبیت کننده آن دسته از دلالت های ضمنی هستند که از واحدهای نشانه ای پیشین به دست آمده است. دلالت ضمنی، معبدی یونانی «زیبایی متناسب»، و یا آرمان یونانی و یا «باستانگرایی» است. پرچمی در باد، به معنای «میهن دوستی» و یا «جنگ» می تواند باشد. هر دلالت ضمنی، به موقعیت باز می گردد. گاهی اوقات ازیاد می رود که دلالت های ضمنی، خود زاده قراردادهایی هستند. نمادهای زیبایی زنانه، در سده های پیش، امروزه دیگر زیبا نیستند. 8) رمزگان مربوط به نظریه بیان ـ که نخست بنابه قراردادهایی تازه شکل می گیرند، سپس کاربرد اجتماعی می یابند ـ درست همچون مجازهای نظریه بیان در سخن ادبی هستند. اشکال تصویری مجازها عبارتند از: الف) اشکال ساده: همچون تصویر شیری در یک پرچم به نشانه شجاعت سربازان، تصویر گوندولا (قایق ونیزی) به نشانه مکان یعنی شهر ونیز. ب) پیشنهادهای مجازی: همچون تصویر مردی که در خط افق راه می سپرد به نشانه تنهایی می باشد یا تصویر زن و مردی که در یک آگهی تبلیغاتی به کودکی لبخندی می زنند به نشانه سعادت خانوادگی می باشد و یا درخشش قطره های آب بر پوست، به نشانه شادی و سلامت می باشد. ج) مجازهای استدلالی، به گونه ای خاص در سینما کارآیی دارند: تصویر مردی که اعدام شده، باعنوان درشت روزنامه، تصویر بعدی از زنی که می گرید به معنای عشق زن می باشد. 9) رمزگان مربوط به سبک که رمزگان ویژه یک ژانر و در مواردی ویژه یک مؤلف هستند: همچون آسمانی که بیشتر در را فرا گرفته است در وسترن های جان خورد یا رمزگان ویژه سینما موزیکال می باشد. 10) رمزگان ناآگاهی که می توانند در هر یک از اشکال شمایلی، شمایل نگارانه، روش بیانی یا نظریه بیانی وجود داشته باشند. و بنابه قراردادهایی موجدگونه ای انگیزش یا واکنش یا آگاهی در مخاطب شوند. امّا همچون دلالت ضمنی، نکته معنا شناسیک دیگری حاصل کنند و در موقعیت های ویژه روانشناسانه که می آفرینند، نتیجه های تازه ای به وجود آورند: همچون تصویر کودکی پشت میله های زندان در دیوار کوب سازمان عفو بین المللی و... می باشد.